در تمام دورانی که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است، مبارزات مردم ایران همواره علیه این رژیم ستمگر ادامه داشته و اشکال بس متعددی به خود گرفته است. اما در این سیر بیپایان مبارزه و قهرمانی تودههای مردم، لحظات برجستهای وجود دارد که هیچگاه از حافظهی تاریخی یک ملت محو نمیشوند. یکی از این نقاط برجسته تاریخچهی مبارزاتی مردم ایران در دوران جمهوری اسلامی، اعتراضات میلیونی مردم بود که با راهپیمایی و تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ آغازگردید و چندین ماه ادامه یافت.
این هفته، دومین سالگرد ۲۵ خرداد بود. رژیم جمهوری اسلامی که هنوز از هیبت انفجار خشم توده مردم در این روز و تداوم آن بر خود میلرزد، از هفته پیش اعلام کرده بود که از ۲۵ خرداد طرح تشدید مبارزه با بدپوششی را در تهران و دو استان شمالی آغاز خواهد کرد. اما چرا درست ۲۵ خرداد و نه مثلا ۲۰ خرداد و یا اول تیر؟ روشن بود که این صرفاً بهانهای برای ریختن گلههای نیروی سرکوب به خیابانها در ۲۵ خرداد از ترس بروز اعتراضات و شکلگیری تظاهرات است. بنابراین از صبح روز چهارشنبهی این هفته به ویژه در مناطق معینی از تهران، نیروهای سرکوب خود را به خیابانها و میادین ریخته بود. اتفاق خاصی هم رخ نداد، چون مردم فعلاً در این روز قصدی برای برپایی اقدامی اعتراضی را نداشتند. در همین حال، گروههای موسوم به اصلاح طلب سبز که گویا پس از تمام شکستهایشان هنوز نمیخواهند بپذیرند که اعتباری در میان میلیونها تن از مردم ایران ندارند که خواهان برافتادن جمهوری اسلامی از بیخ و بن هستند و به وعدههای پوشالی برای اصلاح جمهوری اسلامی باور ندارند، مردم را دعوت به راهپیمایی و تجمعات در ۲۲ خرداد، ۲۵ خرداد و ۲۶ خرداد کردند. پاسخ مردم منفی بود. این، اما مانع از آن نشد که گزارشهای جعلی انتشار دهند و اعلام کنند که در راهپیمایی سکوت در پیادهروهای خیابانهای تهران، دهها هزار تن از مردم شرکت کردهاند. فراخوان بعدیشان برای تجمع مردم در میادین شهرها در ۲۵ خرداد بود.
“شورای هماهنگی راه سبز امید” که حالا رهبری اصلاحطلبان سبز را در دست دارد، در این هفته، با صدور بیانیهای اعلام کرد: “شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن سپاسگزاری از یکایک شما، از همه مردم حقطلب ایران دعوت میکند به یاد ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و روز تولد جنبش سبز، از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد در میادین شهرها، در قالب تجمعات مسالمتآمیز حضور به هم رسانید.” اما از آنجایی که در میادین هم کسی حضور نیافت و مردمی هم که به طور معمول عصرها در میادین شهرها هستند، تعدادشان اندک است، این بار سران جریان موسوم به سبز، خجالت کشیدند که از حضور دهها هزار تن از مردم خبر بدهند و سکوت پیشه کردند. حالا به نظر میرسد که حتا گروه محدود طرفداران آنها در شمال شهر تهران هم واکنشی به این فراخوانهای بیپشتوانه نشان نمیدهند.
اما آنچه که به تودههای وسیع مردم ایران مربوط میشود، آنها به راه و مبارزه مستقل خود ادامه میدهند. این مبارزه، همه روزه علیه رژیم جمهوری اسلامی در اشکال مختلف تداوم دارد و روزمره، اخبار فراوانی از آن انتشار مییابد. حرکت و مبارزهی این تودههای میلیونی مردم، قانونمندی ویژه خودش را دارد. تحت شرایط معینی اشکالی کاملا تعرضی و سیاسی به خود میگیرد و چنانچه توان تغییر توازن قوا و رسیدن به اهدافاش را نداشته باشد، عقبنشینی میکند، تا تجدید قوا نماید و تجارت حاصل از دورهی تعرض را جذب و هضم کند. لدا به تاکتیکهای تدافعی و فرسایشی روی میآورد تا بار دیگر به تعرضی گستردهتر اقدام نماید.
برخلاف آنچه که جناح موسوم به اصلاحطلب جمهوری اسلامی تبلیغ میکند و میکوشد جنبش بزرگ اعتراضی مردم ایران را در ۲۵ خرداد سال ۸۸، جنبشی سبز و اصلاحطلب معرفی نماید، این جنبش از همان آغاز جنبشی سرخ و انقلابی برای سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی بود. در حالی که سران جناح اصلاحطلب مشغول جدل لفظی و چانهزنی با جناح رقیب بر سر تقلبهای انتخاباتی بودند، مردمی که در نتیجهی شکاف در درون طبقه حاکم فرصت مناسبی برای ریختن به خیابانها پیدا کرده بودند، از روز ۲۳ خرداد تظاهرات و اعتراضات خود را آغاز کردند. در حالی که سران اصلاحطلب، منتظر پاسخ وزارت کشور برای برپایی یک راهپیمایی بودند، تودههای مردم با اجازه و ابتکار خوشان، راهپیمایی و تظاهرات بزرگ ۲۵ خرداد را به راه انداخته بودند. موسوی کتمان نکرد که حضورش در آخرین لحظات در این راهپیمایی برای کنترل جنبش بوده است. این نیز حقیقتیست که طرفداران جناح موسوم به اصلاحطلب رژیم در این راهپیمایی شرکت کردند تا ابتکار عمل را در این جنبش خودجوش تودهای در دست خود بگیرند و بر آن مهر سبز بزنند. اما مردم معترضی که در همان روز ۲۵ خرداد ۸۸، با مزدوران سرکوبگر جمهوری اسلامی درگیر شدند و تلاش کردند با شعارهای مرگ بر دیکتاتور به مراکز سرکوب یورش برند و آنها را به آتش بکشند، نشان دادند که این جنبش در ماهیت خود هیچ قرابتی با اصلاح رژیم ندارد. تظاهرات و درگیریهای بعدی نیز که با شعارهای رادیکال مرگ بر جمهوری اسلامی و جدایی دین از دولت، صورت گرفت، تاییدی بر همین واقعیت بود. بیدلیل نبود که بالاخره موسوی ناگزیر شد، رسماً و علناً در برابر این جنبش موضع بگیرد و اعلام کند، آنچه خواست او و تمام اصلاحطلبان است، همین جمهوری اسلامیست، نه یک کلمه کمتر و نه کلمهای بیشتر. در اینجا دیگر، اگر هنوز جوانانی بودند که به علت نداشتن تجربهی سیاسی، توهماتی داشتند و خود را سبز مینامیدند، این توهمات هم فرو ریخت و از جنبش به اصطلاح سبز، آنچه باقی ماند، گروهیست که منافع طبقاتیاش بر جای ماندن جمهوری اسلامیست و پس از تمام ادعاهای توخالیاش در همین لحظه، تحت رهبری امثال خاتمی و رفسنجانی، مشغول مذاکره با جناح رقیب برای کسب مجوز حضور در خیمه شببازی انتخاباتی آینده، از خامنهایست.
بنابراین روشن است که حساب جنبش تودههای مردم ایران، به کلی از این مرتجعین جدا بوده و هست. تودههای مردم ایران که تا چندین ماه پس از ۲۵ خرداد با اعتراضات و تظاهرات خود حماسهها آفریدند، اکنون در تلاش برای برطرف ساختن نقاط ضعف جنبش خود هستند که بار دیگر با قدرتی فزونتر به مصاف ارتجاع حاکم بروند و جمهوری را به گور بسپارند.
تجربه تودههای مردم ایران نشان داد که راهپیماییها و تظاهرات، هر آنچه هم که میلیونی و بزرگ باشند، برای سرنگونی رژیمی فوق ارتجاعی و بیرحم نظیر جمهوری اسلامی، به تنهایی کافی نیست این تظاهرات و راهپیماییها وقتی کارساز خواهند بود که با اشکال عالیترین از مبارزه که وسیعترین تودههای کارگر و زحمتکش را دربرگیرد، یعنی اعتصابات تودهای، عمومی و سراسری همراه باشد. وقتی که اعتصاب عمومی سیاسی با تظاهرات و راهپیماییها تلفیق گردد، آنگاه تمام شرایط برای به زیر کشیدن طبقه حاکم و سرنگونی جمهوری اسلامی، از طریق قیام مسلحانه فراهم است. بنابراین گام بعدی در پیشرفت و اعتلای جنبش تودهای مردم ایران، اعتصاب عمومی سیاسی خواهد بود.
جنبشی که در ۲۵ خرداد سال ۸۸ شکل گرفت، خودانگیخته و بدون یک رهبری انقلابی بود. از اینرو تاکتیکهای منسجم و هدف استراتژیک روشنی نداشت. پیروزی آتی جنبش تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران مستلزم برافتادن این نقطه ضعف است. بدیهیست که این رهبری انقلابی تنها میتواند بر پایه سازمان یافتگی تودههای مردم شکل بگیرد. مقدم بر هر چیز این سازمان یافتگی به طبقه کارگر ارتباط مییابد که تمام شرایط کاری آن، این طبقه را همواره مستعد تشکل و سازمان یافتگی ساخته است. بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی، تمام ابزارهای سرکوب خود را برای مقابله با متشکل شدن کارگران به کار گرفته است، اما از آنجایی که کارگر در هر لحظهی زندگی، کار و مبارزه خود با این واقعیت روبروست که بدون اتحاد، بدون همبستگی و تشکل هیچ است، همواره برای متشکل شدن تلاش کرده و میکند، باید با تمام امکانات، این تلاش طبقه کارگر را تقویت کرد.
همه چیز وابسته به این است که در اعتلای بعدی جنبش، طبقه کارگر به عنوان یک طبقهی مستقل و سازمان یافته ظاهر شود. اگر پیشرفت آیندهی جنبش نیازمند برپایی اعتصاب عمومیست، این طبقه کارگر است که میباید ابتکار عمل برپایی این اعتصاب را در دست داشته باشد. اگر جنبش نیازمند یک رهبری انقلابیست، این رهبری از درون همین اعتصاب عمومی سیاسی و کمیتههای اعتصاب همراه آن برخواهد خاست که نقش اصلی را طبقه کارگر در آن خواهد داشت.
تودههای زحمتکش مردم ایران، در دومین سالگرد تظاهرات و راهپیمایی میلیونی خود در ۲۵ خرداد، هرگز فراموش نمیکنند که برای پیروزی در مبارزه برای برانداختن جمهوری اسلامی و دگرگونی تمام نظم موجود، به سازمانیافتگی و رهبری انقلابی نیاز دارند. تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران، خود را برای برپایی یک اعتصاب عمومی سیاسی آماده میکنند. شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایران، نارضایتی وسیع مردمی که با وضعیت مادی و معیشتی بسیار وخیمی روبرو هستند و از بیحقوقی سیاسی و اختناق حاکم رنج میبرند، تردیدی باقی نمیگذارد، که رویآوری مجدد مردم به تعرض همه جانبه اما، این بار از طریق یک اعتصاب عمومی سیاسی، در آیندهای نزدیک رخ خواهد داد. برای تسریع این روند تلاش کنیم.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
این هفته، دومین سالگرد ۲۵ خرداد بود. رژیم جمهوری اسلامی که هنوز از هیبت انفجار خشم توده مردم در این روز و تداوم آن بر خود میلرزد، از هفته پیش اعلام کرده بود که از ۲۵ خرداد طرح تشدید مبارزه با بدپوششی را در تهران و دو استان شمالی آغاز خواهد کرد. اما چرا درست ۲۵ خرداد و نه مثلا ۲۰ خرداد و یا اول تیر؟ روشن بود که این صرفاً بهانهای برای ریختن گلههای نیروی سرکوب به خیابانها در ۲۵ خرداد از ترس بروز اعتراضات و شکلگیری تظاهرات است. بنابراین از صبح روز چهارشنبهی این هفته به ویژه در مناطق معینی از تهران، نیروهای سرکوب خود را به خیابانها و میادین ریخته بود. اتفاق خاصی هم رخ نداد، چون مردم فعلاً در این روز قصدی برای برپایی اقدامی اعتراضی را نداشتند. در همین حال، گروههای موسوم به اصلاح طلب سبز که گویا پس از تمام شکستهایشان هنوز نمیخواهند بپذیرند که اعتباری در میان میلیونها تن از مردم ایران ندارند که خواهان برافتادن جمهوری اسلامی از بیخ و بن هستند و به وعدههای پوشالی برای اصلاح جمهوری اسلامی باور ندارند، مردم را دعوت به راهپیمایی و تجمعات در ۲۲ خرداد، ۲۵ خرداد و ۲۶ خرداد کردند. پاسخ مردم منفی بود. این، اما مانع از آن نشد که گزارشهای جعلی انتشار دهند و اعلام کنند که در راهپیمایی سکوت در پیادهروهای خیابانهای تهران، دهها هزار تن از مردم شرکت کردهاند. فراخوان بعدیشان برای تجمع مردم در میادین شهرها در ۲۵ خرداد بود.
“شورای هماهنگی راه سبز امید” که حالا رهبری اصلاحطلبان سبز را در دست دارد، در این هفته، با صدور بیانیهای اعلام کرد: “شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن سپاسگزاری از یکایک شما، از همه مردم حقطلب ایران دعوت میکند به یاد ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و روز تولد جنبش سبز، از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد در میادین شهرها، در قالب تجمعات مسالمتآمیز حضور به هم رسانید.” اما از آنجایی که در میادین هم کسی حضور نیافت و مردمی هم که به طور معمول عصرها در میادین شهرها هستند، تعدادشان اندک است، این بار سران جریان موسوم به سبز، خجالت کشیدند که از حضور دهها هزار تن از مردم خبر بدهند و سکوت پیشه کردند. حالا به نظر میرسد که حتا گروه محدود طرفداران آنها در شمال شهر تهران هم واکنشی به این فراخوانهای بیپشتوانه نشان نمیدهند.
اما آنچه که به تودههای وسیع مردم ایران مربوط میشود، آنها به راه و مبارزه مستقل خود ادامه میدهند. این مبارزه، همه روزه علیه رژیم جمهوری اسلامی در اشکال مختلف تداوم دارد و روزمره، اخبار فراوانی از آن انتشار مییابد. حرکت و مبارزهی این تودههای میلیونی مردم، قانونمندی ویژه خودش را دارد. تحت شرایط معینی اشکالی کاملا تعرضی و سیاسی به خود میگیرد و چنانچه توان تغییر توازن قوا و رسیدن به اهدافاش را نداشته باشد، عقبنشینی میکند، تا تجدید قوا نماید و تجارت حاصل از دورهی تعرض را جذب و هضم کند. لدا به تاکتیکهای تدافعی و فرسایشی روی میآورد تا بار دیگر به تعرضی گستردهتر اقدام نماید.
برخلاف آنچه که جناح موسوم به اصلاحطلب جمهوری اسلامی تبلیغ میکند و میکوشد جنبش بزرگ اعتراضی مردم ایران را در ۲۵ خرداد سال ۸۸، جنبشی سبز و اصلاحطلب معرفی نماید، این جنبش از همان آغاز جنبشی سرخ و انقلابی برای سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی بود. در حالی که سران جناح اصلاحطلب مشغول جدل لفظی و چانهزنی با جناح رقیب بر سر تقلبهای انتخاباتی بودند، مردمی که در نتیجهی شکاف در درون طبقه حاکم فرصت مناسبی برای ریختن به خیابانها پیدا کرده بودند، از روز ۲۳ خرداد تظاهرات و اعتراضات خود را آغاز کردند. در حالی که سران اصلاحطلب، منتظر پاسخ وزارت کشور برای برپایی یک راهپیمایی بودند، تودههای مردم با اجازه و ابتکار خوشان، راهپیمایی و تظاهرات بزرگ ۲۵ خرداد را به راه انداخته بودند. موسوی کتمان نکرد که حضورش در آخرین لحظات در این راهپیمایی برای کنترل جنبش بوده است. این نیز حقیقتیست که طرفداران جناح موسوم به اصلاحطلب رژیم در این راهپیمایی شرکت کردند تا ابتکار عمل را در این جنبش خودجوش تودهای در دست خود بگیرند و بر آن مهر سبز بزنند. اما مردم معترضی که در همان روز ۲۵ خرداد ۸۸، با مزدوران سرکوبگر جمهوری اسلامی درگیر شدند و تلاش کردند با شعارهای مرگ بر دیکتاتور به مراکز سرکوب یورش برند و آنها را به آتش بکشند، نشان دادند که این جنبش در ماهیت خود هیچ قرابتی با اصلاح رژیم ندارد. تظاهرات و درگیریهای بعدی نیز که با شعارهای رادیکال مرگ بر جمهوری اسلامی و جدایی دین از دولت، صورت گرفت، تاییدی بر همین واقعیت بود. بیدلیل نبود که بالاخره موسوی ناگزیر شد، رسماً و علناً در برابر این جنبش موضع بگیرد و اعلام کند، آنچه خواست او و تمام اصلاحطلبان است، همین جمهوری اسلامیست، نه یک کلمه کمتر و نه کلمهای بیشتر. در اینجا دیگر، اگر هنوز جوانانی بودند که به علت نداشتن تجربهی سیاسی، توهماتی داشتند و خود را سبز مینامیدند، این توهمات هم فرو ریخت و از جنبش به اصطلاح سبز، آنچه باقی ماند، گروهیست که منافع طبقاتیاش بر جای ماندن جمهوری اسلامیست و پس از تمام ادعاهای توخالیاش در همین لحظه، تحت رهبری امثال خاتمی و رفسنجانی، مشغول مذاکره با جناح رقیب برای کسب مجوز حضور در خیمه شببازی انتخاباتی آینده، از خامنهایست.
بنابراین روشن است که حساب جنبش تودههای مردم ایران، به کلی از این مرتجعین جدا بوده و هست. تودههای مردم ایران که تا چندین ماه پس از ۲۵ خرداد با اعتراضات و تظاهرات خود حماسهها آفریدند، اکنون در تلاش برای برطرف ساختن نقاط ضعف جنبش خود هستند که بار دیگر با قدرتی فزونتر به مصاف ارتجاع حاکم بروند و جمهوری را به گور بسپارند.
تجربه تودههای مردم ایران نشان داد که راهپیماییها و تظاهرات، هر آنچه هم که میلیونی و بزرگ باشند، برای سرنگونی رژیمی فوق ارتجاعی و بیرحم نظیر جمهوری اسلامی، به تنهایی کافی نیست این تظاهرات و راهپیماییها وقتی کارساز خواهند بود که با اشکال عالیترین از مبارزه که وسیعترین تودههای کارگر و زحمتکش را دربرگیرد، یعنی اعتصابات تودهای، عمومی و سراسری همراه باشد. وقتی که اعتصاب عمومی سیاسی با تظاهرات و راهپیماییها تلفیق گردد، آنگاه تمام شرایط برای به زیر کشیدن طبقه حاکم و سرنگونی جمهوری اسلامی، از طریق قیام مسلحانه فراهم است. بنابراین گام بعدی در پیشرفت و اعتلای جنبش تودهای مردم ایران، اعتصاب عمومی سیاسی خواهد بود.
جنبشی که در ۲۵ خرداد سال ۸۸ شکل گرفت، خودانگیخته و بدون یک رهبری انقلابی بود. از اینرو تاکتیکهای منسجم و هدف استراتژیک روشنی نداشت. پیروزی آتی جنبش تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران مستلزم برافتادن این نقطه ضعف است. بدیهیست که این رهبری انقلابی تنها میتواند بر پایه سازمان یافتگی تودههای مردم شکل بگیرد. مقدم بر هر چیز این سازمان یافتگی به طبقه کارگر ارتباط مییابد که تمام شرایط کاری آن، این طبقه را همواره مستعد تشکل و سازمان یافتگی ساخته است. بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی، تمام ابزارهای سرکوب خود را برای مقابله با متشکل شدن کارگران به کار گرفته است، اما از آنجایی که کارگر در هر لحظهی زندگی، کار و مبارزه خود با این واقعیت روبروست که بدون اتحاد، بدون همبستگی و تشکل هیچ است، همواره برای متشکل شدن تلاش کرده و میکند، باید با تمام امکانات، این تلاش طبقه کارگر را تقویت کرد.
همه چیز وابسته به این است که در اعتلای بعدی جنبش، طبقه کارگر به عنوان یک طبقهی مستقل و سازمان یافته ظاهر شود. اگر پیشرفت آیندهی جنبش نیازمند برپایی اعتصاب عمومیست، این طبقه کارگر است که میباید ابتکار عمل برپایی این اعتصاب را در دست داشته باشد. اگر جنبش نیازمند یک رهبری انقلابیست، این رهبری از درون همین اعتصاب عمومی سیاسی و کمیتههای اعتصاب همراه آن برخواهد خاست که نقش اصلی را طبقه کارگر در آن خواهد داشت.
تودههای زحمتکش مردم ایران، در دومین سالگرد تظاهرات و راهپیمایی میلیونی خود در ۲۵ خرداد، هرگز فراموش نمیکنند که برای پیروزی در مبارزه برای برانداختن جمهوری اسلامی و دگرگونی تمام نظم موجود، به سازمانیافتگی و رهبری انقلابی نیاز دارند. تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران، خود را برای برپایی یک اعتصاب عمومی سیاسی آماده میکنند. شرایط اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایران، نارضایتی وسیع مردمی که با وضعیت مادی و معیشتی بسیار وخیمی روبرو هستند و از بیحقوقی سیاسی و اختناق حاکم رنج میبرند، تردیدی باقی نمیگذارد، که رویآوری مجدد مردم به تعرض همه جانبه اما، این بار از طریق یک اعتصاب عمومی سیاسی، در آیندهای نزدیک رخ خواهد داد. برای تسریع این روند تلاش کنیم.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر