شرایط حاکم بر ایران، تعمیق روزافزون تضادهای درونی جمهوری اسلامی و روند تحولات منطقه ای و جهانی، موقعیت حساسی را برای طبقه کارگر ایران، جنبش اعتراضی توده های مردم به صورت علی العموم و جنبش های دمکراتیک درون جامعه به طور اخص بوجود آورده است.
در وضعیت کنونی، جامعه ایران با شرایط سیاسی پرالتهابی روبروست. از یک سو، گسترش فساد، درگیری های درونی هیئت حاکمه و تعمیق تضادهای باندهای رژیم، جمهوری اسلامی را با خطر فروپاشی مواجه کرده است، و از سوی دیگر، توده های مردم ایران در زیر آوار ویرانگر فقر، گرانی، بیکاری و سرکوب های عریان و لجام گسیخته رژیم حاکم، جانشان به لب رسیده و به سان آتش زیر خاکستر در انتظار شعله کشیدن هستند.
سیر شتابان تغییر و تحولات منطقه ای و جهانی، سقوط دیکتاتورهای مادام العمر در تعدادی از کشورهای آفریقایی همچون بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی ، برکناری عبدالله صالح در یمن و نیز افزایش فشار و صدور پیاپی چندین قطعنامه نهادهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی آنهم طی یک هفته، مجموعا دست به دست هم داده، شرایط عینی ویژه ای را برای خیزش و گسترش علنی مبارزات توده های مردم ایران فراهم کرده است.
در کنار جنبش های اعتراضی و قیام توده های مردم در نظام هایی که با سرنگونی حاکمان مادام العمرشان همراه بوده است، هرگز نباید دخالت پنهان و آشکار قدرت های سرمایه داری جهانی در به انحراف کشیدن اهداف اصلی این انقلابات و جنبش های توده ای را از نظر دور داشت.
تغافل از این امر و چشم پوشیدن بر دخالت قدرت های امپریالیستی آنهم تحت عنوان “دخالت های بشر دوستانه” که در واقع با هدف ابتر کردن انقلابات توده های مردم و ممانعت از تعمیق و پیشروی این جنبش ها جهت تحقق نان و آزادی صورت می گیرد، از جمله مسائلی ست که بخشی از جنبش توده های مردم ایران را نیز می تواند تحت تأثیرقراردهد.
از این رو، شرایط فوق، به همان اندازه که بر پتانسیل انقلابی و مبارزراتی طبقه کارگر، توده های مردم ایران و جنبش های اجتماعی جهت اعتلای مجدد اعتراضات توده ای و طرح عمومی مطالبات شان تاثیر مثبت دارد، به همان نسبت نیز، این خطر را به همراه دارد، که توهماتی را نیز در میان نیروهای روشنفکر و برخی عناصر فعال جنبش های اجتماعی و دمکراتیک ایجاد کند.
در این نوشتار سعی ما بر این است با توجه به مجموعه شرایط سیاسی- اجتماعی حاکم بر ایران، ضمن یک ارزیابی کلی از موقعیت جنبش دانشجویی، نسبت به نفوذ و بازتاب احتمالی آن بخش از تاثیرات مخرب تحولات جهانی و منطقه ای در درون جنبش دانشجویی ایران هشداری داده باشیم.
برکسی پوشیده نیست که جنبش دانشجویی ایران به سهم خود، یکی از جنبش های اجتماعی تاثیرگذار بر کل جامعه و مبارزات توده های مردم ایران بوده و هست. این جنبش، نه تنها در دوران دیکتاتوری رژیم گذشته دین خود را نسبت به مبارزات آزادی خواهانه و ضد استبدادی مردم ایران ادا کرده است، بلکه در حاکمیت جمهوری اسلامی نیز تا حد ممکن بر مطالبات خود پای فشرده و با مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران پیوند خورده است.
جنبش دانشجویی ایران، پس از پشت سر گذاشتن دهه ۶٠، اگر چه با تانی و گام به گام، اما توانست نقش خود را در عرصه پیشبرد مبارزات اجتماعی و دموکراتیک دانشجویان مجددا باز یابد.
به رغم جو پلیسی حاکم بر دانشگاه های کشور و به رغم بگیر وبه بند های عنان گسیخته و تحمل سرکوب های عریان و همه جانبه ای که نیروهای امنیتی رژیم بر دانشجویان اعمال کرده اند، جنبش دانشجویی ایران طی دو دهه گذشه، توانسته است کارنامه نسبتا خوبی از خود بر جای بگذارد.
قیام شش روزه دانشجویان دانشگاه تهران در تیر ماه ٧٨، برگزاری با شکوه مراسم ١٦ آذر- روز دانشجو- در سال های میانه دهه ٨٠، سازماندهی اعتراضات وسیع و گسترده در دانشگاه های مختلف کشور علیه سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی و به طور اخص دولت نظامی-امنیتی احمدی نژاد، اعتصابات قابل تقدیر و شبانه روزی دانشجویان دانشگاه های شیراز و تبریز در سال ٨٧ و مهمتر از همه، نقش فعال دانشجویان و جنبش دانشجویی کشور در مبارزات علنی و خیابانی توده های میلیونی مردم ایران پس از انتخابات ٢٢ خرداد سال ٨٨، همه و همه، بخشی از صفحات به یاد ماندنی مبارزات دمکراتیک و آزادی خواهانه جنبش دانشجویی ایران است.
جنبش اعتراضی علنی و خیابانی توده های مردم ایران در سال ٨٨، با همه اهمیت و پیشروی هایی که داشت به علت فقدان حضور موثر طبقه کارگر ایران و نیز به دلیل شدت سرکوب های اعمال شده توسط دستگاه های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی، از دستگیری وسیع فعالین سیاسی – اجتماعی گرفته تا اعمال بی رویه شکنجه، تجاوز به زندانیان و کشتار علنی مردم در خیابان ها، سبب شد تا توازن قوا به زیان جنبش برهم بخورد. تحت چنین شرایطی، جنبش علنی و خیابانی مردم ایران به ناگزیر مجبور به عقب نشینی شد تا برای دور بعدی مبارزه، تجدید قوا نماید. با فروکش کردن مبارزات علنی مردم، قوس نزولی جنبش هم آغاز گردید. افت مبارزات سیاسی علنی و مستقیم توده های مردم از یک طرف و هزینه های سنگینی که جنبش دانشجویی ایران در مبارزات سال ٨٨ متحمل گردید، تاثیرات بازدارنده و بلافصل خود را بر روند اعتراضی جنبش دانشجویی ایران نیز گذاشت.
به رغم اعتراضات پراکنده دانشجویان علیه نابرابری و اعمال تبعیضات جنسیتی که بعضا در تعدادی از دانشگاه های کشور صورت می گیرد، واقعیت این است که جنبش دانشجویی ایران در مقایسه با گستردگی و تنوع میزان حرکت های اعتراضی اش طی یک دهه گذشه، هم اکنون کمترین اعتراضات دانشجویی را از خود به نمایش گذاشته است. اگرچه این کم تحرکی مبارزاتی جنبش دانشجویی به تاسی از کل جامعه، می تواند به طور موقت باشد، اما درست در چنین شرایطی ست که نفوذ برخی افکار و ایجاد توهماتی خوشبینانه پیرامون دخالت های امپریالیستی درمیان اقشاری ازجامعه و درمیان برخی دانشجویان و عناصر فعال جنبش دانشجوئی، ازجمله خطراتیست که این جنبش را تهدید می کند.
درپیِ تحولات منطقه ای و جهانی، و سقوط تنی چند از دیکتاتورهای مادام العمر از جمله سرنگونی معمر قذافی توسط دخالت نظامی کشورهای عضو ناتو، گرایش معینی موضوع درخواست “کمک های بشر دوستانه” از نیروهای امپریالیستی را در میان پاره ای از احزاب، محافل و فعالین روشنفکری جامعه ایران دامن زده است. وجود یک چنین گرایشی در جامعه، اگر چه موضوع چندان تازه ای نیست، اما، طرح علنی و آشکار درخواست به اصطلاح کمک های بشر دوستانه آن هم از قدرت های امپریالیستی، از طرف پاره ای محافل راست مدافع سرمایه داری امپریالیستی در ایران، بیان گرتحرک جدی تر این گرایش در وضعیت کنونی می باشد.
از آنجا که جنبش دانشجویی ایران، جنبشی با ماهیت دموکراتیک و روشنفکرانه است، و از آنجا که این جنبش، می تواند بخشی از تغییر و تحولات فکری درون جامعه را بازتاب دهد، طبیعتا خطر نفوذ چنین طرز تفکری درمیان دانشجویان، می تواند جنبش دانشجویی ایران را، بیش از دیگر جنبش های اجتماعی موجود تهدید کند.
لنین با تاکید بر این امر که دانشجویان از بقیه جامعه جدا نیستند و به همین دلیل، ضرورتا همیشه منعکس کننده گروهبندی سیاسی کل جامعه هستند می نویسد: “دانشجویان، حساس ترین بخش روشنفکران هستند و روشنفکران، درست به این علت روشنفکر خوانده می شوند، که به آگاهانه ترین، قاطعانه ترین و دقیق ترین وجهی، رشد منافع طبقاتی و گروهبندی سیاسی جامعه را منعکس می سازند و بیان می دارند” (١)
از این رو، در جنبش دانشجویی ایران نیز، ما همواره با گروهبندی ها و گرایشات فکری مختلف مواجه هستیم. از گروه های ارتجاعی وابسته به حکومت گرفته تا دانشجویان” بی تفاوت”، از “آکادمیسین ها” و دانشجویان لیبرال- مذهبی گرفته که عموما طرفدار پیشرفت قانونی و فعالیت در چهارچوب های قانونی نظام هستند، تا دانشجویان چپ، سوسیالیست و کمونیست ها که جهت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، همه و همه، به “دقیق ترین وجهی، رشد منافع طبقاتی و گروهبندی سیاسی جامعه” را منعکس می سازند.
به رغم افت مبارزات سیاسی علنی و مستقیم توده های مردم، جامعه ایران همچنان آبستن حوادث غیر مترقبه است. با توجه به نارضایتی وسیع توده مردم از وضع موجود و ناتوانی طبقه حاکم در حل و یا لااقل تخفیف بحران های متعددی که رژیم با آن روبرو است، تشدید تضادهای درونی طبقه حاکم امری اجتناب ناپذیر است. چشم اندار تحول اوضاع سیاسی در ایران، وقوع بحران های سیاسی عمیق تر، حادتر شدن مبارزه طبقاتی و اعتلای جنبش های توده ای است. این محتمل ترین چشم انداز با در نظر گرفتن مجموعه شرایط اقتصادی-اجتماعی و سیاسی داخلی ست.
با حادتر شدن مبارزه طبقاتی و اعتلای جنبش های توده ای، هرچه به لحظه سرنوشت ساز تعیین و تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی و وقوع یک انقلاب اجتماعی تمام عیار نزدیک تر شویم، به همان نسبت صف بندی های سیاسی درون جامعه مشخص ترمی شود و گرایشی که درخیالِ جلبِ “کمک های بشر دوستانه” نیروهای امپریالیستیست نیز، به صورت آشکارتر و ملموس تری رشد منافع طبقاتی معینی را در جامعه بازتاب می دهد.
لذا، در موقعیت حساس کنونی، مسئله مورد بحث، فعالیت سیاسی دانشجویان است که بنابر ماهیت اش به طور ناگسستنی با مبارزات گرایشات و سازمان های سیاسی ارتباط دارد و به طور اجتناب ناپذیری انتخاب یک گرایش معین را ضروری می سازد. فعالیت سیاسی دانشجویان و گسترش آن در ابعادی وسیعتر، امری ست که می بایست به طور مستمر، پیگیر و دراز مدت مورد نظر و به عنوان بخشی از وظایف خدشه ناپذیر جنبش دانشجویی تلقی گردد.
همین جا لازم است اشاره ای به رهنمود لنین در این رابطه داشته باشیم. لنین می نویسد: “گروه بندی سیاسی دانشجویان به ناچار باید گروهبندی سیاسی کل جامعه را منعکس سازد و وظیفه هر سوسیالیست است که برای مرزبندی هرچه آگاهانه تر و هرچه قاطعانه تر ممکن گروهبندی های سیاسی بکوشد” (٢)
روند تغییر و تحولات منطقه ای، اتخاذ شیوه جدید قدرت های بزرگ سرمایه داری که نمونه های بارز آن در لیبی پیاده شده است، ممکن است تاثیرات ذهنی مخرب خود را در پاره ای از نیروهای سیاسی و روشنفکری ایران نیز بگذارد. از این رو، در آستانه ١٦ آذر، جنبش دانشجویی ایران و به طور اخص فعالین چپ، سوسیالیست و کمونیست این جنبش، نه تنها، لزوما می بایست با هوشیاری بیشتری تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای را مورد نظر قرار دهند، بلکه با هرگرایشی که به نحوی از انحاء برای رهائی مردم ایران از شرّ رژیم جمهوری اسلامی، به قدرت های امپریالیستی پناه می برد و به کمک های” بشر دوستانه” آن ها چشم دوخته است نیز، می باید مرزبندی قاطع داشته باشند. این وظیفه فعالین ودانشجویان کمونیست وانقلابیست که گرایش هائی از این دست را طرد وایزوله سازند و به سهم خویش موانع تحقق انقلاب و دستیابی به اهداف انقلابی کارگران و زحمتکشان را از سر راه بردارند. “تنها با استوار شدن بر روی یک برنامه کاملا مشخص است که می توان و باید در بین توده دانشجویان برای وسعت بخشیدن به افق دید دانشگاهی، فعالیت کرد و سوسیالیسم علمی یعنی مارکسیسم را اشاعه داد” (٣)
١۶ آذر و ضرورت گرامی داشت روز دانشجو، می تواند شروع مناسبی جهت پاسخگویی به این وظیفه مهم جنبش دانشجویی باشد.
زیر نویس ١، ٢ و ٣
لنین، سپتامیر ١٩٠٣ روزنامه “دانشجو” شماره ٢ و ٣ – کلیات لنین جلد
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
در وضعیت کنونی، جامعه ایران با شرایط سیاسی پرالتهابی روبروست. از یک سو، گسترش فساد، درگیری های درونی هیئت حاکمه و تعمیق تضادهای باندهای رژیم، جمهوری اسلامی را با خطر فروپاشی مواجه کرده است، و از سوی دیگر، توده های مردم ایران در زیر آوار ویرانگر فقر، گرانی، بیکاری و سرکوب های عریان و لجام گسیخته رژیم حاکم، جانشان به لب رسیده و به سان آتش زیر خاکستر در انتظار شعله کشیدن هستند.
سیر شتابان تغییر و تحولات منطقه ای و جهانی، سقوط دیکتاتورهای مادام العمر در تعدادی از کشورهای آفریقایی همچون بن علی در تونس، حسنی مبارک در مصر، قذافی در لیبی ، برکناری عبدالله صالح در یمن و نیز افزایش فشار و صدور پیاپی چندین قطعنامه نهادهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی آنهم طی یک هفته، مجموعا دست به دست هم داده، شرایط عینی ویژه ای را برای خیزش و گسترش علنی مبارزات توده های مردم ایران فراهم کرده است.
در کنار جنبش های اعتراضی و قیام توده های مردم در نظام هایی که با سرنگونی حاکمان مادام العمرشان همراه بوده است، هرگز نباید دخالت پنهان و آشکار قدرت های سرمایه داری جهانی در به انحراف کشیدن اهداف اصلی این انقلابات و جنبش های توده ای را از نظر دور داشت.
تغافل از این امر و چشم پوشیدن بر دخالت قدرت های امپریالیستی آنهم تحت عنوان “دخالت های بشر دوستانه” که در واقع با هدف ابتر کردن انقلابات توده های مردم و ممانعت از تعمیق و پیشروی این جنبش ها جهت تحقق نان و آزادی صورت می گیرد، از جمله مسائلی ست که بخشی از جنبش توده های مردم ایران را نیز می تواند تحت تأثیرقراردهد.
از این رو، شرایط فوق، به همان اندازه که بر پتانسیل انقلابی و مبارزراتی طبقه کارگر، توده های مردم ایران و جنبش های اجتماعی جهت اعتلای مجدد اعتراضات توده ای و طرح عمومی مطالبات شان تاثیر مثبت دارد، به همان نسبت نیز، این خطر را به همراه دارد، که توهماتی را نیز در میان نیروهای روشنفکر و برخی عناصر فعال جنبش های اجتماعی و دمکراتیک ایجاد کند.
در این نوشتار سعی ما بر این است با توجه به مجموعه شرایط سیاسی- اجتماعی حاکم بر ایران، ضمن یک ارزیابی کلی از موقعیت جنبش دانشجویی، نسبت به نفوذ و بازتاب احتمالی آن بخش از تاثیرات مخرب تحولات جهانی و منطقه ای در درون جنبش دانشجویی ایران هشداری داده باشیم.
برکسی پوشیده نیست که جنبش دانشجویی ایران به سهم خود، یکی از جنبش های اجتماعی تاثیرگذار بر کل جامعه و مبارزات توده های مردم ایران بوده و هست. این جنبش، نه تنها در دوران دیکتاتوری رژیم گذشته دین خود را نسبت به مبارزات آزادی خواهانه و ضد استبدادی مردم ایران ادا کرده است، بلکه در حاکمیت جمهوری اسلامی نیز تا حد ممکن بر مطالبات خود پای فشرده و با مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران پیوند خورده است.
جنبش دانشجویی ایران، پس از پشت سر گذاشتن دهه ۶٠، اگر چه با تانی و گام به گام، اما توانست نقش خود را در عرصه پیشبرد مبارزات اجتماعی و دموکراتیک دانشجویان مجددا باز یابد.
به رغم جو پلیسی حاکم بر دانشگاه های کشور و به رغم بگیر وبه بند های عنان گسیخته و تحمل سرکوب های عریان و همه جانبه ای که نیروهای امنیتی رژیم بر دانشجویان اعمال کرده اند، جنبش دانشجویی ایران طی دو دهه گذشه، توانسته است کارنامه نسبتا خوبی از خود بر جای بگذارد.
قیام شش روزه دانشجویان دانشگاه تهران در تیر ماه ٧٨، برگزاری با شکوه مراسم ١٦ آذر- روز دانشجو- در سال های میانه دهه ٨٠، سازماندهی اعتراضات وسیع و گسترده در دانشگاه های مختلف کشور علیه سیاست های سرکوبگرانه جمهوری اسلامی و به طور اخص دولت نظامی-امنیتی احمدی نژاد، اعتصابات قابل تقدیر و شبانه روزی دانشجویان دانشگاه های شیراز و تبریز در سال ٨٧ و مهمتر از همه، نقش فعال دانشجویان و جنبش دانشجویی کشور در مبارزات علنی و خیابانی توده های میلیونی مردم ایران پس از انتخابات ٢٢ خرداد سال ٨٨، همه و همه، بخشی از صفحات به یاد ماندنی مبارزات دمکراتیک و آزادی خواهانه جنبش دانشجویی ایران است.
جنبش اعتراضی علنی و خیابانی توده های مردم ایران در سال ٨٨، با همه اهمیت و پیشروی هایی که داشت به علت فقدان حضور موثر طبقه کارگر ایران و نیز به دلیل شدت سرکوب های اعمال شده توسط دستگاه های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی، از دستگیری وسیع فعالین سیاسی – اجتماعی گرفته تا اعمال بی رویه شکنجه، تجاوز به زندانیان و کشتار علنی مردم در خیابان ها، سبب شد تا توازن قوا به زیان جنبش برهم بخورد. تحت چنین شرایطی، جنبش علنی و خیابانی مردم ایران به ناگزیر مجبور به عقب نشینی شد تا برای دور بعدی مبارزه، تجدید قوا نماید. با فروکش کردن مبارزات علنی مردم، قوس نزولی جنبش هم آغاز گردید. افت مبارزات سیاسی علنی و مستقیم توده های مردم از یک طرف و هزینه های سنگینی که جنبش دانشجویی ایران در مبارزات سال ٨٨ متحمل گردید، تاثیرات بازدارنده و بلافصل خود را بر روند اعتراضی جنبش دانشجویی ایران نیز گذاشت.
به رغم اعتراضات پراکنده دانشجویان علیه نابرابری و اعمال تبعیضات جنسیتی که بعضا در تعدادی از دانشگاه های کشور صورت می گیرد، واقعیت این است که جنبش دانشجویی ایران در مقایسه با گستردگی و تنوع میزان حرکت های اعتراضی اش طی یک دهه گذشه، هم اکنون کمترین اعتراضات دانشجویی را از خود به نمایش گذاشته است. اگرچه این کم تحرکی مبارزاتی جنبش دانشجویی به تاسی از کل جامعه، می تواند به طور موقت باشد، اما درست در چنین شرایطی ست که نفوذ برخی افکار و ایجاد توهماتی خوشبینانه پیرامون دخالت های امپریالیستی درمیان اقشاری ازجامعه و درمیان برخی دانشجویان و عناصر فعال جنبش دانشجوئی، ازجمله خطراتیست که این جنبش را تهدید می کند.
درپیِ تحولات منطقه ای و جهانی، و سقوط تنی چند از دیکتاتورهای مادام العمر از جمله سرنگونی معمر قذافی توسط دخالت نظامی کشورهای عضو ناتو، گرایش معینی موضوع درخواست “کمک های بشر دوستانه” از نیروهای امپریالیستی را در میان پاره ای از احزاب، محافل و فعالین روشنفکری جامعه ایران دامن زده است. وجود یک چنین گرایشی در جامعه، اگر چه موضوع چندان تازه ای نیست، اما، طرح علنی و آشکار درخواست به اصطلاح کمک های بشر دوستانه آن هم از قدرت های امپریالیستی، از طرف پاره ای محافل راست مدافع سرمایه داری امپریالیستی در ایران، بیان گرتحرک جدی تر این گرایش در وضعیت کنونی می باشد.
از آنجا که جنبش دانشجویی ایران، جنبشی با ماهیت دموکراتیک و روشنفکرانه است، و از آنجا که این جنبش، می تواند بخشی از تغییر و تحولات فکری درون جامعه را بازتاب دهد، طبیعتا خطر نفوذ چنین طرز تفکری درمیان دانشجویان، می تواند جنبش دانشجویی ایران را، بیش از دیگر جنبش های اجتماعی موجود تهدید کند.
لنین با تاکید بر این امر که دانشجویان از بقیه جامعه جدا نیستند و به همین دلیل، ضرورتا همیشه منعکس کننده گروهبندی سیاسی کل جامعه هستند می نویسد: “دانشجویان، حساس ترین بخش روشنفکران هستند و روشنفکران، درست به این علت روشنفکر خوانده می شوند، که به آگاهانه ترین، قاطعانه ترین و دقیق ترین وجهی، رشد منافع طبقاتی و گروهبندی سیاسی جامعه را منعکس می سازند و بیان می دارند” (١)
از این رو، در جنبش دانشجویی ایران نیز، ما همواره با گروهبندی ها و گرایشات فکری مختلف مواجه هستیم. از گروه های ارتجاعی وابسته به حکومت گرفته تا دانشجویان” بی تفاوت”، از “آکادمیسین ها” و دانشجویان لیبرال- مذهبی گرفته که عموما طرفدار پیشرفت قانونی و فعالیت در چهارچوب های قانونی نظام هستند، تا دانشجویان چپ، سوسیالیست و کمونیست ها که جهت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی مبارزه می کنند، همه و همه، به “دقیق ترین وجهی، رشد منافع طبقاتی و گروهبندی سیاسی جامعه” را منعکس می سازند.
به رغم افت مبارزات سیاسی علنی و مستقیم توده های مردم، جامعه ایران همچنان آبستن حوادث غیر مترقبه است. با توجه به نارضایتی وسیع توده مردم از وضع موجود و ناتوانی طبقه حاکم در حل و یا لااقل تخفیف بحران های متعددی که رژیم با آن روبرو است، تشدید تضادهای درونی طبقه حاکم امری اجتناب ناپذیر است. چشم اندار تحول اوضاع سیاسی در ایران، وقوع بحران های سیاسی عمیق تر، حادتر شدن مبارزه طبقاتی و اعتلای جنبش های توده ای است. این محتمل ترین چشم انداز با در نظر گرفتن مجموعه شرایط اقتصادی-اجتماعی و سیاسی داخلی ست.
با حادتر شدن مبارزه طبقاتی و اعتلای جنبش های توده ای، هرچه به لحظه سرنوشت ساز تعیین و تکلیف نهایی با جمهوری اسلامی و وقوع یک انقلاب اجتماعی تمام عیار نزدیک تر شویم، به همان نسبت صف بندی های سیاسی درون جامعه مشخص ترمی شود و گرایشی که درخیالِ جلبِ “کمک های بشر دوستانه” نیروهای امپریالیستیست نیز، به صورت آشکارتر و ملموس تری رشد منافع طبقاتی معینی را در جامعه بازتاب می دهد.
لذا، در موقعیت حساس کنونی، مسئله مورد بحث، فعالیت سیاسی دانشجویان است که بنابر ماهیت اش به طور ناگسستنی با مبارزات گرایشات و سازمان های سیاسی ارتباط دارد و به طور اجتناب ناپذیری انتخاب یک گرایش معین را ضروری می سازد. فعالیت سیاسی دانشجویان و گسترش آن در ابعادی وسیعتر، امری ست که می بایست به طور مستمر، پیگیر و دراز مدت مورد نظر و به عنوان بخشی از وظایف خدشه ناپذیر جنبش دانشجویی تلقی گردد.
همین جا لازم است اشاره ای به رهنمود لنین در این رابطه داشته باشیم. لنین می نویسد: “گروه بندی سیاسی دانشجویان به ناچار باید گروهبندی سیاسی کل جامعه را منعکس سازد و وظیفه هر سوسیالیست است که برای مرزبندی هرچه آگاهانه تر و هرچه قاطعانه تر ممکن گروهبندی های سیاسی بکوشد” (٢)
روند تغییر و تحولات منطقه ای، اتخاذ شیوه جدید قدرت های بزرگ سرمایه داری که نمونه های بارز آن در لیبی پیاده شده است، ممکن است تاثیرات ذهنی مخرب خود را در پاره ای از نیروهای سیاسی و روشنفکری ایران نیز بگذارد. از این رو، در آستانه ١٦ آذر، جنبش دانشجویی ایران و به طور اخص فعالین چپ، سوسیالیست و کمونیست این جنبش، نه تنها، لزوما می بایست با هوشیاری بیشتری تغییر و تحولات جهانی و منطقه ای را مورد نظر قرار دهند، بلکه با هرگرایشی که به نحوی از انحاء برای رهائی مردم ایران از شرّ رژیم جمهوری اسلامی، به قدرت های امپریالیستی پناه می برد و به کمک های” بشر دوستانه” آن ها چشم دوخته است نیز، می باید مرزبندی قاطع داشته باشند. این وظیفه فعالین ودانشجویان کمونیست وانقلابیست که گرایش هائی از این دست را طرد وایزوله سازند و به سهم خویش موانع تحقق انقلاب و دستیابی به اهداف انقلابی کارگران و زحمتکشان را از سر راه بردارند. “تنها با استوار شدن بر روی یک برنامه کاملا مشخص است که می توان و باید در بین توده دانشجویان برای وسعت بخشیدن به افق دید دانشگاهی، فعالیت کرد و سوسیالیسم علمی یعنی مارکسیسم را اشاعه داد” (٣)
١۶ آذر و ضرورت گرامی داشت روز دانشجو، می تواند شروع مناسبی جهت پاسخگویی به این وظیفه مهم جنبش دانشجویی باشد.
زیر نویس ١، ٢ و ٣
لنین، سپتامیر ١٩٠٣ روزنامه “دانشجو” شماره ٢ و ٣ – کلیات لنین جلد
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر