۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

کنفرانس بروکسل؛ نئوکان‌ها و “تابو شکنی‌ها”

چند سالی‌ست که گروه‌ها و محافل متعدد و رنگارنگی از سلطنت‌طلب و جمهوری‌خواه گرفته تا ملی مذهبی ‏ها وسبزها و اصلاح‌طلبان رانده شده از حکومت، تلاش‌های گسترده‌ای را در راستای ايجاد ائتلاف و اتحاد خود در خارج کشور آغاز کرده و در اين مورد نشست‌های متعددی را نيز به ويژه در آمريکا و اروپا برگزار نموده‌اند. اين کوشش‌ها که از سال ۸۸ به بعد روندی فزاينده داشته است، پس از وقوع تحولات مصر و تونس و ديگر کشورهای منطقه، خصوصاً پس از حدت‌يابی اختلاف و نزاع آمريکا و متحدين اروپائی آن با جمهوری اسلامی، به نحو چشم‌گيری افزايش يافته و در همين رابطه نشست‌ها و اجلاس‌های متعددی توسط مجموعه‌ای از اين گروه‌ها و محافل بورژوائی برگزار شده است. اين تلاش‌ها که عموماً از حمايت دولت‌های امپرياليستی برخوردار بوده، با هدف نزديک‌تر شدن يا نزديک ساختن اين محافل و گروه‌ها، اتحاد ميان آن‌ها و در اساس در راستای ايجاد يک آلترناتيو قابل اتکاء و مورد اعتماد اين دولت‌ها بوده است. جايگزينی که مورد پسند قدرت های امپریالیستی و حافظ منافع آن‌ها باشد.

کنفرانس بروکسل که در روزهای شنبه و يکشنبه هفتم و هشتم ژولای ۲۰۱۲ برابر با ۱۷ و ۱۸ تير ۹۱ با عنوان “دومين کنفرانس پيشبرد اتحاد برای دمکراسی” در ژنو برگزار گرديد، از نمونه‌های بارز اين تلاش‌هاست. اين کنفرانس که پنج ماه پس از کنفرانس استکهلم که در روزهای ۱۵ و ۱۶ بهمن ۹۰ به دعوت “بنياد اولاف پالمه” برگزار شده بود، به دعوت همين بنياد که يکی از مراکز مهم کمک به اينگونه جريان‌هاست برگزار گرديد.
شرح فشرده جلسات،مباحث و سخنان سخن‏رانان “دومین کنفرانس پیشبرد اتحاد برای دموکراسی” درپایگاه اینترنتی به نام”کنفرانس بروکسل” که بامدیریت علی مهتدی اداره می شود انتشار یافته است. برطبق مطالب انتشاریافته دراین سایت ، در کنفرانس بروکسل حدود ۷٠ نفرواز جمله عناصری مانند محسن سازگارا(۱)، علی‌رضا نوری‌زاده(۲)، احمد خادم (سلطنت‌طلب)، شهريار آهی (مشاور ارشد نوه رضا خان)، مجتبی واحدی (سخنگو و مشاور ارشد کروبی)، فريدون احمدی از سازمان اکثريت، عبدالله مهتدی، ناهيد بهمنی از اعضای دفتر سياسی حزب کومله، جمشيد طاهری‌پور، احمد باطبی از همکاران راديو تلويزيون آمريکا، مارک فيتس پاتريک از ديپلمات‌های سابق وزارت خارجه آمريکا، هانس بليکس رئیس سابق آژانس بين‌المللی انرژی اتمی و امانوئل لانگی از همدستان نئوکان‌ها و “عقاب‌”های آمريکا که حضور وی در اين نشست، بعداً اعتراض برخی از جمهوری‌خواهان و گله‌گزاری سايت اخبار روز و حتا مسئول هيأت سياسی-اجرائی سازمان بی‌آبروئی چون اکثريت را نيز در پی داشت، حضور داشتند. اين کنفرانس اگرچه برخلاف کنفرانس استکهلم از علنيّت بيشتری برخوردار بود و اسامی تقريباً تمام شرکت کنندگان در آن نيز اعلام گرديد، اما مباحث انتشار يافته آن بسی کوتاه و فشرده است.

نخستين بحث کنفرانس بروکسل “بررسی روندهای سياسی و گزينه‌های پيش روی ايران” نام داشت. سخن‌ران‌های اين بخش، با انتساب يأس و نااميدی به توده‌ها و طرح اين موضوع که احتمال برآمد های توده ای وآمدن مردم به خيابان بسيار ضعيف است، عموماً بر اين مسأله تأکيد داشتند که مدل تونس و مصر در ايران اتفاق نخواهد افتاد. ارزيابی عمومی سخن‌رانان اين بود که جمهوری اسلامی مانند آنچه که در بلوک شرق اتفاق افتاد، دچار فروپاشی خواهد شد و حرف آخر آن‌ها اين بود که اپوزيسيون (البته منظور جمع خودشان و نيروهای ديگری از جنس خودشان است) بايد برای بعد از اين فروپاشی آماده باشد. عبدالله مهتدی که سابقاً به اردوی چپ و نيروهای انقلابی تعلق داشت، ضمن اشاره به ايزوله شدن جمهوری اسلامی در بين کشورهای منطقه، چنين عنوان کرد که در شرايط کنونی نوعی نااميدی و انتظار در بين مردم وجود دارد و بايد چشم‌انداز اميد بخشی به مردم داد. وی گفت تنها” دمکراسی” است که هم “می‌تواند ما را متحدکند” و هم شرايطی ايجاد کند که” طبقات و قوميت‌های مختلف جامعه بتوانند به روش‌های مدنی و قانونی فعاليت کنند”. مهتدی همچنین گفت “ما بايد به صراحت از تغيير نظام صحبت کنيم و آنرا سرلوحه قرار دهيم”، عبدالله مهتدی که مدعی بود باید به صراحت ازتغییرنظام صحبت کرد، اماغیراز حرف‏های کلی چیزی دراین باره نگفت! مهتدی توضیح نداد که منظور وی از “دمکراسی” چيست؟ آیا منظوروی از”دموکراسی” همان “دموکراسی”‏ست که به ضرب جنگنده بمب افکنهای آمریکائی درعراق مستقرشد وبارزانی را به ریاست اقلیم کردستان عراق رساند؟ آیا همان “دموکراسی” نوع عراقی و افغانی‏ست که بعد از چندین سال از استقرارآن، هنوز به‏طورروزانه ده ها نفرقربانی بمب گذاریها و عملیات انتحاری می شوند؟ عبدالله مهتدی به هرحال روشن نکرد که دموکراسی مورد نظر وی چیست و “تغيير نظام” چگونه و به دست چه کسی بايد انجام شود!

اما سخن‌ران قبل از وی در واقع همه چيز را گفته بود. امين رياحی عضو گروه “دانشجويان ليبرال” به صراحت گفت مادام که اپوزيسيون از غرب کمک نگيرد، در ايران خبری از “دمکراسی” نخواهد بود. نام‌برده ضمن تأکيد بر اين نکته که نيروهای دمکراسی‌خواه بايد نقاط مشترک خود را تقويت کنند، تأکيد داشت که” اپوزيسيون بايد از شرايط بوجود آمده و از فرصت ويژه‌ای که نزاع هسته‌ای بوجود آورده است به سود خود استفاده کند”!بخش ديگر صحبت اين دانشجوی ليبرال پيرامون ارتباط با دولت‌های امپرياليستی، گرفتن کمک از آن‌ها و “تابو شکنی” در اين زمينه ها بود! در اين باره اوچنین گفت “ارتباط با غرب هنوز برای اپوزيسيون يک نوع تابوست”. اين دانشجوی ليبرالِ جوان که عجله دارد هرچه زودترو باکمک “غرب” کارجمهوری اسلامی یک‏سره شود تاخود به نان و نوا و پُست و مقامی برسد، می‌گويد “مردم در شعارهای خود عملاً از غرب کمک می‌خواهند! اما اپوزيسيون هنوز مخفيانه رابطه برقرار می‌کند و اين هراس از تماس با غرب وجود دارد، در حالی که نگاه به تجربه‌ها نشان می‌دهد که کشورها بعد از جنگ سرد به دمکراسی نرسيدند مگر اينکه از غرب کمک گرفتند”!

دانشجوی لیبرال”تابوشکن”، اگرچه نگفت درکجا و چه زمانی وکدام دسته از”مردم” درشعارهای خود از”غرب”درخواست کمک نموده اند، اماصریح و روشن خواستارآن شد که”اپوزیسیون” به ارتباط‏های مخفیانه خود باغرب(بخوان دولت های امپریالیستی) پایان دهد وعلناً ازاین قدرت‏ها بخواهد که “اپوزیسیون” را برای استقرار”دموکراسی”درایران کمک کند.

در کنفرانس بروکسل، احدی با اظهار نظرهای اين دانشجوی ليبرالِ “نترس” به مخالفت برنخاست و مطالب انتشار يافته مربوط به اين کنفرانس نيز چنين مخالفتی را نشان نمی‌دهد، برعکس، تمام مباحث و تصميمات بعدی کنفرانس، نشان از موافقت عمومی شرکت کنندگان با اين “تابو شکنی” دارد.

بحث بعدی کنفرانس بروکسل، بررسی پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی بود. در اين بخش میزگردی که باشرکت سه خارجی و دوایرانی تبار تشکیل شده بود، پیرامون مسأله هسته ای جمهوری اسلامی گفتگو به عمل آمد. مضمون وفضای عمومی بحث‏ها دراین بخش درکلیت خود چشم‏اندازوخیم‏تر شدن اوضاع و جنگ را ترسیم می کند. مارک فيتس پاتريک، ديپلمات سابق آمريکائی و مشاور آژانس بين‌المللی انرژی هسته‌ای بر ادامه تلاش‌های جمهوری اسلامی برای دست‌يابی به سلاح هسته‌ای تأکيد کرد. وی گفت هيچ يک از اقدامات مانند حملات سايبری و تحريم‌ها نتوانسته است جلوی غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانيوم را بگيرد. ديپلمات سابق وزارت خارجه آمريکا همچنين تصريح کرد که جمهوری اسلامی نه فقط برای ساختن بمب، بلکه برای ساختن چتری از سلاح‌های هسته‌ای کار می‌کند. وی گفت اگرچه سخت است گفته شود که جمهوری اسلامی با چه سرعتی می‌تواند اين برنامه را عملی سازد، اما گفت که “طبق برآورد من و ناظران ديگر، ايران فرصتی يک ساله نياز دارد”. ديپلمات سابق وزارت خارجه آمريکا همچنين اضافه کرد که “۵۰ درصد خطر وجود دارد که در ماه سپتامبر يک عمليات نظامی عليه ايران صورت گيرد‍”! سخن‏ران دیگررضا تقی‌زاده کارشناس هسته ای، پیرامون تلاش های هسته ای جمهوری اسلامی گفت “جمهوری اسلامی درهشت سال اخیربه غنی سازی به شکل فعال ادامه داده است، این درحالی‏ست که کشورهای دیگرگفته اند ماحاضریم سوخت مورد نیازایران راتأمین کنیم” وی درادامه گفت”همه دنیانسبت به نیت ایران دردستیابی به فن‏آوری هسته ای تردید دارند” رضا تقی زاده درپایان سخنان خود فعاليت‌های موشکی و هسته‌ای جمهوری اسلامی را اشتباهی استراتژيک با بهائی گزاف دانست. سخن‌ران ديگربهروزبیات به اين موضوع اشاره کرد که اگر تحريم‌ها ادامه پيدا کنند و جمهوری اسلامی عقب نشينی نکند، “جنگ تنها راه حل غرب برای خروج از بحران است” و هانس بليکس که از طريق تلفن در اين کنفرانس شرکت داشت، بر اين مسأله انگشت گذاشت که “ايران در شرايطی‌ست که نمی‌تواند عقب‌نشينی کند”!

اما مهم‌تر از سخنان اين‌ها و صريح‌تر از آن، سخنان اتو لانگی بود. اتو لانگی که از راست‌های افراطی و “عقاب”های آمريکائی و از طرفداران سفت و سخت حمله نظامی به ايران است گفت” ایران هر سال میلیاردها متر مکعب گاز را از دست می‌دهد؛ زیرا در این زمینه سرمایه‌گذاری نشده است. در نتیجه این پرسش پر رنگ‌تر می‌شود که چرا وارد فعالیت هسته‌ای شده است” عقاب آمریکائی درادامه سخنان خود پیرامون نحوه برخورد با جمهوری اسلامی میگوید” تصمیم ما این بود که از دیپلماسی برای رسیدن به راه حل استفاده کنیم… مساله تحریم‌ها از وقتی شروع شد که تماس‌ها و چانه‌زنی‌ها به بن‌بست رسید و فهمیدیم دیپلماسی ممکن است نتیجه ندهد و راه دیگری را باید در پیش بگیریم” عنصر جنگ طلب آمریکائی سرانجام چنين تصريح کرد که همراه با ادامه و تشديد تحريم‌ها، گزينه نظامی نيز همچنان روی ميز قرار دارد. کوبیدن برطبل جنگ توسط یک جنگ طلبِ راست افراطی درکنفرانس بروکسل، با اعتراض برخی دربیرون ازکنفرانس مواجه گردید.

گرچه کمیته برگزارکننده کنفرانس بروکسل پس ازاعتراضی که نسبت به دعوت و حضوراین عنصر اکسترم راست به عمل آمد، بااین استدلال که “چون جامعه سیاسی ایران درداخل کشورهمواره باتحمیل یک نظر حکومتی مواجه است و این انتخاب ازآن‏جهت صورت گرفته است که بتواند نظرات مختلف رادربرابرهم قراردهد وپیرامون آن قضاوت کند” ! سعی کرد این سوتیِ بزرگ راتوجیه کند،اما این پاسخ و استدلال به قدری مضحک و ناشیانه بود که حتا افراد ، محافل و گروه هایی ازجنس شرکت کنندگان درکنفرانس رانیز قانع نساخت. مستقل از بحث‌های اين کنفرانس و نقطه نظرات گروه‌ها و افراد شرکت کننده در آن، صِرف دعوت از این عنصرراست افراطی و حضور اين عقاب آمريکائیِ همدست نئوکان‌ها در کنفرانس بروکسل و صراحت لهجۀ وی در مورد جنگ و حمله نظامی به ايران، کافی‌ست تا ماهيت اينگونه تلاش‌ها و کنفرانس‌ها بر همه‌گان روشن شود.

بحث بعدی کنفرانس بروکسل “بررسی راه‌های اتحاد و هماهنگی نيروهای اپوزيسيون” بود. در اين بخش بحث‌های مختلف و پراکنده‌ای صورت گرفت اما بر اين موضوع تأکيد شد که بايد روی نقاط مشترک گروه‌های شرکت کننده تکيه شود. “انتخابات آزاد” به عنوان يک نقطه مشترک گرچه مورد موافقت عمومی قرار داشت اما در عين حال از آغاز تا پايان اين پنل، اين سؤال و شبهه در مورد عملی بودن اين توافق عمومی نيز وجود داشت که در بخش‌های بعدی و مباحث حول راه‌کارهای عملی اجرای انتخابات آزاد نيز خود را نشان داد که پائين‌تر به آن خواهيم پرداخت. مضاف بر اين در طول کنفرانس و نيز در مباحث اين بخش، کاملاً روشن شد که هر محفل و دسته‌ای با انگيزه خود که می‌تواند با ديگری متفاوت باشد در آن شرکت نموده است. برخی برای تبادل نظر و همفکری و همکاری، و برخی ديگر برای تشکيل فوری يک “کنگره ملی” يا چيزی شبيه آن در جايگاه رهبری و به هر حال ايجاد هرچه فوری‌تر يک نيروی جايگزين در خارج کشور! شهريار آهی از مدافعان اين تز بود و ايجاد ساختار همکاری نخبگان به صورت شبکه‌ای و ايجاد کميته‌هائی برای فعاليت و بالاخره “کنگره ديجيتالی” را به عنوان يک راه‌کار برای اتحاد ميان اپوزيسيون پيشنهاد کرد. کنگره‌ای که وظايفی شبيه وظايف احزاب را برعهده بگيرد. وی در اين مورد گفت “پيشنهاد مشخص من اين است که اسم بنويسيم و فردا هرکسی داوطلب است در کميته تشکيلاتی و رسانه‌ای فعاليت کند، بدون رأی‌گيری و انتخابات، بنيان بوجود آوردن يک کنگره ديجيتال را به ثمر برسانيم”. به زبان صریح‏تر این گرایش عجله دارد هرچه زودترآلترناتیو مطلوب خود، چیزی شبیه آن‏چه درلیبی و سوریه شکل گرفت را بوجودآورَد و راه تشکیل حکومت یا دولت انتقالی سرسپرده قدرت های امپریالیستی را هموار سازد.

از ديگر سخن‌رانان اين پنل، فريدون احمدی از سازمان اکثريت بود. نام‌برده ضمن ابراز خوشحالی نسبت به تغييرات کنفرانس بروکسل در مقايسه با کنفرانس استکهلم و “دستاوردهای” کنفرانس اخير، در عين حال از وجود موانع جدی سياسی، فکری و فرهنگی برای اتحاد ياد نمود. وی از وجود گرايشی که تغييرات از درون رژيم را دنبال می‌کند، گرايشی که هدف عمومی‌اش بر اساس انتخابات آزاد است، گرايشی مانند مجاهدين و گرايش چهارمی که بر اساس پيشرفت تحولات تصميم می‌گيرد، نام‏برد و علی‌رغم آنکه مطرح کرد “پوشاندن کل اپوزيسيون ايران زير يک چتر امکان ناپذير است” اما از ضرورت برقراری مناسبات دوستانه و همکاری اين گرايش‌ها و همه باهم بودن آن‏ها دفاع کرد. عضو سازمان اکثريت در پايان تصريح کرد که تغيير قانون اساسی، تدوين قانونی جديد، جدائی دين از دولت و پيشبرد انتخابات آزاد بر اساس موازين بين‌المللی می‌تواند محور همکاری‌ها باشد.

به‌رغم وجود اختلافات و سايه روشن‌های نظری درمیان جمهوری‏خواهان، سلطنت طلبان،دین باوران، سبزها ، طرفداران کروبی و سوسیال- لیبرال هائی ازنوع اکثریت ،اما ظاهراً بر سر دو کلمه “انتخابات آزاد” توافق عمومی در کنفرانس وجود داشت.

دومين روز کنفرانس بروکسل به بحث‌هائی پيرامون مقايسه وضعيت ايران با ديگر کشورها و نيز راه‌کارهای اجرای انتخابات آزاد اختصاص يافت. در بخش نخست هاوارد بارل از اعضای سابق کنگره ملی آفريقا، از تجارب مبارزان آفريقای جنوبی عليه رژيم نژاد پرست وقت اين کشور سخن گفت. بحث پيرامون جزئيات و شرايط مبارزه در آفريقای جنوبی از حوصله اين مقاله خارج است اما آنچه در اظهارات اين سخن‌ران برجستگی خاصی يافته و به ويژه با روح کنفرانس بروکسل همخوانی داشت، همانا اشاره به اعمال فشاربه رژیم آپارتاید از طريق نافرمانی مدنی و فشارهای بين‌المللی، مراجعه اوپوزیسیون به بنگاه‌های مالی بزرگ در انگلستان و اسکانديناوی و ايجاد تشکل با کمک اين نهادها بود که باید مورد توجه کنفرانس بروکسل قرار می‏گرفت.

آخرين بخش کنفرانس بروکسل به بررسی راه‌کارها و گام‌های عملی ايجاد زمينه‌های اجرای انتخابات آزاد اختصاص داشت.

گرچه این آخرین بحث کنفرانس قرار بود پیرامون “راه‌کارهای اجرای انتخابات آزاد” باشد، اما سه تن از چهار نفری که در این بخش سخن‌رانی کردند، به جای ارائه راه‌کارهای عملیِ اجرای به‌اصطلاح انتخابات آزاد، عملا پیرامون خود این “انتخابات آزاد” و پیرامون امکان برگزاری آن صحبت کردند. علیرضا نوری‌زاده انتخابات آزاد تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را به رؤیا تشبیه نمود. وی اگرچه مغرب را نمونه موفق انتخابا ت آزاد و عراق را نمونه ناموفق آن ذکر کرد، اما در هر حال تاکید کرد که در مورد انتخابات آزادنباید “رویا فروشی” کرد و گفت که جمهوری اسلامی نظامی نیست که به انتخابات آزاد تن دهد. در همین بخش سخن ران دیگر حسن شریعتمداری گفت اپوزیسیون ایران خواستار انتخابات آزادی‌ست که براساس توافق بین‌‌المللی صورت گیرد و این توافق را جمهوری اسلامی نیز امضا نموده است. وی در ادامه صحبت‌های خود گفت: “انتخابات آزاد بهترین راه برای جلوگیری از جنگ و ماجراجویی هسته‌ای است” و حتا به حاکمیت می‌گوید” اگر از این معاهده تبعیت کنید، بخش هایی از شما نیز می‌توانند در آن شرکت کنند”. حسن شریعتمداری که طرفدار انتخابات آزاد در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی‏ باشرکت بخشی ازحاکمیت درآن است در ادامه سخنان خود به این مساله اشاره کرد که باید در سطح ملی و بین‌المللی گفتمان انتخابات آزاد بوجود آید و تثبیت گردد و شبکه‌های مدافع انتخابات آزاد، و یک “کنگره ملی” برای پیشبرد آن ایجاد شود و در نهایت مقاومت‌های مدنی در داخل ایران انجام شود تا بتوانیم “از نظام ولایت فقیه به سمت یک نظام سکولار حرکت کنیم”!

صرف‌نظر از مضمون این اظهارات وتوهم پراکنی پیرامون برگزاری انتخابات آزاد تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، اما بحث مجدد روی مقوله” انتخابات آزاد “هنگامی که قرار بود یک راه‌کار عملی برای اجرای آن پیشنهاد شود، نشان می‌داد که علی‌رغم موافقت عمومی کنفرانس، اما اختلاف‌نظرهایی نیز در این مورد وجود دارد .گرچه طرفداران حمله نظامی به ایران، عجالتا در برابر طرفداران “انتخابات آزاد” حال چه در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی چه تحت نظارت سازمان‌های بین‌المللی مصلحتاً کوتاه آمده یا تقریبا خاموشی اختیار کردند، اما آن‌ها این را خوب می‌دانند که جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی به انتخابات آزاد تن نخواهد داد.

به‌رغم این‌ها اما یک سخن‌ران به نام نوشابه امیری، یک پیشنهاد و راه‌کار عملی مطرح کرد. نام‌برده به عنوان یک روزنامه‌نگار که سخنان خویش را با نام ایران و یاد برخی از همکاران خویش و ادای احترام به میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد آغاز کرد، با طرح این موضوع که “هیچ انتخابات آزادی بدون آگاه‌سازی و اطلاع‌رسانی آزاد امکان ندارد، چنین گفت: “می‌توان شعار داد اما واقعیت این است که نمی‌توان به مردمی که نمی‌دانند در جامعه‌شان چه گرایش‌هایی وجود دارد، از انتخابات آزاد سخن گفت”. نوشابه امیری در ادامه سخنان خود از ضرورت راه‌اندازی یک “رسانه همگانی ملی” از نوع “الجزیره” به‌عنوان نخستین و مهم‌ترین اقدام جهت اطلاع‌رسانی سخن گفت. وی در مورد امکان راه‌اندازی یک چنین رسانه‌ای و تامین منبع مالی آن گفت: “اگر جمهوری اسلامی می‌تواند به برخی پول بدهد برای راه‌اندازی رسانه، ما نیز باید بتوانیم”. وی در ادامه سخنان خود از “ایرانیان پولداری که عاشق ایران هستند” و نیز از “سرمایه‌داران ایرانی” نام برد که می‌توانند هزینه مالی این رسانه را تامین کنند.

تا اینجای قضیه چیز عجیب و غریبی در حرف‌های این سخن‌ران وجود نداشت و ندارد. تامین هزینه‌های تبلیغی اپوزیسیون بورژوایی توسط پولدارها و سرمایه‌داران ایران، نه فقط نباید تعجب کسی را برانگیزد، بل‌که یک امر بدیهی و مساله طبقاتی‌ست! نوشابه امیری اما به این حد اکتفا نکرد و پا را از آن فراتر گذاشت و گفت برای ایجاد چنین رسانه‌ای “مهم نیست این پول از کجا می‌آید(بلکه) تعهد بر رساندن خبر به جامعه است”!

این سخنان “تابوشکنانه” و ماکیاولیستی نوشابه امیری نیز، تعجب، اعتراض و یا مخالفت کسی را در کنفرانس برنیانگیخت! و صد البته که این نیز جدا از ماهیت طبقاتی و عملکرد نیروهای شرکت کننده در کنفرانس بروکسل نبوده و نیست، چرا که بسیاری از این محافل و گروه‌ها، در حال حاضر نیز گرچه جدا جدا، اما از همین سیاست و نحوه فکری پیروی می‌کنند.

کنفرانس دو روزه بروکسل که باید آن را مقدمه آلترناتیوسازی امپریالیستی نامید، پس از این بحث‌ها، با صدور بیانیه‌ای که در آن بر “ضرورت وفاق ایرانیان برای نفی استبداد” تاکید شده و خواستار ایجاد مبنایی برای جدائی نهاد دین از دولت و برگزاری انتخابات آزاد با معیارهای بین‌المللی شده است به کار خود پایان داد. در بیانیه پایانی از هیات برگزارکننده خواسته شده است کنفرانس بعدی را با جمع بزرگ‌تری برگزار نماید و به منظور افزایش فشار “جامعه جهانی” بر حکومت ایران، با اتحادیه اروپا تماس برقرار نموده و موضوع رعایت حقوق بشر را پی‌گیری کند!گرچه این بیانیه را شماری از حاضرین درکنفرانس امضا نکردند، امامضمون کلی آن مورد توافق عمومی کنفرانس بروکسل است.



جمعبندی

این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که دولت آمریکا در ادامه پیشبرد سیاست‌های امپریالیستی خود در منطقه خاورمیانه و فجایعی که درعراق، لیبی و افغانستان به بارآورده است، سرگرم آلترناتیوسازی برای جمهوری اسلامی وارتکاب جنایات دیگری‌ست. کنفرانس استکهلم و ادامه آن کنفرانس بروکسل، یکی از پروژه‌های مهم تدارکاتی آمریکا به همین منظور است که قرار است مجموعه‌ای از گروه‌ها و محافل جمهوری‌خواه، سلطنت‌طلب، مشروطه‌خواه، اصلاح‌طلب سبز و سکولار و امثال آن پیشبرنده‌ی آن باشند. تمام بحث‌های کنفرانس بروکسل و مضمون آن، نشان دهنده همین تلاش دولت امپریالیستی آمریکاست. بحث‌های اپوزیسیون بورژوایی دخیل در این کنفرانس پیرامون “مداخله بشردوستانه” البته از طریق حمله نظامی دولت‌های امپریالیستی گرچه عجالتا و از روی مصلحت کم رنگ است اما ناکارآئی عبور “نرم” از استبداد دینی به “دمکراسی” در پرتو “انتخابات آزاد”، به‌فوریت، جوازی برای عبور از این مرحله می‌شود و زمان پیشبرد خط اتولانگی ها و عقاب‌های آمریکایی فرا می‌رسد. امپریالیسم آمریکا اگرچه می‌تواند پروژه‌های مختلفی را برای حضور و مداخله در منطقه در دست داشته باشد اما آن‌چه که روشن است از این سیاست استراتژیکی خود دست‌بردار نیست. دولت آمریکا برای پیشبرد این سیاست و استراتژی ، حتا نیازی به حضور فیزیکی لانگی‌ها، نئوکان‏ها و عقاب‌های آمریکایی در کنفرانس‌هایی از نوع کنفرانس بروکسل ندارد. کم نیستند عقاب‌ها و لانگی‌های ایرانی که پیش از این از چنین سیاستی استقبال کرده‌اند و در کنفرانس بروکسل نیز بخشا حضور داشتند.

هر چقدر شرایط داخلی جمهوری اسلامی وخیم‌تر و بحرانی‌تر و نارضایتی توده‌ای عمیق‌تر و گسترده‌تر می‌شود، هر چقدر بر احتمال وقوع یک انقلاب – که اصلاح‌طلبان نیز آن را هشدار می‌دهند و برای مقابله با آن دوباره وارد عرصه سیاسی شده‌اند – افزوده می‌شود، تحرکات ارتجاع امپریالیستی و نیز سرعت حرکت گروه‌ها و محافل رنگارنگ بورژوایی به سوی امپریالیسم و همدستی با آن نیز بیشتر می‌شود. در چنین شرایطی کمونیست‌ها و همه نیروهای واقعا چپ انقلابی وظیفه دارند در عین تشدید مبارزه علیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، ماهیت این گونه کنفرانس‌ها وآلترناتیوسازی‏ها و تلاش‌های آشکار و نهان ارتجاع امپریالیستی و همدستان ریز و درشت آن را فاش سازند و علیه کوشش‌های بورژوازی اپوزیسیون برای خزیدن به قدرت که اکنون به صورت مساله‌ای با اهمیت عملی درآمده است مبارزه کنند و آن را در دستور روز تمامی تلاش‌ها و فعالیت‌های ترویجی و تبلیغی خود قرار دهند. کمونیست‌ها باید با افشای بی‌امان آلترناتیوسازی‏های بورژوا- امپریالیستی وافشای ماهیت این‌گونه کنفرانس‌ها و تمام احزاب و محافل و گروه‌های غیر پرولتری، رابطه نزدیک موجود بین این احزاب و جمع‌ها با منافع بورژوازی و امپریالسم را افشا کنند و برای کارگران و زحمتکشان تشریح کنند که برای امحاء استبداد و دیکتاتوری و برای رسیدن به رفاه و آزادی، باید با تمام نظم سرمایه‌داری موجود به مبارزه‌ای آشتی‌ناپذیر برخیزند.

کمونیست‌ها باید دمکراسی ادعایی و جمله ‌پردازی‌های مزوّرانه دمکراتیک ارتجاع امپریالیستی و اپوزیسیون بورژوایی همدست آن پیرامون انتخابات آزاد و هم‌چنین جنایات هولناک و بی‌شماری را که قدرت‌های امپریالیستی تحت همین عناوین دمکراسی و آزادی در عراق، افغانستان و لیبی مرتکب شده‌اند و امروز به آن مشغولند، افشاء کنند و این جنایات را بار دیگر در معرض دید آنان قرار دهند. کمونیست‌ها باید وظایف انقلابی‌ای را که توده کارگران و زحمتکشان پیش‌رو دارند برای آن‌ها تشریح کنند و برای‌شان روشن سازند که تنها زمانی می‌توانند از شر رژیم جمهوری اسلامی و مصائبی که این رژیم برای آن‌ها به بار آورده است رها شوند وعواقب آلترناتیوسازی‏های امپریالیستی راخنثاکنند که خود به‌پا خیزند و تمام نظم سرمایه داری حاکم را با یک انقلاب قهرآمیز براندازند و نظام شورائی خود را مستقر سازند.

در شرایط کنونی تقویت جنبش کارگری، تقویت نقش و موقعیت طبقه کارگر در تحولات سیاسی حائز اهمیت بسیار زیادی است. کمونیست‌ها قبل از هر چیز باید انرژی و نیروی بیشتر و متمرکز‌تری را برای متشکل ساختن و ارتقاء آگاهی طبقاتی کارگران اختصاص دهند و به طبقه کارگر برای کسب قدرت سیاسی یاری رسانند. نیروهای کمونیست و چپ انقلابی، باید به‏طور جدی به اتحاد در عمل روی آورند. بجای اتحادهای کاغذی و صدور هر از چند گاه یک اطلاعیه چند سطری، پروژه‌های مشخص عملی و اقدامات مبارزاتی مشترکی را سازمان دهند که در خدمت تقویت جنبش کارگری و اتحاد درونی طبقه کارگر باشد.



ریزنویس‏ها:

۱ – محسن سازگارا، از پایه‌گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مسوولین سابق اطلاعات سپاه، هم‌چنین از یاران نزدیک حجاریان و بهزاد نبوی بوده است. وی از همکاران نزدیک یک نهاد آمریکایی به نام “آزادی بشر” متعلق به بوش، از دوستان نزدیک علیرضا نوری‌زاده و از گردانندگان اصلی “شورای راه سبز امید” است.

۲ – علیرضا نوری‌زاده، مدیر مرکز مطالعات ایران و اعراب در لندن، همکار نزدیک دستگاه سیاسی حکومت انگلیس و از یاران نزدیک محسن سازگارا‏ست.

برگرفته از سایت سازمان فدائیان - اقلیت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر