ماهیت طبقاتی هر دولتی، تعیینکنندهی سیاست داخلی و خارجی آن دولت است.
جمهوری اسلامی یک دولت بورژواییست که از منافع طبقه سرمایهدار دفاع میکند و کلیت سیاست داخلی آن در خدمت این طبقه و علیه منافع تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران است. اما جمهوری اسلامی یک شکل معمولی دولت بورژوایی نیست، بلکه شکل ویژهای از این دولت است که دین و دولت را آشکارا در یکدیگر ادغام نموده و استبدادیترین شکل دولت بورژواییست. لذا تعجبآور نیست که سیاست داخلی این دولت، نمونه ارتجاعیترین نوع خود در سراسر جهان باشد. آنچه که به سیاست خارجی جمهوری اسلامی شکل داده است، همین سیاست داخلیست که به ورای مرزهای کشور، به عرصه بین المللی و مناسبات با دولتهای دیگر بسط یافته است. سیاست خارجی هرگز چیزی جدا از سیاست داخلی یک دولت نیست. لذا سیاست داخلی ارتجاعی جمهوری اسلامی به سیاست خارجی ارتجاعی این دولت شکل داده است که علیه منافع کارگران و زحمتکشان نه فقط ایران، بلکه تمام کشورهای جهان است.
تأکید بر این مسئله به ویژه امروز از آنرو ضروریست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به تضادها و درگیریهای حاد در مقیاس منطقهای و بینالمللی انجامیده و همانند سیاست داخلی آن به بنبست و بحرانهای لاینحل کشیده است.
این بحران هر روز ابعاد وخیمتری به خود گرفته است. تضاد قدرتهای جهانی با جمهوری اسلامی که برخاسته از سیاست توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه امپریالیستی و پان اسلامیستی جمهوری اسلامیست، در مقیاسی بی سابقه تشدید شده و احتمال درگیری نظامی را افزایش داده است.
اکنون این تضادها به درجهای رشد کرده و بحران به مرحلهای رسیده است که رقبای آمریکایی و اروپایی رژیم، منابع تغذیه مالی آن را هدف قرار دادهاند.
قرار است وزرای خارجه کشورهای اتحادیه اروپا، سوم بهمن ماه برای اتخاذ تصمیم قطعی در مورد تحریم نفتی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی تشکیل جلسه دهند. وزیر امور خارجه فرانسه که پیش از این اعلام کرده بود اتحادیه اروپا بر سر تحریم نفت به توافق رسیده است و تنها بحث بر سر جزئیات آن باقی مانده است، اکنون ابراز امیدواری میکند که این تحریم از اول فوریه به مرحله اجرا درآید. دولت آمریکا وزیر خزانهداری خود را به آسیای جنوب شرقی فرستاده است تا ژاپن و چین را که اصلیترین خریداران نفت ایران هستند، برای پیوستن به این تحریم متقاعد سازد.
وزیر دارایی ژاپن پس از این دیدار اعلام کرد که ژاپن واردات ۱۰ درصدی نفت خود را از ایران کاهش خواهد داد. هیئت دیگری به کره جنوبی، یکی دیگر از مهم ترین خریداران نفت جمهوری اسلامی گسیل شده که مجری همین وظیفه است. پوشیده نیست که کره جنوبی نیز، همیشه هماهنگ با سیاست دولت آمریکا عمل کرده است. چینیها در ظاهر با این تحریم مخالفت کردهاند، اما قرار و مدارهای پشت پرده آنها همواره سوای چیزیست که بر زبان میآورند. همین که نخستوزیر چین و وزیر امور خارجه ژاپن، پس از گفتگو با آمریکاییها، از عربستان، قطر و امارات متحده دیدار کردند و با آنها قول و قرار خرید نفت گذاشتند، آشکارا نشان میدهد که آنها نیز در پی جایگزینی برای خرید نفت از جمهوری اسلامی هستند.
جمهوری اسلامی نیز متقابلاً به تهدید نظامی و مسدود کردن تنگه هرمز برای حمل و نقل دریایی نفت از منطقه روی آورده است. پس از برگزاری مانور نیروی دریایی ارتش، سپاه پاسداران خبر از برگزاری مانور دریایی جدید توسط سپاه در روزهای آینده داده است. واکنش آمریکا و انگلیس به تهدیدات جمهوری اسلامی گسیل ناوهای جنگی جدیدی به منطقه است. در عین حال دولت آمریکا رسماً به جمهوری اسلامی اخطار کرده است که بستن تنگه هرمز به منزله اعلان جنگ خواهد بود.
جمهوری اسلامی در این فاصله علاوه بر آمادگی نظامی از طریق برپایی مانور دریایی، در یک اقدام تحریکآمیز که هدفی جز تشدید تضادها ندارد، خبر از غنیسازی اورانیوم با غلظت۲۰ درصد را در سایت فردو داده است.
تمام این فعل و انفعالات سیاسی و نظامی در طول چند روز گذشته بازتاب تشدید تضادها و مخاصمات میان طرفین درگیر در نزاع است. وقتی که بحران به این مرحله از تشدید تضادها رسیده باشد، هر اتفاقی حتا مستقل از خواست دو طرف میتواند به درگیری نظامی نیز بیانجامد. اما اگر اتفاق خاصی هم رخ ندهد و روال کنونی ادامه یابد، این واقعیت به جای خود باقیست که آنچه در لحظه کنونی در جریان است، فقط هموارکننده راه برای درگیریهای حادتر آینده است.
تحریم نفتی و بانک مرکزی که شریانهای حیات مالی جمهوری اسلامیاند، در حقیقت آخرین مرحله تحریمهای اقتصادیاند و در صورتی که طرفین نتوانند از این طریق تسویه حساب کنند و اختلافات خود را حل نمایند، پیامد آن چیزی جز جنگ نخواهد بود. فراموش نباید کرد که جنگ ادامه سیاست است. وقتی که دولتهای متخاصم نتوانند با ابزارها و روشهای دیپلماتیک و مسالمتآمیز، تهدید، تحریم و تطمیع به سیاست و اهداف خود دست یابند، سرانجام، این سیاست با وسایل نظامی پیش برده خواهد شد. بنابراین کارگران و زحمتکشان ایران و سازمانهای کمونیست و چپ باید خطر را جدی بگیرند و به مقابلهی عملی با آن برخیزند.
تا به امروز، این قدرتهای امپریالیست و جمهوری اسلامی هستند که دارند سرنوشت مردم ایران را از طریق پیشبرد سیاستهای ارتجاعی خود تعیین میکنند. آنها هستند که بر سر اهداف و مقاصد ارتجاعی خود به نزاع برخاستهاند. آنها هستند که تصمیم به جنگ و تحریم میگیرند. آنها هستند که تودههای مردم ایران را در اسارت و بندگی نگاه داشته، به فقر، گرسنگی، بیحقوقی و کشتار محکوم کردهاند.
از دیدگاه هر دو طرف نزاع، مردم در این میان هیچکارهاند. بردگانی هستند بدون حق و محروم از هر گونه آزادی و نظر که باید مطیع سرنوشتی باشند که اربابان بردهدار برای آنها تعیین کردهاند. هر دو طرف نزاع فقط و فقط در پی منافع و اهداف مشتی سرمایهدار، مالک و انگلاند.
نزاع آنها واقعاً بر سر چیست؟ اینان برای فریب تودههای مردم در ایران، آمریکا، اروپا و سراسر جهان ادعا میکنند، نزاعی صرفاً هستهایست. جمهوری اسلامی ادعا میکند که تمام فعالیتهای هستهای این رژیم صلحآمیز و برای پیشرفت ایران است و آنهایی که مخالف این پیشرفتاند به مقابله و رودررویی برخاستهاند. قدرتهای جهانی نیز ادعا میکنند که این نزاع بر سر تلاش جمهوری اسلامی برای دسترسی به سلاح کشتار جمعیست که خطری برای کل جهان میباشد.
هر دو طرف میکوشند اهداف واقعی خود را در پشت نزاع هستهای پنهان دارند. اصل نزاع اما بر سر اهداف و مقاصد توسعهطلبانه و هژمونیطلبی در منطقهی خاورمیانه است، و مسئله هستهای فقط تا جایی نقش پیدا میکند که میتواند بر تغییر توازن قوا در اصل ماجرا تأثیر بگذارد.
قدرتهای امپریالیست اروپایی و آمریکایی میخواهند قدرت بلامنازع منطقهی خاورمیانه باشند. تمام بازارهای منطقه را میان انحصارات آمریکایی و اروپایی تقسیم کنند. نفت خاورمیانه را که اصلیترین و مهمترین منبع انرژی صنایع تمام کشورهای جهان است، در انحصار خود نگه دارند و بالاخره از موقعیت استراتژیک این منطقه برای تسلط بر دریاها و کسب بازارهای دیگر در رقابت با دیگر دولتها و گروهبندیهای امپریالیستی بهره گیرند.
در مقابل، جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یک قدرت توسعهطلب منطقهای که خواهان پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود از طریق سیاست پان اسلامیستی و ایجاد دولتهای اسلامی تابع خود در منطقه میباشد، برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر و هژمونیطلب در خاورمیانه تلاش میکند. بنابراین نزاع این دولت با قدرتهای اروپایی و آمریکایی از تمایلات هژمونیطلبانه آن ناشی میگردد. پس آنچه که محتوای سیاست هر دو نیروی متخاصم را تشکیل میدهد، نزاع بر سر هژمونی و سرکردگی در خاورمیانه است. این است سرمنشأ نزاع و اس و اساس آن. صفبندیهای منطقهای نیز که حول این نزاع شکل گرفته است، از همین جا منشأ میگیرد. روشنترین دلیل آن نیز موضعگیریهای اخیر دولت ترکیه علیه جمهوری اسلامیست. میدانیم که کابینهی اسلامگرای ترکیه، مناسبات بسیار نزدیکی با جمهوری اسلامی داشت و از مواضع هستهای آن نیز دفاع نمود. آنچه که باعث تغییر مواضع ترکیه گردید، تحرکات سیاسی جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و لبنان برای تغییر توازن قوا به نفع خود بود که به تضاد و اختلاف با ترکیه نیز کشید و عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بحرانیتر کرد. بنابراین روشن است که اگر تضادها مدام تشدید میشوند و مخاصمات جمهوری اسلامی و قدرتهای جهانی پیوسته افزایش مییابد، فقط ناشی از سیاستهای توسعه طلبانه قدرتهای امپریالیست نیست، بلکه برخاسته از سیاستهای توسعه طلبانه و هژمونی طلبانه جمهوری اسلامی نیز هست و هر دو طرف به درگیری و تشدید اختلافات دامن میزنند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی البته از جهت دیگری نیز عامل تشدید کننده درگیریهاست.
این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی در داخل با بحرانهای لاینحل روبروست. این بحرانها بازتاب شکست کامل تمام سیاستهای داخلی رژیماند. جمهوری اسلامی که راه حلی برای این بحرانها ندارد، با رویآوری به تشنج و درگیری در خارج از مرزها میکوشد بحرانهای داخلی خود را تحتالشعاع قرار دهد و مردم ایران را همچنان در اسارت و انقیاد نگاه دارد. از این بابت نیز چشماندازی جز وخیمتر شدن اوضاع و تشدید مخاصمات وجود ندارد.
اکنون دیگر خطر آنچنان جدیست که اگر تودههای مردم ایران باز هم اجازه دهند که جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیست سرنوشت آنها را تعیین کنند، با وضعیتی فاجعهبارتر از تمام سال های گذشته روبرو میشوند.
جمهوری اسلامی که تاکنون تمام بار بحران اقتصادی و سیاست اقتصادی ضد کارگری خود را به دوش مردم زحمتکش انداخته است، اکنون دیگر تلاش خواهد کرد عواقب این سیاست ارتجاعی را به عنوان نتایج تحریمی جا بزند که خود یکی از مسببان آن بوده است. علاوه بر این، تا جایی که بتواند تلاش خواهد کرد تأثیرات تحریمهای جدید را بر گرده تودههای کارگر و زحمتکش منتقل سازد. اگر جنگی نیز رخ دهد، بار دیگر تودههای مردم ایران را به گوشت دم توپ تبدیل خواهد کرد.
کارگران و زحمتکشان ایران باید خطر را جدی بگیرند. تجربه جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق و نتایج فاجعهبار آن هرگز نباید فراموش شود. سران شیاد جمهوری اسلامی که دفاع از میهن را پوششی برای پیشبیرد سیاست پان اسلامیستی خود برای فتح کربلا و گشودن راه قدس قرار دادند، هشت سال جنگی را به مردم ایران تحمیل کردند که در جریان آن صدها هزار تن از مردم جان خود را از دست دادند. میلیونها تن معلول و آواره شدند. خانه و کاشانه مردم ویران شد، یک هزار میلیارد دلار حاصل کار و زحمت کارگران و زحمتکشان بر باد رفت. اما همین جنگ ارتجاعی به گفتهی خمینی شیاد، برای جمهوری اسلامی نعمت بود. سرمایهداران و مقامات حکومتی از قِبل این جنگ ثروتهای افسانهای اندوختند. جمهوری اسلامی، جنگ را بهانه قرار داد که رژیم ترور و خفقان را بر ایران حاکم سازد. آزادیهای مردم ایران را تماماً برچید. دهها هزار تن از آگاهترین انسانها را در زندانهای قرون وسطایی به بند کشید. هزاران تن را در نیمه اول دهه ۶۰ به جوخه اعدام سپرد. زندانیان سیاسی را دستهجمعی کشتار کرد.
آری جنگ برای مرتجعین، نعمت بود و برای توده مردم، فاجعه.
مردم ایران نباید منتظر بمانند، غافلگیر شوند و بار دیگر فاجعه تکرار شود. نباید دیگر اجازه دهند که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیست سرنوشتشان را تعیین کنند.
تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران برای نجات از فجایعی که مرتجعین به بار آورده و میآورند، راهی جز این ندارند که سرنوشت خودشان را در دست بگیرند. این حقیقت باید عمیقاً درک شود که ارتجاع داخلی و خارجی، جمهوری اسلامی و امپریالیسم هر دو به یکسان دشمن سوگندخورده کارگران و زحمتکشاناند. باید بر سینهی هر دو دست رد زد. نه به امپریالیسم و نه به جمهوری اسلامی تنها یک بدیل اثباتی دارد: انقلاب. فقط از طریق یک انقلاب میتوان جلوی فاجعه را گرفت. فقط انقلاب کارگران و ز حمتکشان است که به حیات ننگین جمهوری اسلامی پایان خواهد داد و آزادی، دمکراسی، رفاه و صلح را برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد. فقط انقلاب کارگران و زحمتکشان که انقلابی اجتماعیست بزرگترین ضربه را به امپریالیسم وارد خواهد آورد. هزینه این انقلاب برای مردم ایران هزاران بار کمتر از هزینهای است که مرتجعین داخلی و بینالمللی از این پس میخواهند به تودههای مردم تحمیل کنند.
تمام کسانی که جز این فکر میکنند، مشتی فریبکار و دشمن کارگران و زحمتکشاناند. تمام کسانی که جز این فکر میکنند یا به پادوان سیاستهای امپریالیسم تبدیل میشوند و یا سیاهی لشکر رژیم سرتا ارتجاعی جمهوری اسلامی.
تودههای مردم ایران برای این که سرنوشت خود را در دست بگیرند، باید دوست و دشمن را به خوبی بشناسند. فقط جمهوری اسلامی به اتفاق طبقه حاکم بر ایران و قدرتهای امپریالیست، دشمن مردم نیستند. هستند افراد و گروههایی از میان اپوزیسیون که در لباس دوست مردم ظاهر میشوند، اما در عمل با حمایت از یک طرف نزاع و سیاستهای آن، نقش دشمن مردم را در لباس دوست بازی میکنند.
گروهی با توجیهات پوشالی دخالت نظامی به اصطلاح بشردوستانه قدرتهای امپریالیست برای نجات مردم ایران از چنگال بیرحم و خون آشام جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و دمکراسی، تلاش میکنند مردم را فریب دهند و بر اهداف و مقاصد توسعهطلبانه و فجایع و جنایات بی انتهای امپریالیسم سرپوش بگذارند. اینان نه دوستان مردم ایران بلکه خدمتگذاران و پادوان تبلیغاتچی جنگطلبی قدرتهای امپریالیستاند. امپریالیسم هیچگاه مدافع آزادی و دمکراسی تودههای ستمدیده نبوده و نخواهد بود. مداخلات نظامی آنها زیر پوشش آزادی و دمکراسی ادعائی در عراق و افغانستان آشکار نشان داده است که جز فجایع عظیم چیزی عاید مردم نکرده است. اگر در ایران نیز یک چنین جنگی رخ دهد، سرنوشت مردم ایران نیز همان خواهد بود که فرضاً عراق امروز است. بدیل آنها هم برای به اصطلاح آزادی و دمکراسی ، چیزی کمابیش نظیر همین مرتجعین حاکم خواهد بود. مسئله پوشیدهای نیست که قدرتهای امپریالیست آمریکایی و اروپایی برای در هم شکستن انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ تمام امکانات خود را به خدمت گرفتند تا خمینی و دار و دسته او را به آلترناتیو تبدیل کنند و به قدرت برسانند. در تمام سالهایی که جمهوری اسلامی بیرحمانهترین سرکوب و کشتار را در ایران داشت، صدایی از آنها درنیامد. هم اکنون نیز با وجود تشدید تضادها و اختلافات، اگر همین جمهوری اسلامی به اصطلاح کمی معتدل شود و ادعاهای هژمونیطلبانه و مقابلهجویانه خود را کنار بگذارد، قدرتهای امپریالیست مخاصمهای با جمهوری اسلامی ندارند و میتواند همچون عربستان و کشورهای نظیر آن از حمایت قدرتهای امپریالیست نیز برخوردار باشد. کسی نمیتواند این واقعیت را کتمان کند که همین حالا حتا در کشورهایی از نمونه تونس و مصر که مردم به انقلاب روی آوردند، قدرتهای امپریالیست نه تنها تمام امکانات خود را به خدمت گرفتند تا نظم سیاسی استبدادی موجود را با حذف تعدادی از مهرهها حفظ کنند، بلکه امکانات تبلیغاتی و مادی منطقهای و بینالمللی خود را به کار گرفتند تا کابینههای ارتجاعی، از نمونهی اسلامگرایان اخوانالمسلمین را بر سر کار آورند. در لیبی نیز دیدیم که دار و دستهای مرتجعتر از قذافی را بر سر کار آوردند.
بنابراین پوشیده نیست که طرفداران دخالت نظامی به اصطلاح بشردوستانه، جز یک مشت پادوان حقیر امپریالیسم و دشمنان مردم ایران چیز دیگری نیستند. در کنار اینان گروه دیگری را نیز میتوان یافت که در جریان این نزاع، جانبدار ارتجاع داخلی هستند و از رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دفاع میکنند. اینان طیف رنگارنگی از طرفداران نظم موجودند که همواره در مقاطع حساس در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته، در سرکوب و اسارت مردم، همدست این رژیم بوده و از بر جای ماندن ارتجاع حاکم دفاع کردهاند. اینان یک بار در همدستی با جمهوری اسلامی در جریان جنگ دولتهای ایران و عراق در فجایع جنگ ۸ ساله، در سرکوب و کشتار مردم در این سالها و در تثبیت این رژیم نقش بازی کردند. در مقاطعی دیگر به نام اصلاحات و حمایت از این یا آن جناح حکومت در فریب مردم به طبقه حاکم یاری رساندند. اینان طیفی از سلطنتطلبان، به اصطلاح جمهوریخواهان، ملی – مذهبیها و “چپهای” ناسیونالسیت – رفرمیست تودهای مسلکاند که از هم اکنون نیز مستقیم و غیر مستقیم جانبداری خود را از جمهوری اسلامی در جریان این نزاع اعلام میدارند . گرچه گروهی از اینان پس از برملا شدن ماهیت جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق و دریده شدن پردههای دروغ و فریب مرتجعین حاکم بر ایران، و نیز رسوایی و بیاعتباری جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم استبدادی فاشیست آدمکش و جنایتکار، هنوز جرأت نمیکنند که به صراحت شعار حمایت از جمهوری اسلامی را سر دهند، اما بیتردید، هر چه اوضاع بحرانیتر و صفبندیها مشخصتر شود، بار دیگر در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهند گرفت. اینان که هدفی جز اسارت و انقیاد مردم ایران به دست طبقه حاکم و بر جای ماندن رژیم استبدادی و ضد انسانی جمهوری اسلامی را ندارند، گروه دیگری از دشمنان تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایراناند که در نقش دستیار آدمکشان حاکم بر ایران عمل خواهند کرد.
در مقابل این دو گروه ارتجاعی که یکی جانبدار و متحد امپریالیسم و دیگری جانبدار و متحد جمهوری اسلامیست، جریان چپ مارکسیست و انترناسیونالیست قرار گرفته است که از منافع تودههای کارگر و زحمتکش و از یک سیاست مستقل پرولتاریایی دفاع میکند، و دست رد بر سینه هر دو سوی نزاع، ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع داخلی میزند. سازمان ما که از مدافعین پیگیر این سیاست مستقل کارگریست، تمام مخاصمات طرفین درگیر در این نزاع را ناشی از ماهیت ارتجاعی این دولتها و سیاستهای توسعهطلبانه، هژمونیطلبانه، میلیتاریستی و جنگطلبانه آنها میداند. لذا بر این عقیده است که این نزاعی میان دولتهای ارتجاعی در خدمت منافع و اهداف ارتجاعیست که تودههای کارگر و زحمتکش ایران و کارگران کشورهای طرف دیگر درگیری، از جمله آمریکا نباید از هیچ یک از این دو دولت حمایت کنند. این نزاعی نیست که یکی از طرفین برحق باشد و دیگری نه. این سیاستهای ارتجاعی هر دو طرف درگیر است که به تشدید تضادها، درگیریها و تا به امروز تحریمها انجامیده و این احتمال مدام افزایش مییابد که حتا به درگیری نظامی نیز بیانجامد.
متحد کارگران و زحمتکشان ایران، کارگران آمریکایی هستند که هم اکنون در صحنه مبارزهای علنی در وسعت سراسر آمریکا در حال مبارزه با دولت این کشور، و سیاستهای آن، علیه جنگ و نظم سرمایهداری حاکماند. وظیفه انترناسیونالیستی کارگران ایران نیز تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی برای سرنگونی نظم اقتصادی – اجتماعی و سیاسی موجود از طریق یک انقلاب اجتماعیست. طبقه کارگر ایران در این مبارزه تنها نیست، بلکه از حمایت عموم تودههای مردم ایران نیز برخوردار میباشد که مخالف جنگاند و طالب صلح و نجات از شر فجایع بیانتهای جمهوری اسلامی. بنابراین هیچ وظیفهای فوریتر از برپایی یک انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد. این یگانه راه نجات مردم ایران از شر جمهوری اسلامی، استبداد، تحریم و جنگ است.
چپ رادیکال و مارکسیست باید پیگیرانه از این سیاست مستقل کارگری دفاع کند و تودههای کارگر و زحمتکش را که در نتیجهی تشدید فشارهای ناشی از این نزاع، تضادش با نظم موجود پیوسته تشدید میشود، به اعتصاب، قیام و انقلاب فراخواند.
چپ رادیکال باید در عین حال با هر گونه ابهام و تزلزل و گرایشات مرکزگرا که از درون مواضع آن میتواند بازی در بساط دو نیروی ارتجاع بیرون آید، تسویه حساب کند.
چپی که میخواهد به عنوان مارکسیست و رادیکال عمل کند، نمیتواند صرفاً به مخالفت لفظی با هر دو طرف درگیر، امپریالیسم و جمهوری اسلامی اکتفا کند. مادام که به کارگران و زحمتکشان نگوید در این شرایط و برای عملی ساختن این مخالفت چه باید بکنند یعنی مادام که انقلاب را وظیفه مبرم تودهها اعلام نکند، هنوز مخالفتی در حرف است.
چپی که میخواهد رادیکال باشد، نمیتواند در نقش یک قاضی و وکیل بیخاصیت ظاهر شود، با این یا آن شکل تحریم، موافقت و مخالفت کند، از تحریم سیاسی دفاع نماید و با تحریم اقتصادی، مخالفت. گویی که اصلاً کسی برای این حرفها ارزشی قائل است و یا به آن ترتیب اثر میدهد. گویی که سیاست و اقتصاد را میتوان از یکدیگر منفک کرد. گویی که امپریالیستها منتظر شنیدن صدای موافق و مخالفت دیگراناند. این قدرتهای درگیر هستند که به حسب منافعشان تصمیم میگیرند و آن را پیش میبرند. از کسی هم نظرخواهی نمیکنند و با کسی، آنهم با ادعای چپ، مشورت نمیکنند. اصلاً کسی که چپ است، رادیکال است، مارکسیست است، چگونه میتواند به خود اجازه دهد که بدیل به امپریالیسم ارائه دهد و یا پیشنهاد دهد که به جای تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی برقرار شود و یا با ادعای ظاهرا بشردوستانه دفاع از مردم در کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرد و خود را مخالف تحریم نفت اعلام کند. این بازی در بساط ارتجاع است. چپی که هنوز دچار اغتشاش است، باید تمام این تناقضات را به دور ریزد. باید صریح و روشن به تودههای مردم ایران بگوید که جنگ و تحریم و تمام فجایع ناشی از سیاستها و تصمیمات دولتهای ارتجاعی، در خدمت منافع طبقاتی آنهاست. ما مطلقاً از آنها چیزی طلب نمیکنیم. ما مطلقاً از هیچ یک از طرفین درگیر حمایت نمیکنیم. اما روشن است که آنها در جریان این نزاع و جدال میکوشند یکدیگر را تضعیف کنند. ما فقط مجازیم ازاین تضعیف شدن دولت خودی، از تشدید نارضایتی تودهای در جریان این نزاع و از مخالفت مردم با جنگ، برای برپایی انقلاب، برای نجات تودههای مردم ایران استفاده کنیم. بنابراین وظیفهای مبرمتر از سرنگونی دولت خودی در برابر چپ مارکسیست و انترناسیونالیست وجود ندارد.
چپ رادیکال اگر مخالف جنگ است، اگر مخالف امپریالیسم و جمهوری اسلامیست، اگر نمیخواهد که مرتجعین برای تودههای مردم ایران نیز نسخههای عراقی یا لیبیائی، بپیچند، باید خطاب به کارگران بگوید که ابتکار عمل را از ارتجاع داخلی و بین المللی بگیرید! اعتصاب برپا کنید. نگذارید که امپریالیستها نفت را وجه المصالحه نزاع خود با جمهوری اسلامی و تحقق اهداف خود قرار دهند. دست به عمل زنید! ابتکار عمل را به دست گیرید! شریانهای تغذیه مالی رژیم را برای برپائی انقلاب کارگری، قطع کنید!
چپ مارکسیست، رادیکال و انترناسیونالیست، از هم اکنون باید به صدای بلند خطاب به تودههای مردم اعلام کند، انقلاب را بدیل جنگ و تحریم قرار دهید. جمهوری اسلامی را سرنگون کنید و سرنوشت خود را به دست گیرید.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
جمهوری اسلامی یک دولت بورژواییست که از منافع طبقه سرمایهدار دفاع میکند و کلیت سیاست داخلی آن در خدمت این طبقه و علیه منافع تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران است. اما جمهوری اسلامی یک شکل معمولی دولت بورژوایی نیست، بلکه شکل ویژهای از این دولت است که دین و دولت را آشکارا در یکدیگر ادغام نموده و استبدادیترین شکل دولت بورژواییست. لذا تعجبآور نیست که سیاست داخلی این دولت، نمونه ارتجاعیترین نوع خود در سراسر جهان باشد. آنچه که به سیاست خارجی جمهوری اسلامی شکل داده است، همین سیاست داخلیست که به ورای مرزهای کشور، به عرصه بین المللی و مناسبات با دولتهای دیگر بسط یافته است. سیاست خارجی هرگز چیزی جدا از سیاست داخلی یک دولت نیست. لذا سیاست داخلی ارتجاعی جمهوری اسلامی به سیاست خارجی ارتجاعی این دولت شکل داده است که علیه منافع کارگران و زحمتکشان نه فقط ایران، بلکه تمام کشورهای جهان است.
تأکید بر این مسئله به ویژه امروز از آنرو ضروریست که سیاست خارجی جمهوری اسلامی، به تضادها و درگیریهای حاد در مقیاس منطقهای و بینالمللی انجامیده و همانند سیاست داخلی آن به بنبست و بحرانهای لاینحل کشیده است.
این بحران هر روز ابعاد وخیمتری به خود گرفته است. تضاد قدرتهای جهانی با جمهوری اسلامی که برخاسته از سیاست توسعهطلبانه و هژمونیطلبانه امپریالیستی و پان اسلامیستی جمهوری اسلامیست، در مقیاسی بی سابقه تشدید شده و احتمال درگیری نظامی را افزایش داده است.
اکنون این تضادها به درجهای رشد کرده و بحران به مرحلهای رسیده است که رقبای آمریکایی و اروپایی رژیم، منابع تغذیه مالی آن را هدف قرار دادهاند.
قرار است وزرای خارجه کشورهای اتحادیه اروپا، سوم بهمن ماه برای اتخاذ تصمیم قطعی در مورد تحریم نفتی و بانک مرکزی جمهوری اسلامی تشکیل جلسه دهند. وزیر امور خارجه فرانسه که پیش از این اعلام کرده بود اتحادیه اروپا بر سر تحریم نفت به توافق رسیده است و تنها بحث بر سر جزئیات آن باقی مانده است، اکنون ابراز امیدواری میکند که این تحریم از اول فوریه به مرحله اجرا درآید. دولت آمریکا وزیر خزانهداری خود را به آسیای جنوب شرقی فرستاده است تا ژاپن و چین را که اصلیترین خریداران نفت ایران هستند، برای پیوستن به این تحریم متقاعد سازد.
وزیر دارایی ژاپن پس از این دیدار اعلام کرد که ژاپن واردات ۱۰ درصدی نفت خود را از ایران کاهش خواهد داد. هیئت دیگری به کره جنوبی، یکی دیگر از مهم ترین خریداران نفت جمهوری اسلامی گسیل شده که مجری همین وظیفه است. پوشیده نیست که کره جنوبی نیز، همیشه هماهنگ با سیاست دولت آمریکا عمل کرده است. چینیها در ظاهر با این تحریم مخالفت کردهاند، اما قرار و مدارهای پشت پرده آنها همواره سوای چیزیست که بر زبان میآورند. همین که نخستوزیر چین و وزیر امور خارجه ژاپن، پس از گفتگو با آمریکاییها، از عربستان، قطر و امارات متحده دیدار کردند و با آنها قول و قرار خرید نفت گذاشتند، آشکارا نشان میدهد که آنها نیز در پی جایگزینی برای خرید نفت از جمهوری اسلامی هستند.
جمهوری اسلامی نیز متقابلاً به تهدید نظامی و مسدود کردن تنگه هرمز برای حمل و نقل دریایی نفت از منطقه روی آورده است. پس از برگزاری مانور نیروی دریایی ارتش، سپاه پاسداران خبر از برگزاری مانور دریایی جدید توسط سپاه در روزهای آینده داده است. واکنش آمریکا و انگلیس به تهدیدات جمهوری اسلامی گسیل ناوهای جنگی جدیدی به منطقه است. در عین حال دولت آمریکا رسماً به جمهوری اسلامی اخطار کرده است که بستن تنگه هرمز به منزله اعلان جنگ خواهد بود.
جمهوری اسلامی در این فاصله علاوه بر آمادگی نظامی از طریق برپایی مانور دریایی، در یک اقدام تحریکآمیز که هدفی جز تشدید تضادها ندارد، خبر از غنیسازی اورانیوم با غلظت۲۰ درصد را در سایت فردو داده است.
تمام این فعل و انفعالات سیاسی و نظامی در طول چند روز گذشته بازتاب تشدید تضادها و مخاصمات میان طرفین درگیر در نزاع است. وقتی که بحران به این مرحله از تشدید تضادها رسیده باشد، هر اتفاقی حتا مستقل از خواست دو طرف میتواند به درگیری نظامی نیز بیانجامد. اما اگر اتفاق خاصی هم رخ ندهد و روال کنونی ادامه یابد، این واقعیت به جای خود باقیست که آنچه در لحظه کنونی در جریان است، فقط هموارکننده راه برای درگیریهای حادتر آینده است.
تحریم نفتی و بانک مرکزی که شریانهای حیات مالی جمهوری اسلامیاند، در حقیقت آخرین مرحله تحریمهای اقتصادیاند و در صورتی که طرفین نتوانند از این طریق تسویه حساب کنند و اختلافات خود را حل نمایند، پیامد آن چیزی جز جنگ نخواهد بود. فراموش نباید کرد که جنگ ادامه سیاست است. وقتی که دولتهای متخاصم نتوانند با ابزارها و روشهای دیپلماتیک و مسالمتآمیز، تهدید، تحریم و تطمیع به سیاست و اهداف خود دست یابند، سرانجام، این سیاست با وسایل نظامی پیش برده خواهد شد. بنابراین کارگران و زحمتکشان ایران و سازمانهای کمونیست و چپ باید خطر را جدی بگیرند و به مقابلهی عملی با آن برخیزند.
تا به امروز، این قدرتهای امپریالیست و جمهوری اسلامی هستند که دارند سرنوشت مردم ایران را از طریق پیشبرد سیاستهای ارتجاعی خود تعیین میکنند. آنها هستند که بر سر اهداف و مقاصد ارتجاعی خود به نزاع برخاستهاند. آنها هستند که تصمیم به جنگ و تحریم میگیرند. آنها هستند که تودههای مردم ایران را در اسارت و بندگی نگاه داشته، به فقر، گرسنگی، بیحقوقی و کشتار محکوم کردهاند.
از دیدگاه هر دو طرف نزاع، مردم در این میان هیچکارهاند. بردگانی هستند بدون حق و محروم از هر گونه آزادی و نظر که باید مطیع سرنوشتی باشند که اربابان بردهدار برای آنها تعیین کردهاند. هر دو طرف نزاع فقط و فقط در پی منافع و اهداف مشتی سرمایهدار، مالک و انگلاند.
نزاع آنها واقعاً بر سر چیست؟ اینان برای فریب تودههای مردم در ایران، آمریکا، اروپا و سراسر جهان ادعا میکنند، نزاعی صرفاً هستهایست. جمهوری اسلامی ادعا میکند که تمام فعالیتهای هستهای این رژیم صلحآمیز و برای پیشرفت ایران است و آنهایی که مخالف این پیشرفتاند به مقابله و رودررویی برخاستهاند. قدرتهای جهانی نیز ادعا میکنند که این نزاع بر سر تلاش جمهوری اسلامی برای دسترسی به سلاح کشتار جمعیست که خطری برای کل جهان میباشد.
هر دو طرف میکوشند اهداف واقعی خود را در پشت نزاع هستهای پنهان دارند. اصل نزاع اما بر سر اهداف و مقاصد توسعهطلبانه و هژمونیطلبی در منطقهی خاورمیانه است، و مسئله هستهای فقط تا جایی نقش پیدا میکند که میتواند بر تغییر توازن قوا در اصل ماجرا تأثیر بگذارد.
قدرتهای امپریالیست اروپایی و آمریکایی میخواهند قدرت بلامنازع منطقهی خاورمیانه باشند. تمام بازارهای منطقه را میان انحصارات آمریکایی و اروپایی تقسیم کنند. نفت خاورمیانه را که اصلیترین و مهمترین منبع انرژی صنایع تمام کشورهای جهان است، در انحصار خود نگه دارند و بالاخره از موقعیت استراتژیک این منطقه برای تسلط بر دریاها و کسب بازارهای دیگر در رقابت با دیگر دولتها و گروهبندیهای امپریالیستی بهره گیرند.
در مقابل، جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یک قدرت توسعهطلب منطقهای که خواهان پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسی خود از طریق سیاست پان اسلامیستی و ایجاد دولتهای اسلامی تابع خود در منطقه میباشد، برای تبدیل شدن به یک قدرت برتر و هژمونیطلب در خاورمیانه تلاش میکند. بنابراین نزاع این دولت با قدرتهای اروپایی و آمریکایی از تمایلات هژمونیطلبانه آن ناشی میگردد. پس آنچه که محتوای سیاست هر دو نیروی متخاصم را تشکیل میدهد، نزاع بر سر هژمونی و سرکردگی در خاورمیانه است. این است سرمنشأ نزاع و اس و اساس آن. صفبندیهای منطقهای نیز که حول این نزاع شکل گرفته است، از همین جا منشأ میگیرد. روشنترین دلیل آن نیز موضعگیریهای اخیر دولت ترکیه علیه جمهوری اسلامیست. میدانیم که کابینهی اسلامگرای ترکیه، مناسبات بسیار نزدیکی با جمهوری اسلامی داشت و از مواضع هستهای آن نیز دفاع نمود. آنچه که باعث تغییر مواضع ترکیه گردید، تحرکات سیاسی جمهوری اسلامی در عراق، سوریه و لبنان برای تغییر توازن قوا به نفع خود بود که به تضاد و اختلاف با ترکیه نیز کشید و عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی را بحرانیتر کرد. بنابراین روشن است که اگر تضادها مدام تشدید میشوند و مخاصمات جمهوری اسلامی و قدرتهای جهانی پیوسته افزایش مییابد، فقط ناشی از سیاستهای توسعه طلبانه قدرتهای امپریالیست نیست، بلکه برخاسته از سیاستهای توسعه طلبانه و هژمونی طلبانه جمهوری اسلامی نیز هست و هر دو طرف به درگیری و تشدید اختلافات دامن میزنند. سیاست خارجی جمهوری اسلامی البته از جهت دیگری نیز عامل تشدید کننده درگیریهاست.
این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی در داخل با بحرانهای لاینحل روبروست. این بحرانها بازتاب شکست کامل تمام سیاستهای داخلی رژیماند. جمهوری اسلامی که راه حلی برای این بحرانها ندارد، با رویآوری به تشنج و درگیری در خارج از مرزها میکوشد بحرانهای داخلی خود را تحتالشعاع قرار دهد و مردم ایران را همچنان در اسارت و انقیاد نگاه دارد. از این بابت نیز چشماندازی جز وخیمتر شدن اوضاع و تشدید مخاصمات وجود ندارد.
اکنون دیگر خطر آنچنان جدیست که اگر تودههای مردم ایران باز هم اجازه دهند که جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیست سرنوشت آنها را تعیین کنند، با وضعیتی فاجعهبارتر از تمام سال های گذشته روبرو میشوند.
جمهوری اسلامی که تاکنون تمام بار بحران اقتصادی و سیاست اقتصادی ضد کارگری خود را به دوش مردم زحمتکش انداخته است، اکنون دیگر تلاش خواهد کرد عواقب این سیاست ارتجاعی را به عنوان نتایج تحریمی جا بزند که خود یکی از مسببان آن بوده است. علاوه بر این، تا جایی که بتواند تلاش خواهد کرد تأثیرات تحریمهای جدید را بر گرده تودههای کارگر و زحمتکش منتقل سازد. اگر جنگی نیز رخ دهد، بار دیگر تودههای مردم ایران را به گوشت دم توپ تبدیل خواهد کرد.
کارگران و زحمتکشان ایران باید خطر را جدی بگیرند. تجربه جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق و نتایج فاجعهبار آن هرگز نباید فراموش شود. سران شیاد جمهوری اسلامی که دفاع از میهن را پوششی برای پیشبیرد سیاست پان اسلامیستی خود برای فتح کربلا و گشودن راه قدس قرار دادند، هشت سال جنگی را به مردم ایران تحمیل کردند که در جریان آن صدها هزار تن از مردم جان خود را از دست دادند. میلیونها تن معلول و آواره شدند. خانه و کاشانه مردم ویران شد، یک هزار میلیارد دلار حاصل کار و زحمت کارگران و زحمتکشان بر باد رفت. اما همین جنگ ارتجاعی به گفتهی خمینی شیاد، برای جمهوری اسلامی نعمت بود. سرمایهداران و مقامات حکومتی از قِبل این جنگ ثروتهای افسانهای اندوختند. جمهوری اسلامی، جنگ را بهانه قرار داد که رژیم ترور و خفقان را بر ایران حاکم سازد. آزادیهای مردم ایران را تماماً برچید. دهها هزار تن از آگاهترین انسانها را در زندانهای قرون وسطایی به بند کشید. هزاران تن را در نیمه اول دهه ۶۰ به جوخه اعدام سپرد. زندانیان سیاسی را دستهجمعی کشتار کرد.
آری جنگ برای مرتجعین، نعمت بود و برای توده مردم، فاجعه.
مردم ایران نباید منتظر بمانند، غافلگیر شوند و بار دیگر فاجعه تکرار شود. نباید دیگر اجازه دهند که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و قدرتهای امپریالیست سرنوشتشان را تعیین کنند.
تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران برای نجات از فجایعی که مرتجعین به بار آورده و میآورند، راهی جز این ندارند که سرنوشت خودشان را در دست بگیرند. این حقیقت باید عمیقاً درک شود که ارتجاع داخلی و خارجی، جمهوری اسلامی و امپریالیسم هر دو به یکسان دشمن سوگندخورده کارگران و زحمتکشاناند. باید بر سینهی هر دو دست رد زد. نه به امپریالیسم و نه به جمهوری اسلامی تنها یک بدیل اثباتی دارد: انقلاب. فقط از طریق یک انقلاب میتوان جلوی فاجعه را گرفت. فقط انقلاب کارگران و ز حمتکشان است که به حیات ننگین جمهوری اسلامی پایان خواهد داد و آزادی، دمکراسی، رفاه و صلح را برای مردم ایران به ارمغان خواهد آورد. فقط انقلاب کارگران و زحمتکشان که انقلابی اجتماعیست بزرگترین ضربه را به امپریالیسم وارد خواهد آورد. هزینه این انقلاب برای مردم ایران هزاران بار کمتر از هزینهای است که مرتجعین داخلی و بینالمللی از این پس میخواهند به تودههای مردم تحمیل کنند.
تمام کسانی که جز این فکر میکنند، مشتی فریبکار و دشمن کارگران و زحمتکشاناند. تمام کسانی که جز این فکر میکنند یا به پادوان سیاستهای امپریالیسم تبدیل میشوند و یا سیاهی لشکر رژیم سرتا ارتجاعی جمهوری اسلامی.
تودههای مردم ایران برای این که سرنوشت خود را در دست بگیرند، باید دوست و دشمن را به خوبی بشناسند. فقط جمهوری اسلامی به اتفاق طبقه حاکم بر ایران و قدرتهای امپریالیست، دشمن مردم نیستند. هستند افراد و گروههایی از میان اپوزیسیون که در لباس دوست مردم ظاهر میشوند، اما در عمل با حمایت از یک طرف نزاع و سیاستهای آن، نقش دشمن مردم را در لباس دوست بازی میکنند.
گروهی با توجیهات پوشالی دخالت نظامی به اصطلاح بشردوستانه قدرتهای امپریالیست برای نجات مردم ایران از چنگال بیرحم و خون آشام جمهوری اسلامی و رسیدن به آزادی و دمکراسی، تلاش میکنند مردم را فریب دهند و بر اهداف و مقاصد توسعهطلبانه و فجایع و جنایات بی انتهای امپریالیسم سرپوش بگذارند. اینان نه دوستان مردم ایران بلکه خدمتگذاران و پادوان تبلیغاتچی جنگطلبی قدرتهای امپریالیستاند. امپریالیسم هیچگاه مدافع آزادی و دمکراسی تودههای ستمدیده نبوده و نخواهد بود. مداخلات نظامی آنها زیر پوشش آزادی و دمکراسی ادعائی در عراق و افغانستان آشکار نشان داده است که جز فجایع عظیم چیزی عاید مردم نکرده است. اگر در ایران نیز یک چنین جنگی رخ دهد، سرنوشت مردم ایران نیز همان خواهد بود که فرضاً عراق امروز است. بدیل آنها هم برای به اصطلاح آزادی و دمکراسی ، چیزی کمابیش نظیر همین مرتجعین حاکم خواهد بود. مسئله پوشیدهای نیست که قدرتهای امپریالیست آمریکایی و اروپایی برای در هم شکستن انقلاب مردم ایران در سال ۵۷ تمام امکانات خود را به خدمت گرفتند تا خمینی و دار و دسته او را به آلترناتیو تبدیل کنند و به قدرت برسانند. در تمام سالهایی که جمهوری اسلامی بیرحمانهترین سرکوب و کشتار را در ایران داشت، صدایی از آنها درنیامد. هم اکنون نیز با وجود تشدید تضادها و اختلافات، اگر همین جمهوری اسلامی به اصطلاح کمی معتدل شود و ادعاهای هژمونیطلبانه و مقابلهجویانه خود را کنار بگذارد، قدرتهای امپریالیست مخاصمهای با جمهوری اسلامی ندارند و میتواند همچون عربستان و کشورهای نظیر آن از حمایت قدرتهای امپریالیست نیز برخوردار باشد. کسی نمیتواند این واقعیت را کتمان کند که همین حالا حتا در کشورهایی از نمونه تونس و مصر که مردم به انقلاب روی آوردند، قدرتهای امپریالیست نه تنها تمام امکانات خود را به خدمت گرفتند تا نظم سیاسی استبدادی موجود را با حذف تعدادی از مهرهها حفظ کنند، بلکه امکانات تبلیغاتی و مادی منطقهای و بینالمللی خود را به کار گرفتند تا کابینههای ارتجاعی، از نمونهی اسلامگرایان اخوانالمسلمین را بر سر کار آورند. در لیبی نیز دیدیم که دار و دستهای مرتجعتر از قذافی را بر سر کار آوردند.
بنابراین پوشیده نیست که طرفداران دخالت نظامی به اصطلاح بشردوستانه، جز یک مشت پادوان حقیر امپریالیسم و دشمنان مردم ایران چیز دیگری نیستند. در کنار اینان گروه دیگری را نیز میتوان یافت که در جریان این نزاع، جانبدار ارتجاع داخلی هستند و از رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی دفاع میکنند. اینان طیف رنگارنگی از طرفداران نظم موجودند که همواره در مقاطع حساس در کنار جمهوری اسلامی قرار گرفته، در سرکوب و اسارت مردم، همدست این رژیم بوده و از بر جای ماندن ارتجاع حاکم دفاع کردهاند. اینان یک بار در همدستی با جمهوری اسلامی در جریان جنگ دولتهای ایران و عراق در فجایع جنگ ۸ ساله، در سرکوب و کشتار مردم در این سالها و در تثبیت این رژیم نقش بازی کردند. در مقاطعی دیگر به نام اصلاحات و حمایت از این یا آن جناح حکومت در فریب مردم به طبقه حاکم یاری رساندند. اینان طیفی از سلطنتطلبان، به اصطلاح جمهوریخواهان، ملی – مذهبیها و “چپهای” ناسیونالسیت – رفرمیست تودهای مسلکاند که از هم اکنون نیز مستقیم و غیر مستقیم جانبداری خود را از جمهوری اسلامی در جریان این نزاع اعلام میدارند . گرچه گروهی از اینان پس از برملا شدن ماهیت جنگ ارتجاعی دولتهای ایران و عراق و دریده شدن پردههای دروغ و فریب مرتجعین حاکم بر ایران، و نیز رسوایی و بیاعتباری جمهوری اسلامی به عنوان یک رژیم استبدادی فاشیست آدمکش و جنایتکار، هنوز جرأت نمیکنند که به صراحت شعار حمایت از جمهوری اسلامی را سر دهند، اما بیتردید، هر چه اوضاع بحرانیتر و صفبندیها مشخصتر شود، بار دیگر در کنار جمهوری اسلامی قرار خواهند گرفت. اینان که هدفی جز اسارت و انقیاد مردم ایران به دست طبقه حاکم و بر جای ماندن رژیم استبدادی و ضد انسانی جمهوری اسلامی را ندارند، گروه دیگری از دشمنان تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایراناند که در نقش دستیار آدمکشان حاکم بر ایران عمل خواهند کرد.
در مقابل این دو گروه ارتجاعی که یکی جانبدار و متحد امپریالیسم و دیگری جانبدار و متحد جمهوری اسلامیست، جریان چپ مارکسیست و انترناسیونالیست قرار گرفته است که از منافع تودههای کارگر و زحمتکش و از یک سیاست مستقل پرولتاریایی دفاع میکند، و دست رد بر سینه هر دو سوی نزاع، ارتجاع امپریالیستی و ارتجاع داخلی میزند. سازمان ما که از مدافعین پیگیر این سیاست مستقل کارگریست، تمام مخاصمات طرفین درگیر در این نزاع را ناشی از ماهیت ارتجاعی این دولتها و سیاستهای توسعهطلبانه، هژمونیطلبانه، میلیتاریستی و جنگطلبانه آنها میداند. لذا بر این عقیده است که این نزاعی میان دولتهای ارتجاعی در خدمت منافع و اهداف ارتجاعیست که تودههای کارگر و زحمتکش ایران و کارگران کشورهای طرف دیگر درگیری، از جمله آمریکا نباید از هیچ یک از این دو دولت حمایت کنند. این نزاعی نیست که یکی از طرفین برحق باشد و دیگری نه. این سیاستهای ارتجاعی هر دو طرف درگیر است که به تشدید تضادها، درگیریها و تا به امروز تحریمها انجامیده و این احتمال مدام افزایش مییابد که حتا به درگیری نظامی نیز بیانجامد.
متحد کارگران و زحمتکشان ایران، کارگران آمریکایی هستند که هم اکنون در صحنه مبارزهای علنی در وسعت سراسر آمریکا در حال مبارزه با دولت این کشور، و سیاستهای آن، علیه جنگ و نظم سرمایهداری حاکماند. وظیفه انترناسیونالیستی کارگران ایران نیز تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی برای سرنگونی نظم اقتصادی – اجتماعی و سیاسی موجود از طریق یک انقلاب اجتماعیست. طبقه کارگر ایران در این مبارزه تنها نیست، بلکه از حمایت عموم تودههای مردم ایران نیز برخوردار میباشد که مخالف جنگاند و طالب صلح و نجات از شر فجایع بیانتهای جمهوری اسلامی. بنابراین هیچ وظیفهای فوریتر از برپایی یک انقلاب برای سرنگونی جمهوری اسلامی وجود ندارد. این یگانه راه نجات مردم ایران از شر جمهوری اسلامی، استبداد، تحریم و جنگ است.
چپ رادیکال و مارکسیست باید پیگیرانه از این سیاست مستقل کارگری دفاع کند و تودههای کارگر و زحمتکش را که در نتیجهی تشدید فشارهای ناشی از این نزاع، تضادش با نظم موجود پیوسته تشدید میشود، به اعتصاب، قیام و انقلاب فراخواند.
چپ رادیکال باید در عین حال با هر گونه ابهام و تزلزل و گرایشات مرکزگرا که از درون مواضع آن میتواند بازی در بساط دو نیروی ارتجاع بیرون آید، تسویه حساب کند.
چپی که میخواهد به عنوان مارکسیست و رادیکال عمل کند، نمیتواند صرفاً به مخالفت لفظی با هر دو طرف درگیر، امپریالیسم و جمهوری اسلامی اکتفا کند. مادام که به کارگران و زحمتکشان نگوید در این شرایط و برای عملی ساختن این مخالفت چه باید بکنند یعنی مادام که انقلاب را وظیفه مبرم تودهها اعلام نکند، هنوز مخالفتی در حرف است.
چپی که میخواهد رادیکال باشد، نمیتواند در نقش یک قاضی و وکیل بیخاصیت ظاهر شود، با این یا آن شکل تحریم، موافقت و مخالفت کند، از تحریم سیاسی دفاع نماید و با تحریم اقتصادی، مخالفت. گویی که اصلاً کسی برای این حرفها ارزشی قائل است و یا به آن ترتیب اثر میدهد. گویی که سیاست و اقتصاد را میتوان از یکدیگر منفک کرد. گویی که امپریالیستها منتظر شنیدن صدای موافق و مخالفت دیگراناند. این قدرتهای درگیر هستند که به حسب منافعشان تصمیم میگیرند و آن را پیش میبرند. از کسی هم نظرخواهی نمیکنند و با کسی، آنهم با ادعای چپ، مشورت نمیکنند. اصلاً کسی که چپ است، رادیکال است، مارکسیست است، چگونه میتواند به خود اجازه دهد که بدیل به امپریالیسم ارائه دهد و یا پیشنهاد دهد که به جای تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی برقرار شود و یا با ادعای ظاهرا بشردوستانه دفاع از مردم در کنار جمهوری اسلامی قرار بگیرد و خود را مخالف تحریم نفت اعلام کند. این بازی در بساط ارتجاع است. چپی که هنوز دچار اغتشاش است، باید تمام این تناقضات را به دور ریزد. باید صریح و روشن به تودههای مردم ایران بگوید که جنگ و تحریم و تمام فجایع ناشی از سیاستها و تصمیمات دولتهای ارتجاعی، در خدمت منافع طبقاتی آنهاست. ما مطلقاً از آنها چیزی طلب نمیکنیم. ما مطلقاً از هیچ یک از طرفین درگیر حمایت نمیکنیم. اما روشن است که آنها در جریان این نزاع و جدال میکوشند یکدیگر را تضعیف کنند. ما فقط مجازیم ازاین تضعیف شدن دولت خودی، از تشدید نارضایتی تودهای در جریان این نزاع و از مخالفت مردم با جنگ، برای برپایی انقلاب، برای نجات تودههای مردم ایران استفاده کنیم. بنابراین وظیفهای مبرمتر از سرنگونی دولت خودی در برابر چپ مارکسیست و انترناسیونالیست وجود ندارد.
چپ رادیکال اگر مخالف جنگ است، اگر مخالف امپریالیسم و جمهوری اسلامیست، اگر نمیخواهد که مرتجعین برای تودههای مردم ایران نیز نسخههای عراقی یا لیبیائی، بپیچند، باید خطاب به کارگران بگوید که ابتکار عمل را از ارتجاع داخلی و بین المللی بگیرید! اعتصاب برپا کنید. نگذارید که امپریالیستها نفت را وجه المصالحه نزاع خود با جمهوری اسلامی و تحقق اهداف خود قرار دهند. دست به عمل زنید! ابتکار عمل را به دست گیرید! شریانهای تغذیه مالی رژیم را برای برپائی انقلاب کارگری، قطع کنید!
چپ مارکسیست، رادیکال و انترناسیونالیست، از هم اکنون باید به صدای بلند خطاب به تودههای مردم اعلام کند، انقلاب را بدیل جنگ و تحریم قرار دهید. جمهوری اسلامی را سرنگون کنید و سرنوشت خود را به دست گیرید.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر