۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

وحشی‌گری رژیم اسرائیل و جشن جمهوری اسلامی


حمله وحشیانه‌ی رژیم صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل به کاروان کشتی‌های حامل مواد غذایی، دارو و خانه‌های پیش ساخته برای مردم تحت محاصره غزه، که منجر به قتل ۹ نفر و مصدوم و زخمی شدن گروه دیگری گردید، موجی از خشم و انزجار نسبت به این اقدام وحشیانه اسرائیل را در سراسر جهان پدید آورد. در تعدادی از کشورهای جهان، مردم با برپایی تظاهرات، این اقدام ضد انسانی رژیم اسرائیل را محکوم کردند و همبستگی خود را با توده‌های ستم‌دیده مردم فلسطین ابراز داشتند. خشم و انزجار افکار عمومی جهان نسبت به این اقدام وحشیانه اسرائیل به حدی رسید که برخی از دولت‌های حامی اسرائیل به ویژه قدرت‌های اروپایی، به ناگزیر به نحوی آن را محکوم کردند. شورای امنیت سازمان ملل نیز با صدور بیانیه‌ای در قبال این اقدام اسرائیل واکنش نشان داد و آن را محکوم نمود. جمهوری اسلامی هم در ظاهر امر بیش از همه دولت‌ها تلاش می‌کرد که نارضایتی خود را از این اقدام اسرائیل نشان دهد و آن را محکوم نماید. راه‌پیمایی‌ها و تجمعات متعددی را سازمان داد. سران و ارگان‌های رژیم، هر یک جداگانه موضع‌گیری کردند. خامنه‌ای نیز شخصاً بیانیه‌ای انتشار داد و جالب این‌جاست که این سردسته آدم‌کشان جمهوری اسلامی که روزمره، مردم ایران را سرکوب می‌کند، به زندان می‌اندازد، شکنجه می‌دهد، گروه گروه اعدام می‌کند و در وحشی‌گری چیزی از اسرائیل کم ندارد، پشیزی برای افکار عمومی جهان و ابتدایی‌ترین حق و حقوق انسانی ارزش قائل نیست، افکار عمومی جهان و “وجدان‌های بیدار در سراسر جهان” را مورد خطاب قرار می‌دهد و می‌گوید: “فلسطین، دیگر مسئله‌ای عربی و حتی نه فقط مسئله‌ای اسلامی، بلکه مهم‌ترین مسئله‌ی حقوق بشری جهان معاصر است.” این اظهارات چیزی جز عوام‌فریبی‌های همیشگی جمهوری اسلامی نیست. برخلاف آن‌چه که سران جمهوری اسلامی در ظاهر می‌گویند، نه افکار عمومی جهان برای آن‌ها ارزش و اعتبار دارد و نه “مسئله حقوق بشری جهان معاصر” و نه فلسطین، این ادعاها صرفاً تبلیغات پوشالی‌ست، دقیقاً همان‌گونه که تلاش می‌کنند اقدام وحشیانه دولت اسرائیل را ظاهراً محکوم نمایند، اما در واقعیت، در سراسر جهان، تنها جمهوری اسلامی‌ست که از این اقدام وحشیانه رژیم اسرائیل بسیار خوشحال گردید و در واقع جشن جمهوری اسلامی اسلامی بود. اما چگونه؟

در منطقه خاورمیانه دو دولت توسعه‌طلب و مذهبی، دولت یهودی اسرائیل و جمهوری اسلامی وجود دارند که هر یک، دیگری را وسیله و بهانه‌ای برای پیشبرد سیاست‌های ارتجاعی خود قرار داده، راز بقای خود و اعمال سیاست‌هایشان را در تشدید درگیری‌ها و تشنج‌آفرینی‌ها در منطقه می‌دانند و سیاست‌های هر یک، در خدمت دیگری قرار دارد.

رژیم اشغال‌گر و توسعه‌طلب اسرائیل که سرزمین‌های مردم فلسطین را به اشغال خود درآورده، خلق فلسطین را تحت ستم و سرکوب قرار داده و حاضر نیست دست از اشغال‌گری و ستم‌گری بردارد، سیاست‌های توسعه‌طلبانه پان اسلامیستی جمهوری اسلامی را برای ایجاد یک رژیم اسلامی در فلسطین بهانه قرار داده و زیر پوشش این توجیه و بهانه، سیاست اصلی خود را که همانا اشغال‌گری و ستم‌گری بر مردم فلسطین است پیش می‌برد. این رژیم ارتجاعی، اکنون که حتا از سوی متحدین خود زیر فشار قرار گرفته تا سرزمین‌های اشغالی را تخلیه و حق مردم فلسطین را برای ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی به رسمیت بشناسد، برای نجات خود و کاستن از دامنه فشارها و بر هم زدن هر گونه توافقی برای صلح، به تشنج‌آفرینی روزمره و بحرانی‌تر ساختن هر چه بیش‌تر اوضاع در خاورمیانه نیاز دارد. از همین روست که از مدت‌ها پیش اقدامات سرکوب‌گرانه و وحشیانه خود را علیه مردم فلسطین، به ویژه غزه تشدید کرده است، خانه‌سازی در مناطق اشغالی را وسعت داده است و نتانیاهو تمام قرار و مدارهای دولت‌های پیشین را زیر پا گذاشته است. اقدام اخیر در حمله نظامی به کاروان کشتی‌های امدادرسانی به مردم غزه نیز ادامه همین سیاست است. توجیه و بهانه آن‌ها نیز همان‌گونه که گفتیم جمهوری اسلامی‌ست. بنابراین نتانیاهو که در پی این اقدام وحشیانه زیر فشار افکار عمومی و تعداد زیادی از دولت‌های جهان قرار گرفته است، مسئله را به جنگ غیر مستقیم خود با جمهوری اسلامی ارتباط داد و اعلام کرد “اسرائیل اجازه نخواهد داد غزه به بندر ایرانیان در مدیترانه تبدیل گردد.” اما به طور واقعی نقش جمهوری اسلامی ایران در این میان چه بود؟ چه منافعی را در این میان تعقیب می‌کرد؟ در ظاهر امر، جمهوری اسلامی نقشی در این میان نداشت، اما یکی از نیروهای اصلی سازماندهی کاروان، پشت صحنه بود. بی دلیل هم نبود که افرادی از ۳۵ کشور جهان در این کاروان حضور داشتند، اما یک نفر هم از ایران در میان آن‌ها نبود، به این دلیل که رژیم اسرائیل نتواند آن را بهانه‌ای برای دخالت جمهوری اسلامی قرار دهد. اعزام این کاروان به سوی غزه برای جمهوری اسلامی به هیچ‌وجه از زاویه کمک‌های انسان‌دوستانه برای مردم تحت محاصره غزه مطرح نبود. آن چه برای جمهوری اسلامی حائز اهمیت بود، تعقیب همان سیاستی‌ست که نتانیاهو دنبال می‌کند. جمهوری اسلامی می‌دانست که رژیم اسرائیل نخواهد گذاشت محاصره غزه از طریق این کاروان در هم شکسته شود و حتا به زور سرنیزه و کشتار متوسل گردد. این آن چیزی‌ست که جمهوری اسلامی خواهان آن بود و دقیقاً همین اتفاق نیز افتاد. جمهوری اسلامی از جهات مختلف داخلی و خارجی به این تشدید درگیری‌ها نیاز دارد و از آن در خدمت سیاست‌های خود نفع می‌برد. لاینحل ماندن مسئله فلسطین، همواره یکی از مسایلی بوده است که رژیم در داخل و نیز برای پیشبرد سیاست خارجی خود از آن بهره‌برداری کرده است. صهیونیسم برای جمهوری اسلامی بهانه‌ای می‌شود که از طریق آن بر بحران‌های داخلی خود سرپوش بگذارد و هر اعتراض و جنبش و بحرانی را به صهیونیست‌ها نسبت دهد، درست همان گونه که اسرائیل هر جنایتی را علیه مردم فلسطین به نام دخالت جمهوری اسلامی پیش می‌برد. در جریان وحشی‌گری اخیر اسرائیل نیز جمهوری اسلامی تلاش کرد بیش‌ترین بهره‌برداری را از آن در خدمت پیشبرد سیاست‌های خود بنماید. از یک طرف در میان توده‌های مردم ایران، آن را دلیلی بر درستی سیاست خارجی خود معرفی نماید و از طرف دیگر همه گروه‌ها و جناح‌های جمهوری اسلامی‌ را به تبعیت از این سیاست وادارد. اما نفع دیگری که جمهوری اسلامی از کشتار مردم به دست رژیم اسرائیل دنبال می‌کرد، این بود که جبهه کشورهای عربی با اروپا و آمریکا را که می‌خواهند از طریق زیر فشار قرار دادن اسرائیل به توافق میان اسرائیل و دولت خودگردان فلسطینی برسند، تضعیف نماید و سیاست خود را در برابر آن‌ها پیش ببرد. از این جهات است که می‌گوییم تنها دولتی که واقعاً از وحشی‌گری دولت اسرائیل سود برد و خوشحال گردید، جمهوری اسلامی بود. بنابراین روشن است که رژیم اسرائیل با سیاست‌های ارتجاعی خود به جمهوری اسلامی خدمت می‌کند و جمهوری اسلامی نیز با سیاست‌های خود در خدمت دولت اسرائیل قرار دارد. هدف این هر دو دولت ارتجاعی نیز یکی‌ست. تشنج‌آفرینی و تشدید بحران‌ها، در بند ماندن توده‌های تحت ستم فلسطین و لاینحل ماندن مسئله فلسطین. تشدید درگیری‌ها و بحران هم در خدمت رژیم نژادپرست و اشغال‌گر اسرائیل است که نمی‌خواهد دست از اشغال‌گری بردارد و هم در خدمت جمهوری اسلامی‌ست که از طریق آن بتواند سیاست‌های پان اسلامیستی خود را در منطقه پیش ببرد. این واقعیت باید برای توده‌های مردم ایران روشن باشد که مخالفت ظاهری جمهوری اسلامی با رژیم اسرائیل نه بر سر حق و حقوق پایمال شده مردم فلسطین، بلکه نزاع دو دولت یهودی و اسلامی‌ست و تمام خواست جمهوری اسلامی هم در این است که یک دولت مذهبی در فلسطین بر سر کار آورد. توده‌های مردم ایران باید حساب مردم ستم‌دیده را از نزاع این دو دولت ارتجاعی و گروه‌های اسلام‌گرای طرفدار جمهوری اسلامی جدا کنند. باید تمام اقدامات اشغال‌گرانه و سرکوب‌گرانه رژیم صهیونیستی اسرائیل علیه مردم فلسطین به طور کلی و مردم غزه را به طور خاص، شدیداً محکوم کرد. در عین حال سیاست‌های توسعه‌طلبانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی و ماهیت ارتجاعی گروه‌های اسلام‌گرای فلسطین تغییری در این واقعیت پدید نمی‌آورد که حساب مردم فلسطین از این مرتجعین جداست. باید از مردم فلسطین حمایت کرد و خواهان حق تعیین سرنوشت‌ این مردم، و تشکیل یک کشور و دولت مستقل فلسطینی بود.
http://96.0.88.12/?p=16205

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر