اعتصاب بزرگ کارگران پتروشیمی بندر امام در ماهشهر با خواست اصلی انعقاد قرار داد مستقیم با شرکت پتروشيمی و حذف پیمانکار که از سوم مهر ماه سال جاری آغاز شده بود، پس از حدود دو هفته پایان یافت. مدیریت این پتروشیمی ظاهراً برای پاسخ به خواست کارگران دو ماه دیگر مهلت خواسته است و کارگران اعتصابی بی آنکه هنوز نتیجۀ قطعی این اعتصاب مشخص شده باشد، از روز ۱۷ مهر به سرکارهای خود بازگشتند.
نظر به اهمیت صنعت پتروشیمی و رشد و گسترش چمشگیر آن لااقل در ۱۵ سال اخیر و تمرکز کمیّت بسیار زیادی از کارگران در این بخش به عنوان یکی از مراکز کلیدی اقتصادی و صنعتی، همچنین نظر به اهمیت خواست کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام که نه فقط خواست دهها هزار کارگر در دهها مجتمع پتروشیمی دیگر در مناطق ویژه اقتصادی و در سراسر ایران است، بلکه خواست دهها هزار کارگر در صنایع نفت،گاز، ماشین سازی، ذوب آهن و امثال آن نیز میباشد، جا دارد اعتصاب اخیر کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام را دقیقتر مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم، نقاط ضعف و قوّت آن را بشناسیم و درسها و تجارب آن را برای ادامه مبارزه و در اعتصابات بعدی بکار بندیم.
اگر این موضوع حقیقت دارد که مبارزات و اعتصابات کارگران پتروشیمی، خون تازهای به رگهای جنبش کارگری تزریق نموده است که حقیقت دارد، پس این موضوع را نیز نباید از یاد ببریم که نتایج این اعتصاب، پیروزی یا شکست آن، نه فقط تأثیرات بی واسطهای بر مبارزات و موقعیت کلیه کارگران پتروشیمیها و نیز تمام کارگران دیگری که تحت پوشش شرکتهای پیمانکاری به کار مشغولند خواهد گذاشت، بلکه این تأثیرات به کل کارگران و جنبش طبقاتی کارگران ایران تعمیم و تسّری خواهد یافت.
اعتراض و اعتصاب بعدیِ کارگران پیمانی مجتمع پتروشیمی بندرامام برای برچیده شدن شیوه کارِ پیمان کاری و قرار داد موقت، اگر به خوبی سازماندهی و هدایت شود، میتواند به الگوی سایر کارگران پتروشیمیها و به یک مبارزه وسیع و گسترده کارگری علیه تمام سرمایه داران و دولت تبدیل شود. از آنجا که اعتصاب اخیر کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام در واقع، ادامۀ اعتصاب پیشین کارگران در فروردین ماه سال جاری و متأثر از اعتصاب با شکوه اسفند ماه ۸۹ کارگران پتروشیمی تبریز است، بی مناسبت نیست که ولو به اختصار به این دو اعتصاب نیز اشارهای داشته باشیم.
جرقهای که از پتروشیمی تبریز برخاست
حدود ۱۴۰۰ تن از کارگران پیمانی پتروشیمی تبریز با خواست محوری حذف شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرار داد مستقیم با پتروشیمی، از روز هفتم اسفند ۸۹ اعتصاب بزرگی را آغاز کردند که علی رغم اعمال فشار و تهدید مدیریت کارخانه و دستگاه امنیتی رژیم به مدت یازده روز ادامه یافت. اعتصاب یکپارچه کارگران پیمانی و مطالبات آنها، مورد حمایت کارگران رسمی این کارخانه و نیز کارگران برخی دیگر از پتروشیمیها قرار گرفت. ترفندهای کارفرما برای ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران ویا استفاده از نیروی اعتصاب شکن، با هوشیاری کارگران خنثا گرديد. حفظ اتحاد و همبستگی کارگران و هراس دولت از گسترش اعتصاب به پتروشیمیها و کارخانههای دیگر، سرانجام به عقب نشینی کارفرما منجر شد.
سالهاست که شرکتهای دلالی و پیمانکاری بر بخشهای زیادی از کارگران ایران تحمیل شده است. این شرکتها که بخشی از ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر را به جیب میزنند،باقراردادهای موقت و کارِپیمانی، کارگران را به معنای واقعی به صلابه میکشند و به وحشیانهترین شکل ممکن استثمار میکنند. کار پیمانی معنایش فشار و ساعات کار زیادتر، حذف مزایا یا مزایا و دستمزد کمتر است. کار پیمانی یعنی عدم مطلق ضمانت شغلی، محرومیت از حقوق اولیه یک کارگر رسمی و گاه محرومیت از بیمه دفترچه بیمه درمانی، کاهش قدرت مقابله با کارفرما، استثمار و بی حقوقی بیشتر و در یک کلام، کار در شرایطی شبه برده داری اما در عصر سرمایه داری است! از این رو حذف شرکتهای پیمانکاری همواره یکی از خواستهای مهم کارگران، به ویژه کارگران شاغل در صنعت نفت وگاز و پتروشیمی بوده است. بر این زمینه است که اعتصاب در پتروشیمی تبریز، به نقطه آغاز جدیدی از اعتصاب در سایر پتروشیمیها، به ویژه پتروشیمیهای منطقه اقتصادی ماهشهر تبدیل گردید. ۲۸ اسفند ۸۹ یعنی دوروز قبل از پایان سال و حدود ده روز پس از پایان اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز، کارگران مجتمع پتروشیمی بندرامام با همان خواست محوری برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قراردادهای مستقیم و رسمی، دست از کار کشیدند. این اعتصاب که ازبیستم فروردین سال ۹۰ نیز ادامه یافت، با ابتکارات و اشکال مبارزاتی دیگری همراه بود. با راه پیمائی کارگران پتروشیمی بندرامام در مسیر شرکتها و پتروشیمیهای دیگر، سایر کارگران نیز به آنها ملحق شدند. در پتروشیمی امیرکبیر نیز کارگران به همراه خانوادههای خود به مدت چند روز در برابر شرکت دست به تجمع زدند و به فاصله کوتاهی کارگران پتروشیمیهای اروند، کارون، تندگویان، مارون و برخی شرکتهای دیگر نیز به اعتصاب پیوستند. اعتصاب کارگران پتروشیمی بندرامام نه فقط مورد حمایت و پشتیبانی عملی این کارگران قرار گرفت، بلکه از حمایت بسیاری دیگر از کارگران پتروشیمیهائی که به اعتصاب نپيوسته بودند نیز برخودار گردید. تهدیدات و ترفندهای مدیریت برای پایان اعتصاب از جمله تهدید به اخراج کارگران اعتصابی مؤثر واقع نشد. اعتصاب یکپارچه کارگران حدود دو هفته به طول انجامید تا اینکه سرانجام مدیریت شرکت وعده داد خواستهای کارگران را عملی سازد. شش ماه بعد اما هنوز خواست اصلی کارگران بی پاسخ مانده بود. این موضوع کاملا روشن بود که کارفرما، با دادن وعدههای توخالی، در پی خرید وقت بوده است تا کارگران را خسته و فرسوده سازد، اتحاد کارگران را از هم به پاشاند و آنها را از ادامه اعتصاب باز دارد. مدیریت شرکت در طی این دوره تهدیدات و ترفندهای مختلفی را به کار بست تا در میان کارگران خصوصاً در میان کارگران رسمی و پیمانی به نفاق و دو دستگی دامن بزند و مانع اتحاد و یکپارچگی کارگران شود. کنترل کارگران از طریق نصب دوربینهای مداربسته در سالنها و راهروها تشدید گردید. مداخله در امور شخصی کارگران، کنترل ترددها و مسأله حضور وغیاب و امثال آن شدت یافت و همزمان مجوز اخراج کارگران اعتصابی توسط پیمانکار صادر و چنین شایع شد که پیمانکار قرار است از میان بسیجیها کارگران جدیدی استخدام و کارگران اعتصاب کننده را اخراج کند.
به رغم این تهدیدات اما کارگران خواستار حذف پیمانکار و انعقاد قرارداد مستقیم با شرکت پتروشیمی بودند و بر این خواست خود که پیوسته توسط کارفرما به بهانههای مختلف به تعویق میافتاد، پای فشردند. در مرداد ماه سال جاری اعترضات پراکندهای در برخی از پتروشیمیهای این منطقه شکل گرفت. کارگران پتروشیمی تندگویان که زیر پوشش یک شرکت پيمانکار به نام نیکسان کار میکنند، در اعتراض به عدم پرداخت دو ماه حقوق خود، دست به اعتصاب زدند. شرکت پیمانکار نیکسان که قراردادش با پتروشیمی تندگویان به پایان رسیده بود، علاوه بر دو ماه دستمزد کارگران، شش ماه عیدی و بیمه یکسال کارگران را نیز به کارگران بدهکار بود. اعتصاب کارگران سه روز ادامه یافت. مدیر عامل شرکت از بیم گسترش اعتصاب پتروشیمی تندگویان به سایر پتروشیمیهای ماهشهر سرانجام مجبور شد مطالبات کارگران را از بودجه تندگویان بپردازد. در پتروشیمی بندرامام نیز دستمزد کارگران همیشه دست کم یکماه با تعویق پرداخت میشد. در اعتصاب فروردین، کارگران علاوه برآنکه توانستند حقوقهای معوقه خود را بگیرند، کارفرما را مجبور ساختند، دستمزد کارگران را به موقع و در پنجم هر ماه بپردازد که پس از اعتصاب نیز به این نحو عمل شد. علاوه بر این کارگران پیمانی از این حقوق برخوردار شدند که مانند کارگران رسمی از درمانگاه شرکت استفاده نمایند. پیش از اعتصاب فروردین، کارگران پیمانی در قبال استفاده از امکانات درمانگاه، باید هزینه آن را مشابه درمانگاههای دیگر در سطح شهر میپرداختند. همچنین کارفرما وعده داد ماهانه مبلغ صد تا صد و پنجاه هزار تومان معادل ۴۰ ساعت اضافه کاری به کارگران پیمانی پرداخت نماید که البته فقط یکماه به آن عمل کرد.
اعتصاب ۱۴ روزه مهرماه
علی رغم تمام این اقدمات که عقب نشینی کارفرما، اما در برابر خواست اصلی کارگران، بسیار جزیی محسوب می شد، از آنجا که مطالبۀ اصلی کارگران متحقق نشد و تبعیض وحشتناک میان کارگران پیمانی و رسمی که متوسط دریافتی یک کارگر پیمانی را به دو تا دو و نیم برابر کمتر از متوسط دریافتی یک کارگر رسمی درقبال کارمشابه – با مهارت و سابقه کار یکسان- تقلیل میدهد، ادامه یافت. کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام از روز سوم مهر ماه اعتصاب جدیدی را آغاز کردند. در جریان این اعتصاب که با تجمعات اعتراضی صدها تن از کارگران در میدان مشرف به دفتر مرکزی مجتمع پتروشیمی بندرامام همراه بود، کارگران با سر دادن شعارهائی چون “کارگر اعتصاب اعتصاب”، “قرارداد مستقیم حق مسلم ماست”، “مزايا مزایا حق مسلم ماست” برخواست محوری خویش پای فشردند. مدیریت شرکت که شش ماه کارگران را سرگردان ساخته بود، کارگران اعتصابی را به اخراج تهدید نمود و به اقدمات دیگری نیز علیه آنها متوسل گردید. در هفتمین روز اعتصاب سه تن ازنمایندگان کارگران به نامهای باقر باقری، منصور عباسی و جاسم بدرانی توسط حراست کارخانه بازداشت و به ادارۀ اطلاعات منتقل شدند. ظریف کار مدیرعامل پتروشیمی بندرامام، باردیگر تهدید کرد از کارت زدن کارگران جلوگیری، سرویسهای رفت و آمد را قطع و کارگران اعتصابی را اخراج میکند. توسل فرماندارماهشهر به سران قبایل و شیوخ برای پا درمیانی و استفاده از نفوذ احتمالی آنها برروی برخی از کارگران، همچنین تحت فشار قراردادن و تطمیع کارگران رسمی برای انجام کارهای کارگران اعتصابی، از جمله ترفندهای دیگر مدیریت برای شکستن اعتصاب و به زانو درآوردن کارگران اعتصابی بود.
اما کارگران اعتصابی پس از این اقدامات نیز به اعتصاب خود ادامه دادند و با شعارهائی چون “نه حیله نه تهدیدد دیگر اثر ندارد” و”تهید سرپرستها دیگر اثر ندارد” و “ظریف کار ای حامی پیمانکار” ضمن پای فشردن بر مطالبه اصلی خود، مصرانه خواستار آزادی نمایندگان خود شدند که دولت مجبور شد آخر شب همان روز دستگیری، کارگران را آزاد کند. سرانجام روز ۱۶ مهر ماه، معاون فرماندار در جمع کارگران حاضر شد و با طرح این موضوع که خواست شما فراتر از مجتمعهای پتروشیمی ماهشهر است و یک خواست کلان است که بایستی در سطح کلان در مورد آن تصمیم گیری شود و نیز با گفتن اینکه فرماندار ماهشهر با معاون وزیر نفت در حوزه پتروشیمی در تهران دیدار و گفتگو داشته است از کارگران خواست که تا روشن شدن نتایج این گفتگو به سر کار خود برگردند. کارگران اعتصابی نیز اگر چه از نتیجه کار راضی نبودند و اعتمادی به این وعدهها نداشتند، اما به اعتصاب خود پایان دادند و از روز ۱۷ مهر به سرکار خود بازگشتند.
گرچه اعتصاب اخیر کارگران مجتمع پتروشیمی بندرامام بی آنکه نشانی از پذیرش مهمترین خواست کارگران پیمانی دیده شود، پایان یافت و کارگران به سرکار های خود بازگشتند، اما بازگشت به کار کارگران مطلقاً به معنای پایان یافتن ماجرا و پایان مبارزه کارگران پیمانی پتروشیمی نیست. مبارزه کارگران پتروشیمی بندرامام و سایر پتروشیمیهای منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، و نیز کارگران پتروشیمی در سایر مناطق، برای برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم با شرکت پتروشیمی ادامه خواهد یافت.
کارگران پتروشیمی بندر امام با بررسی نقاط ضعف و قوت اعتصاب خود و با استفاده از تجارب عملی که در این اعتصاب و اعتصابهای پیشین خود آموختهاند، قطعاً قادر خواهند بود با برطرف ساختن کاستیهای موجود، اعتصابات یکپارچهای را سازمان دهند و با هماهنگی و همراهی کارگران سایر پتروشیمیهای منطقه ماهشهر و دست زدن به اعتصاب سراسری، مدیریت پتروشیمی را وادار به اجرای مصوبه شش سال پیش دولت و حذف شرکتهای پیمانکاری نموده و خواست محوری خود را متحقق سازند.
کاستی ها ودستاوردها
تردیدی در این مسأله وجود ندارد که خود کارگران پتروشیمی به ویژه پیشروترین وآگاهترین کارگران این مجتمع، بهتر از هر کسی به کاستیها و نقاط ضعف يا قوت اعتصاب خود واقفاند و با بررسی دقیق این نقاط ضعف و قوت، قادرند راه را برای سازماندهی اعتصابات جدید و پیروزی کارگران هموار سازند ویقیناً چنین نیز خواهند کرد. با این وجود، این موضوع به معنای بی وظیفه شدن فعالان سیاسی و فعالان جنبش کارگری در زمینه نقد و بررسی این اعتصاب و تلاش برای بهبود وضعیت مبارزاتی طبقه کارگر نیست. براین پایه، اینجا به نقاط ضعف و قوت ، کاستی ها و دستاوردهای اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام به اختصار اشاره میکنیم.
کاستیها: بر پایه آمارهای انتشار یافته، در مجتمع پتروشیمی بندرامام مجموعاً حدود ۶۵۰۰ کارگر مشغول به کار هستند. از این تعداد، نزدیک به ۴۳۰۰ کارگر زیر پوشش شرکتهای پیمانکاری کار میکنند و بقیه کارگران رسمی میباشند. در اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی، تنها حدود نیمی از کارگران پیمانی دست از کار کشیدند و حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ تن از آنان در تجمعات اعتراضی مقابل دفتر مرکزی مجتمع پتروشیمی شرکت داشتند. اینکه چرا تمام کارگران پیمانی در این اعتصاب شرکت نداشتند هنوز روشن نیست. اما این نکته روشن است که اگر تمام کارگران پیمانی بطور یکپارچه دست از کار میکشیدند، تأثیر اعتصاب کارگران از لحاظ میزان کاهش تولید ودر نتیجه عقب راندن کارفرما و مدیریت بسیار بیشتر میشد ودر عین حال امکان مانور کارفرما برای استفاده از نیروهای اعتصاب شکن را نیز محدود میساخت. اما در این اعتصاب متأسفانه تنها بخشی از کارگران پیمانی دست از کار کشیدند و نه همه آنها!
موضوع دیگری که بسیار مهم است نحوه عمل و برخورد کارگران رسمی و استخدامی در قبال کارگران پیمانی و اعتصاب است. اعتصاب اخیر کارگران پیمانی نه فقط از حمایت و پشتیبانی کارگران رسمی محروم ماند، بلکه دردناکتر اینکه برخی از کارگران رسمی عملاً در مقابل این اعتصاب قرار گرفتند. مدیریت شرکت، چه با زور و اجبار، چه با وعده و تطمیع، متأسفانه توانست از برخی از کارگران رسمی برای انجام کار کارگران اعتصابی استفاده نماید و در این حدود از اثرات اعتصاب کارگران پیمانی بکاهد!
نکته آخر اینکه اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام، برخلاف اعتصاب فروردین آنها که با اعتصاب کارگران در سایر پتروشیمیهای منطقه مانند پتروشیمی تندگویان، مارون، اروند، کارون و غیره همراه شد و به یک اعتصاب سراسری در منطقه اقتصادی ماهشهر فرا روئید، شوربختانه تک و تنها افتاد! گرچه اعتراضاتی در سایر پتروشیمیهای منطقه نیز وجود داشت و کارگران آنها نیز با کارگران اعتصابی پتروشیمی بندر امام احساس همدلی داشتند و به لحاظ معنوی از آنها حمایت میکردند، اما اعتصاب کارگران پتروشیمی بندر امام از حمایت عملی کارگران که میتوانست با اعتصاب کارگران سایر پتروشیمیها تأمین گردد و لذا از تأثیر یک اعتصاب سراسری در منطقه که میتوانست احتمال پیروزی اعتصاب را بیشتر کند، محروم ماندند.
اینها نقاط ضعف و کاستیهای نسبتاً بزرگی هستند که کارگران و اعتصاب آنها را در موضع ضعف، و به همان نسبت کارفرما و مدیریت را در موضع قوت قرار میدهد. نیاز به گفتن نیست که درجه موفقیت کارگران در اعتصاب بعدی نیز تا حدود زیادی به این بستگی دارد که این کاستیها و نقاط ضعف را تا چه حدود برطرف ساخته یا برطرف میسازند. در این میان وظیفه سنگینی بر دوش کارگران آگاه و پیشرو قرار دارد که به کار آگاه گرانه ی بیشتری در میان کارگران اعم از رسمی یا پیمانی بپردازند، ترفندهای سرمایهداران برای ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران و خدشه دار ساختن اتحاد کارگران را خنثا و برملا سازند و ضرورت اتحاد و یکپارچگی کارگران در مقابل سرمایهداران و منافع طبقاتی مشترک کارگران را توضیح دهند تا بتوانند چون تنی واحد در برابر دشمنان طبقاتی خود بایستند.
دستاوردها: اما سوای این نقاط ضعف، اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام حاوی دستاوردها و نقاط قوت بسیار بزرگی نیز بود که نه فقط نشانه درجۀ بالای آگاهی کارگران پیشرو این مجتمع و اشراف آنها به نقطه ضعفهای اساسیتر اعتصابات کارگری و جنبش کارگری است، بلکه مهم تر از این، برداشتن گامهای عملی برای غلبه بر این ضعفهاست!
نخستین دستاورد و نقطه قوت این اعتصاب تشکیل “کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر” است. شکل گیری و اعلام موجودیت این کمیته اعتصاب، نشان دهنده آن است که مجتمع پتروشیمی بندرامام و کل پتروشیمیهای منطقه ماهشهر، باید منتظر اعتصابات سازمان یافتهتری باشند. بدیهی است که این کمیته اگر بتواند به نحوی عمل کند که از تیر رس مزودران اطلاعاتی دوربماند، اگر این کمیته و اعضا آن مخفی و فعالیت آن از گزند نیروهای امنیتی و پلیسی و حراستی مصون بماند، میتواند پارهای از کاستیهای اعتصاب مهر ماه کارگران را برطرف سازد و با ایجاد هماهنگی در میان کارگران رسمی و پیمانی مجتمع پتروشیمی بندرامام و نیز ایجاد رابطه و هماهنگی با سایر پتروشیمیهای منطقه، اعتصابات بزرگتر و مؤثرتری را سازمان دهد.
اما سازماندهی اعتصاب و آغاز هر اعتصابی ولوهرچقدر هم که بزرگ باشد، هنوز به معنای توانائی کارگران برای ادامه اعتصاب و برای عقب راندن سرمایه دار و پیروزی آن اعتصاب نیست. این درست است که اعتصاب و خواباندن چرخ تولید، مهمترین ابزاری است که طبقه کارگر میتواند برای قبولاندن مطالبات خود به کارفرما و طبقه سرمایهدار از آن استفاده کند. اعتصاب همچنین مهمترین سلاح طبقه کارگر است در مبارزه علیه طبقه سرمایهدار، نه فقط از این جهت که کارگر با اعتصاب میتواند مطالبه خود را بر سرمایهدار بقبولاند، بلکه همچنین از این بابت که اعتصاب چشم کارگر و توده کارگران رابیشتر باز میکند و آگاهی سیاسی وی را ارتقا میدهد. در جریان اعتصاب است که کارگران نسبت به سرمایهداران به عنوان یک طبقه شناخت پیدا میکنند و به ماهیت دولت پی میبرند و به فرض در همین اعتصاب مورد بحث ما به این موضوع پی میبرند که ظریف کار (مدیر عامل پتروشیمی) و پیمانکار و فرماندار همگی سر در یک آخور دارند و علیه طبقه کارگرند. با هر اعتصابی، کارگران بیشتر به نیروی اتحاد خویش پی میبرند و میآموزند که به مبارزۀ کل کارگران به عنوان یک طبقه، علیه تمام کارفرمایان و سرمایهداران و حکومت آنها بیاندیشند. هر اعتصابی این موضوع را که دولت، دشمن کارگر است و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و به زیر کشیدن تمام نظم سرمایه آماده سازد، تقویت میکند. بنابراین ایجاد کمیته اعتصاب که میتواند نقش مهمی در سازماندهی اعتصابات ایفا کند حائز اهیمت بسیار زیادی است. با این وجود، پوشیده نیست که هر اعتصابی میتواند محدودیتها و محرومیتهای زیادی را نیزبرای کارگران در پی داشته باشد. هر اعتصابی به ویژه اگر بخواهد به درازا بکشد، عواقب وحشتناک و فشارهای متعدد اقتصادی و معشیتی برای کارگر اعتصابی و اعضای خانواده وی در پی خواهد داشت. اگر چه دستمزد کارگر درجمهوری اسلامی زیر خط فقر است و کفاف هزینه زندگی را نمیدهد، با این وجود، زندگی و حیات کارگر و خانوادهاش به همین دستمزد ناچیز و زیر خط فقر وابسته است. کارگر هیچ اندوختهای و هیچ ممر درآمدی جز دستمزدی که سرمایهدار در ازای خرید نیروی کار کارگر به وی میپردازد، ندارد. اما اعتصاب، یعنی قطع دستمزد و قطع دستمزد معنای دیگری جز گرسنگی کارگر و خانواده او ندارد. بدیهی است که در هر اعتصاب و به ویژه هر اعتصاب طولانی مدتی اگر کارگر نتواند از یک منبع مالی هزینههای فوری و حداقل زندگی را فراهم کند، هیولای گرسنگی کارگر اعتصابی و اعضای خانوادهاش را از پای در میآورد و داغان میکند. در غیاب چنین منبع مالی مورد اعتماد کارگران، سرمایهدار میتواند در برابر اعتصاب کارگران مقاومت کند. ضرر چند روز توقف تولید را آگاهانه میپذیرد و برای آنکه به کارگران بگوید اعتصاب آنها بی فایده است، در برابر خواست کارگران تسلیم نمیشود. سرمایهدار میداند که کارگر اعتصابی هیچ اندوختهای ندارد و بالاخره یا باید از گرسنگی بمیرد و یا اجباراً به اعتصاب پایان دهد و به سرکار خود برگردد! بنابراین کارگران برای آنکه بتوانند اعتصاب کنند و آن را تا پیروزی ادامه دهند، باید بتوانند در زمان اعتصاب و قطع دستمزد از یک منبع مالی مانند صندوق اعتصاب که نیاز حیاتی کارگران است فوریترین نیازهای خود و خانوادهشان را تأمین کنند. کارگران و جنبش کارگری ایران از یک منبع مالی قوی مورد اعتماد خویش محروماند و همین محرومیت و کمبود اساسی نیز تاکنون لطمات جبران ناپذیری بر مبارزات کارگری وارد ساخته و یکی از موانع عمده پیشرفت جنبش کارگری بوده است. تامین منابع مالی اعتصاب و ایجاد صندوقهای کمک و همیاری و صندوق اعتصاب، از نیازهای مبرم جنبش کارگریست که شرایط کنونی جامعه و چشمانداز تحولات آتی آن، این نیاز و مبرمیت را صد چندان کرده است. راه اندازی صندوق کمک به اعتصاب، توسط کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر دومین دستاورد مهم اعتصاب اخیر کارگران و پاسخ به یک نیاز مبرم کارگران پتروشیمی وگام دیگریست در راه برطرف ساختن یکی از حیاتی ترین نیازهای جنبش کارگری.
اما نباید حساسیت رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در مورد ایجاد صندوق کمک به اعتصاب و عملکرد رژیم در این زمینه را از نظر دورداشت. در مورد نحوۀ جمع آوری کمک مالی برای این صندوق باید با دقت، هوشیاری و وسواس بیشتری عمل شود و از تجارب پیشین تشکلهای کارگری در این زمینه استفاده شود. کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر، با صدور بیانیهای یک شماره حساب بانکی، آدرس بانک و نام فرد صاحب حساب را اعلام کرده است. هرکس این را می داند که دولت ضد کارگری حاکم به آسانی میتواند شماره حساب اعلام شده، فردی که حساب به نام وی اعلام شده و نیز تمام فعالیتهای وی را زیر نظر قرار دهد. دولت همانطور که پیش از این در مورد کارگران هفت تپه عمل کرد و شماره حسابی را که حدود دو سال پیش، به ابتکار علی نجاتی رئیس هیأت مدیره وقت سندیکای کارگران هفت تپه برای جمع آوری کمک اعلام گردید مسدود کرد. اکنون نيز ممکن است در راه عملی شدن این ابتکار کارگران سنگ اندازی و بهانه تراشی کند ویا بعد از مدتی، مبالغی که به این حساب واریز شده است را بلوکه کند و آن را یکجا بالا بکشد . یا حتا فراتر از آن، تحت عناوینی نظیر اینکه فرضاً از خارج از کشور به صندوق کمک شده است، دست اندرکاران صندوق را نیز بازداشت و زندانی کند. با آن همه حزم و پختگی و هوشیاری که فعالان سندیکای کارگران هفت تپه هنگام اعلام شماره حساب و نحوۀ دریافت کمک از خود نشان دادند، اما رژیم جمهوری اسلامی که هیچگاه از پرونده سازی علیه کارگران خسته نمیشود، بازهم جلوی اين فعالیت کارگران سندیکای هفت تپه را گرفت و حساب آنها را مسدود کرد! بنابراین ایجاد صندوق کمک به اعتصاب و همیاری و امثال آن اگر چه اقدامی درست و ضروری است اما برای جمع آوری کمک مالی، نباید از ابتکارات دیگر غافل بود و بیش از پیش باید با کمک و اتکاء به کارگران راههای دیگری را نیز پیدا کرد که این کمکها از دستبرد دولت در امان بماند.
دستاورد دیگر اعتصاب کارگران پتروشیمی، تلاش آنها برای تشکل یابی کارگران و ایجاد تشکل مستقل کارگری است. بدون تشکل و فعالیت متشکل، مبارزات و اعتصابات کارگری به نتایج مطلوب نخواهد رسید. ایجاد تشکل نیاز هر کارخانه، هربخش تولیدی و نیاز مبرم جنبش کارگریست، و همانطور که در بیانیه کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر نیز به آن اشاره شده است “بدون ایجاد هماهنگی و تشکل یابی راه بجائی نخواهيم برد. حتا اگر اعتصاب موفق شود و دستاوردی هم داشته باشد، بدون ایجاد تشکل و سازمانیابی آن دستاورد هم پایدار نیست و نمیتوان آن را حفظ کرد”. کارگران پتروشیمی که در جریان مبارزات و اعتصابات خود نه فقط کمبود یک تشکل کارگری را احساس نموده و به این نیاز مبرم پی بردهاند، بلکه اکنون در صدد ایجاد تشکل خود برآمده و آنطور که در بیانیه کمیته اعتصاب آمده است، هدف آنها این است که “سندیکای مستقل کارگران ماهشهر” را ایجاد کنند!
بديهیست که جنبش کارگری ایران تلاش کارگران پتروشیمی برای متشکل شدن و ایجاد تشکل مستقل کارگری را به فال نیک میگیرد. هر تشکلی که توسط خود کارگران ایجاد شود و برای تحقق اهداف و مطالبات کارگران مبارزه کند باید قویاً مورد حمایت سایر کارگران قرار بگیرد. مهم نیست تشکلی که ایجاد میشود چه نامیده شود، مهم آن است که این تشکل از درون مبارزه کارگران سر برآورده، توسط خود کارگران ایجاد شود و بتواند مبارزات کارگران را سازماندهی، هدایت و رهبری نماید و در راه تحقق مطالبات صنفی و سیاسی کارگران تلاش کند. تشکل کارگری در پتروشیمی و در شرایط حاضر باید از این خصوصیت برخوردار باشد که بتواند نیازهای مبارزاتی کارگران را برآورده سازد. این تشکل در همان حال که باید بتواند وظیفه سازماندهی و هدایت اعتصابات و مبارزات کارگران را انجام دهد، درعین حال از لحاظ ساختاری و نحوه فعالیت نیز باید بگونهای باشد که بتواند ادامه کاری داشته باشد وبه عبارت دیگر نباید خود را در معرض دید حراست و شناسائی پلیس و اداره اطلاعات و امنیت رژیم قرار دهد. در این مورد نیز تجارب آموزنده فعالیت سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه و نحوۀ برخورد پلیس و نیروهای امنیتی و سرکوب رژیم با سندیکا و فعالان آن در برابر چشم ما قرار دارد. همانطور که میدانیم جمهوری اسلامی در برابر این دو سندیکا و فعالیت علنی آنها از همان آغاز شکلگیری، به قهر و سرکوب و خشونت متوسل گردید. فعالان و رهبران سندیکا را بازداشت و زندانی و شکنجه و اخراج نمود. دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی با توسل به يک سلسله اقدامات سرکوبگرانه و مداوم، و با اعمال حداکثر خشونت و بیرحمی و فشارهای ضد انسانی علیه فعالان سندیکا، هرگونه فعالیت تودهای را از سندیکا سلب نمود. در حال حاضر نيز هرگونه تحرکی را در اين زمينه به شدت سرکوب میکند و در عمل، بقاء فعال از اين دو سنديکا را سلب نموده است.
بنابراین هیچ تردیدی نباید وجود داشته باشد که رژیم جمهوری اسلامی تشکلهای تودهای و علنی کارگری حتا از نوع سندیکا را که توسط خود کارگران بوجود آمده باشد تحمل نخواهد کرد. ازاینرو، در شرایط سلطۀ اختناق سیاسی، تلفیق مناسبی از اشکال مبارزه و فعالیت مخفی و زیرزمینی با فعالیت علنی حائز اهمیت بسیار زیاد ویک ضرورت جدی و اجتناب ناپذیر است. تنها تشکلهائی میتوانند بقاء فعال و ادامه کاری داشته باشند که بنای آنها بر پایه این اصل خدشه ناپذیر استوار شده باشد. در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، تشکلهای تودهای از نوع سندیکا اگر چه میتوانند و یا ممکن است تحت شرایط سیاسی ویژه و توازن قوای معینی با هزار و یک درد و دشواری شکل بگیرند، اما هیچ تضمینی برای بقاء فعال و ادامه کاری آنها وجود ندارد. لذا باید تشکلهای مناسبی را سازمان داد که فعالیت آنها در شرایط اختناق و محرومیت کارگران از آزادیهای سیاسی قابل دوام باشد. کمیتههای مخفی کارخانه که در برگیرنده پیشروترین و آگاهترین کارگران میباشند و همواره در دسترس کارگران قرار دارند، از چنین خصوصیتی برخوردارند و مناسبترین تشکلهای کارگری در شرایط کنونی میباشند.
بی هیچ شُبههای کارگران در جریان عمل نیز بهترین نحوۀ سازماندهی و مناسبترین شکل تشکل کارگری را کشف میکنند و به کمک آن مبارزات و اعتصابات سازماندهی شدهتری را سازمان خواهند داد. اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام تا همین جا، دستاوردهای مهم و گرانبهائی برای جنبش کارگری به همراه آورده است. استفاده صحیح از این تجارب و دستاوردها نیروی کارگران در برابر سرمایهدارن را تقویت میکند و راه را برای اعتصابات پیروزمند آنان هموار میسازد. اعتصاب در پتروشیمی بندرامام پایان نیافته است. اعتصاب در پتروشیمیها تازه آغاز شده است. زمینه های اعتصاب در پتروشیمیها بسیار قویست. جرقهای که از تبریز برخاست و در ماهشهر شعله کشید، چه بسا به تمام پتروشیمیها و فراتر از آن به کل صنایع نفت و گاز سرایت کند.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
نظر به اهمیت صنعت پتروشیمی و رشد و گسترش چمشگیر آن لااقل در ۱۵ سال اخیر و تمرکز کمیّت بسیار زیادی از کارگران در این بخش به عنوان یکی از مراکز کلیدی اقتصادی و صنعتی، همچنین نظر به اهمیت خواست کارگران مجتمع پتروشیمی بندر امام که نه فقط خواست دهها هزار کارگر در دهها مجتمع پتروشیمی دیگر در مناطق ویژه اقتصادی و در سراسر ایران است، بلکه خواست دهها هزار کارگر در صنایع نفت،گاز، ماشین سازی، ذوب آهن و امثال آن نیز میباشد، جا دارد اعتصاب اخیر کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام را دقیقتر مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم، نقاط ضعف و قوّت آن را بشناسیم و درسها و تجارب آن را برای ادامه مبارزه و در اعتصابات بعدی بکار بندیم.
اگر این موضوع حقیقت دارد که مبارزات و اعتصابات کارگران پتروشیمی، خون تازهای به رگهای جنبش کارگری تزریق نموده است که حقیقت دارد، پس این موضوع را نیز نباید از یاد ببریم که نتایج این اعتصاب، پیروزی یا شکست آن، نه فقط تأثیرات بی واسطهای بر مبارزات و موقعیت کلیه کارگران پتروشیمیها و نیز تمام کارگران دیگری که تحت پوشش شرکتهای پیمانکاری به کار مشغولند خواهد گذاشت، بلکه این تأثیرات به کل کارگران و جنبش طبقاتی کارگران ایران تعمیم و تسّری خواهد یافت.
اعتراض و اعتصاب بعدیِ کارگران پیمانی مجتمع پتروشیمی بندرامام برای برچیده شدن شیوه کارِ پیمان کاری و قرار داد موقت، اگر به خوبی سازماندهی و هدایت شود، میتواند به الگوی سایر کارگران پتروشیمیها و به یک مبارزه وسیع و گسترده کارگری علیه تمام سرمایه داران و دولت تبدیل شود. از آنجا که اعتصاب اخیر کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام در واقع، ادامۀ اعتصاب پیشین کارگران در فروردین ماه سال جاری و متأثر از اعتصاب با شکوه اسفند ماه ۸۹ کارگران پتروشیمی تبریز است، بی مناسبت نیست که ولو به اختصار به این دو اعتصاب نیز اشارهای داشته باشیم.
جرقهای که از پتروشیمی تبریز برخاست
حدود ۱۴۰۰ تن از کارگران پیمانی پتروشیمی تبریز با خواست محوری حذف شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرار داد مستقیم با پتروشیمی، از روز هفتم اسفند ۸۹ اعتصاب بزرگی را آغاز کردند که علی رغم اعمال فشار و تهدید مدیریت کارخانه و دستگاه امنیتی رژیم به مدت یازده روز ادامه یافت. اعتصاب یکپارچه کارگران پیمانی و مطالبات آنها، مورد حمایت کارگران رسمی این کارخانه و نیز کارگران برخی دیگر از پتروشیمیها قرار گرفت. ترفندهای کارفرما برای ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران ویا استفاده از نیروی اعتصاب شکن، با هوشیاری کارگران خنثا گرديد. حفظ اتحاد و همبستگی کارگران و هراس دولت از گسترش اعتصاب به پتروشیمیها و کارخانههای دیگر، سرانجام به عقب نشینی کارفرما منجر شد.
سالهاست که شرکتهای دلالی و پیمانکاری بر بخشهای زیادی از کارگران ایران تحمیل شده است. این شرکتها که بخشی از ارزش تولید شده توسط طبقه کارگر را به جیب میزنند،باقراردادهای موقت و کارِپیمانی، کارگران را به معنای واقعی به صلابه میکشند و به وحشیانهترین شکل ممکن استثمار میکنند. کار پیمانی معنایش فشار و ساعات کار زیادتر، حذف مزایا یا مزایا و دستمزد کمتر است. کار پیمانی یعنی عدم مطلق ضمانت شغلی، محرومیت از حقوق اولیه یک کارگر رسمی و گاه محرومیت از بیمه دفترچه بیمه درمانی، کاهش قدرت مقابله با کارفرما، استثمار و بی حقوقی بیشتر و در یک کلام، کار در شرایطی شبه برده داری اما در عصر سرمایه داری است! از این رو حذف شرکتهای پیمانکاری همواره یکی از خواستهای مهم کارگران، به ویژه کارگران شاغل در صنعت نفت وگاز و پتروشیمی بوده است. بر این زمینه است که اعتصاب در پتروشیمی تبریز، به نقطه آغاز جدیدی از اعتصاب در سایر پتروشیمیها، به ویژه پتروشیمیهای منطقه اقتصادی ماهشهر تبدیل گردید. ۲۸ اسفند ۸۹ یعنی دوروز قبل از پایان سال و حدود ده روز پس از پایان اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز، کارگران مجتمع پتروشیمی بندرامام با همان خواست محوری برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قراردادهای مستقیم و رسمی، دست از کار کشیدند. این اعتصاب که ازبیستم فروردین سال ۹۰ نیز ادامه یافت، با ابتکارات و اشکال مبارزاتی دیگری همراه بود. با راه پیمائی کارگران پتروشیمی بندرامام در مسیر شرکتها و پتروشیمیهای دیگر، سایر کارگران نیز به آنها ملحق شدند. در پتروشیمی امیرکبیر نیز کارگران به همراه خانوادههای خود به مدت چند روز در برابر شرکت دست به تجمع زدند و به فاصله کوتاهی کارگران پتروشیمیهای اروند، کارون، تندگویان، مارون و برخی شرکتهای دیگر نیز به اعتصاب پیوستند. اعتصاب کارگران پتروشیمی بندرامام نه فقط مورد حمایت و پشتیبانی عملی این کارگران قرار گرفت، بلکه از حمایت بسیاری دیگر از کارگران پتروشیمیهائی که به اعتصاب نپيوسته بودند نیز برخودار گردید. تهدیدات و ترفندهای مدیریت برای پایان اعتصاب از جمله تهدید به اخراج کارگران اعتصابی مؤثر واقع نشد. اعتصاب یکپارچه کارگران حدود دو هفته به طول انجامید تا اینکه سرانجام مدیریت شرکت وعده داد خواستهای کارگران را عملی سازد. شش ماه بعد اما هنوز خواست اصلی کارگران بی پاسخ مانده بود. این موضوع کاملا روشن بود که کارفرما، با دادن وعدههای توخالی، در پی خرید وقت بوده است تا کارگران را خسته و فرسوده سازد، اتحاد کارگران را از هم به پاشاند و آنها را از ادامه اعتصاب باز دارد. مدیریت شرکت در طی این دوره تهدیدات و ترفندهای مختلفی را به کار بست تا در میان کارگران خصوصاً در میان کارگران رسمی و پیمانی به نفاق و دو دستگی دامن بزند و مانع اتحاد و یکپارچگی کارگران شود. کنترل کارگران از طریق نصب دوربینهای مداربسته در سالنها و راهروها تشدید گردید. مداخله در امور شخصی کارگران، کنترل ترددها و مسأله حضور وغیاب و امثال آن شدت یافت و همزمان مجوز اخراج کارگران اعتصابی توسط پیمانکار صادر و چنین شایع شد که پیمانکار قرار است از میان بسیجیها کارگران جدیدی استخدام و کارگران اعتصاب کننده را اخراج کند.
به رغم این تهدیدات اما کارگران خواستار حذف پیمانکار و انعقاد قرارداد مستقیم با شرکت پتروشیمی بودند و بر این خواست خود که پیوسته توسط کارفرما به بهانههای مختلف به تعویق میافتاد، پای فشردند. در مرداد ماه سال جاری اعترضات پراکندهای در برخی از پتروشیمیهای این منطقه شکل گرفت. کارگران پتروشیمی تندگویان که زیر پوشش یک شرکت پيمانکار به نام نیکسان کار میکنند، در اعتراض به عدم پرداخت دو ماه حقوق خود، دست به اعتصاب زدند. شرکت پیمانکار نیکسان که قراردادش با پتروشیمی تندگویان به پایان رسیده بود، علاوه بر دو ماه دستمزد کارگران، شش ماه عیدی و بیمه یکسال کارگران را نیز به کارگران بدهکار بود. اعتصاب کارگران سه روز ادامه یافت. مدیر عامل شرکت از بیم گسترش اعتصاب پتروشیمی تندگویان به سایر پتروشیمیهای ماهشهر سرانجام مجبور شد مطالبات کارگران را از بودجه تندگویان بپردازد. در پتروشیمی بندرامام نیز دستمزد کارگران همیشه دست کم یکماه با تعویق پرداخت میشد. در اعتصاب فروردین، کارگران علاوه برآنکه توانستند حقوقهای معوقه خود را بگیرند، کارفرما را مجبور ساختند، دستمزد کارگران را به موقع و در پنجم هر ماه بپردازد که پس از اعتصاب نیز به این نحو عمل شد. علاوه بر این کارگران پیمانی از این حقوق برخوردار شدند که مانند کارگران رسمی از درمانگاه شرکت استفاده نمایند. پیش از اعتصاب فروردین، کارگران پیمانی در قبال استفاده از امکانات درمانگاه، باید هزینه آن را مشابه درمانگاههای دیگر در سطح شهر میپرداختند. همچنین کارفرما وعده داد ماهانه مبلغ صد تا صد و پنجاه هزار تومان معادل ۴۰ ساعت اضافه کاری به کارگران پیمانی پرداخت نماید که البته فقط یکماه به آن عمل کرد.
اعتصاب ۱۴ روزه مهرماه
علی رغم تمام این اقدمات که عقب نشینی کارفرما، اما در برابر خواست اصلی کارگران، بسیار جزیی محسوب می شد، از آنجا که مطالبۀ اصلی کارگران متحقق نشد و تبعیض وحشتناک میان کارگران پیمانی و رسمی که متوسط دریافتی یک کارگر پیمانی را به دو تا دو و نیم برابر کمتر از متوسط دریافتی یک کارگر رسمی درقبال کارمشابه – با مهارت و سابقه کار یکسان- تقلیل میدهد، ادامه یافت. کارگران پیمانی پتروشیمی بندرامام از روز سوم مهر ماه اعتصاب جدیدی را آغاز کردند. در جریان این اعتصاب که با تجمعات اعتراضی صدها تن از کارگران در میدان مشرف به دفتر مرکزی مجتمع پتروشیمی بندرامام همراه بود، کارگران با سر دادن شعارهائی چون “کارگر اعتصاب اعتصاب”، “قرارداد مستقیم حق مسلم ماست”، “مزايا مزایا حق مسلم ماست” برخواست محوری خویش پای فشردند. مدیریت شرکت که شش ماه کارگران را سرگردان ساخته بود، کارگران اعتصابی را به اخراج تهدید نمود و به اقدمات دیگری نیز علیه آنها متوسل گردید. در هفتمین روز اعتصاب سه تن ازنمایندگان کارگران به نامهای باقر باقری، منصور عباسی و جاسم بدرانی توسط حراست کارخانه بازداشت و به ادارۀ اطلاعات منتقل شدند. ظریف کار مدیرعامل پتروشیمی بندرامام، باردیگر تهدید کرد از کارت زدن کارگران جلوگیری، سرویسهای رفت و آمد را قطع و کارگران اعتصابی را اخراج میکند. توسل فرماندارماهشهر به سران قبایل و شیوخ برای پا درمیانی و استفاده از نفوذ احتمالی آنها برروی برخی از کارگران، همچنین تحت فشار قراردادن و تطمیع کارگران رسمی برای انجام کارهای کارگران اعتصابی، از جمله ترفندهای دیگر مدیریت برای شکستن اعتصاب و به زانو درآوردن کارگران اعتصابی بود.
اما کارگران اعتصابی پس از این اقدامات نیز به اعتصاب خود ادامه دادند و با شعارهائی چون “نه حیله نه تهدیدد دیگر اثر ندارد” و”تهید سرپرستها دیگر اثر ندارد” و “ظریف کار ای حامی پیمانکار” ضمن پای فشردن بر مطالبه اصلی خود، مصرانه خواستار آزادی نمایندگان خود شدند که دولت مجبور شد آخر شب همان روز دستگیری، کارگران را آزاد کند. سرانجام روز ۱۶ مهر ماه، معاون فرماندار در جمع کارگران حاضر شد و با طرح این موضوع که خواست شما فراتر از مجتمعهای پتروشیمی ماهشهر است و یک خواست کلان است که بایستی در سطح کلان در مورد آن تصمیم گیری شود و نیز با گفتن اینکه فرماندار ماهشهر با معاون وزیر نفت در حوزه پتروشیمی در تهران دیدار و گفتگو داشته است از کارگران خواست که تا روشن شدن نتایج این گفتگو به سر کار خود برگردند. کارگران اعتصابی نیز اگر چه از نتیجه کار راضی نبودند و اعتمادی به این وعدهها نداشتند، اما به اعتصاب خود پایان دادند و از روز ۱۷ مهر به سرکار خود بازگشتند.
گرچه اعتصاب اخیر کارگران مجتمع پتروشیمی بندرامام بی آنکه نشانی از پذیرش مهمترین خواست کارگران پیمانی دیده شود، پایان یافت و کارگران به سرکار های خود بازگشتند، اما بازگشت به کار کارگران مطلقاً به معنای پایان یافتن ماجرا و پایان مبارزه کارگران پیمانی پتروشیمی نیست. مبارزه کارگران پتروشیمی بندرامام و سایر پتروشیمیهای منطقه ویژه اقتصادی ماهشهر، و نیز کارگران پتروشیمی در سایر مناطق، برای برچیده شدن شرکتهای پیمانکاری و انعقاد قرارداد مستقیم با شرکت پتروشیمی ادامه خواهد یافت.
کارگران پتروشیمی بندر امام با بررسی نقاط ضعف و قوت اعتصاب خود و با استفاده از تجارب عملی که در این اعتصاب و اعتصابهای پیشین خود آموختهاند، قطعاً قادر خواهند بود با برطرف ساختن کاستیهای موجود، اعتصابات یکپارچهای را سازمان دهند و با هماهنگی و همراهی کارگران سایر پتروشیمیهای منطقه ماهشهر و دست زدن به اعتصاب سراسری، مدیریت پتروشیمی را وادار به اجرای مصوبه شش سال پیش دولت و حذف شرکتهای پیمانکاری نموده و خواست محوری خود را متحقق سازند.
کاستی ها ودستاوردها
تردیدی در این مسأله وجود ندارد که خود کارگران پتروشیمی به ویژه پیشروترین وآگاهترین کارگران این مجتمع، بهتر از هر کسی به کاستیها و نقاط ضعف يا قوت اعتصاب خود واقفاند و با بررسی دقیق این نقاط ضعف و قوت، قادرند راه را برای سازماندهی اعتصابات جدید و پیروزی کارگران هموار سازند ویقیناً چنین نیز خواهند کرد. با این وجود، این موضوع به معنای بی وظیفه شدن فعالان سیاسی و فعالان جنبش کارگری در زمینه نقد و بررسی این اعتصاب و تلاش برای بهبود وضعیت مبارزاتی طبقه کارگر نیست. براین پایه، اینجا به نقاط ضعف و قوت ، کاستی ها و دستاوردهای اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام به اختصار اشاره میکنیم.
کاستیها: بر پایه آمارهای انتشار یافته، در مجتمع پتروشیمی بندرامام مجموعاً حدود ۶۵۰۰ کارگر مشغول به کار هستند. از این تعداد، نزدیک به ۴۳۰۰ کارگر زیر پوشش شرکتهای پیمانکاری کار میکنند و بقیه کارگران رسمی میباشند. در اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی، تنها حدود نیمی از کارگران پیمانی دست از کار کشیدند و حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ تن از آنان در تجمعات اعتراضی مقابل دفتر مرکزی مجتمع پتروشیمی شرکت داشتند. اینکه چرا تمام کارگران پیمانی در این اعتصاب شرکت نداشتند هنوز روشن نیست. اما این نکته روشن است که اگر تمام کارگران پیمانی بطور یکپارچه دست از کار میکشیدند، تأثیر اعتصاب کارگران از لحاظ میزان کاهش تولید ودر نتیجه عقب راندن کارفرما و مدیریت بسیار بیشتر میشد ودر عین حال امکان مانور کارفرما برای استفاده از نیروهای اعتصاب شکن را نیز محدود میساخت. اما در این اعتصاب متأسفانه تنها بخشی از کارگران پیمانی دست از کار کشیدند و نه همه آنها!
موضوع دیگری که بسیار مهم است نحوه عمل و برخورد کارگران رسمی و استخدامی در قبال کارگران پیمانی و اعتصاب است. اعتصاب اخیر کارگران پیمانی نه فقط از حمایت و پشتیبانی کارگران رسمی محروم ماند، بلکه دردناکتر اینکه برخی از کارگران رسمی عملاً در مقابل این اعتصاب قرار گرفتند. مدیریت شرکت، چه با زور و اجبار، چه با وعده و تطمیع، متأسفانه توانست از برخی از کارگران رسمی برای انجام کار کارگران اعتصابی استفاده نماید و در این حدود از اثرات اعتصاب کارگران پیمانی بکاهد!
نکته آخر اینکه اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام، برخلاف اعتصاب فروردین آنها که با اعتصاب کارگران در سایر پتروشیمیهای منطقه مانند پتروشیمی تندگویان، مارون، اروند، کارون و غیره همراه شد و به یک اعتصاب سراسری در منطقه اقتصادی ماهشهر فرا روئید، شوربختانه تک و تنها افتاد! گرچه اعتراضاتی در سایر پتروشیمیهای منطقه نیز وجود داشت و کارگران آنها نیز با کارگران اعتصابی پتروشیمی بندر امام احساس همدلی داشتند و به لحاظ معنوی از آنها حمایت میکردند، اما اعتصاب کارگران پتروشیمی بندر امام از حمایت عملی کارگران که میتوانست با اعتصاب کارگران سایر پتروشیمیها تأمین گردد و لذا از تأثیر یک اعتصاب سراسری در منطقه که میتوانست احتمال پیروزی اعتصاب را بیشتر کند، محروم ماندند.
اینها نقاط ضعف و کاستیهای نسبتاً بزرگی هستند که کارگران و اعتصاب آنها را در موضع ضعف، و به همان نسبت کارفرما و مدیریت را در موضع قوت قرار میدهد. نیاز به گفتن نیست که درجه موفقیت کارگران در اعتصاب بعدی نیز تا حدود زیادی به این بستگی دارد که این کاستیها و نقاط ضعف را تا چه حدود برطرف ساخته یا برطرف میسازند. در این میان وظیفه سنگینی بر دوش کارگران آگاه و پیشرو قرار دارد که به کار آگاه گرانه ی بیشتری در میان کارگران اعم از رسمی یا پیمانی بپردازند، ترفندهای سرمایهداران برای ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران و خدشه دار ساختن اتحاد کارگران را خنثا و برملا سازند و ضرورت اتحاد و یکپارچگی کارگران در مقابل سرمایهداران و منافع طبقاتی مشترک کارگران را توضیح دهند تا بتوانند چون تنی واحد در برابر دشمنان طبقاتی خود بایستند.
دستاوردها: اما سوای این نقاط ضعف، اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام حاوی دستاوردها و نقاط قوت بسیار بزرگی نیز بود که نه فقط نشانه درجۀ بالای آگاهی کارگران پیشرو این مجتمع و اشراف آنها به نقطه ضعفهای اساسیتر اعتصابات کارگری و جنبش کارگری است، بلکه مهم تر از این، برداشتن گامهای عملی برای غلبه بر این ضعفهاست!
نخستین دستاورد و نقطه قوت این اعتصاب تشکیل “کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر” است. شکل گیری و اعلام موجودیت این کمیته اعتصاب، نشان دهنده آن است که مجتمع پتروشیمی بندرامام و کل پتروشیمیهای منطقه ماهشهر، باید منتظر اعتصابات سازمان یافتهتری باشند. بدیهی است که این کمیته اگر بتواند به نحوی عمل کند که از تیر رس مزودران اطلاعاتی دوربماند، اگر این کمیته و اعضا آن مخفی و فعالیت آن از گزند نیروهای امنیتی و پلیسی و حراستی مصون بماند، میتواند پارهای از کاستیهای اعتصاب مهر ماه کارگران را برطرف سازد و با ایجاد هماهنگی در میان کارگران رسمی و پیمانی مجتمع پتروشیمی بندرامام و نیز ایجاد رابطه و هماهنگی با سایر پتروشیمیهای منطقه، اعتصابات بزرگتر و مؤثرتری را سازمان دهد.
اما سازماندهی اعتصاب و آغاز هر اعتصابی ولوهرچقدر هم که بزرگ باشد، هنوز به معنای توانائی کارگران برای ادامه اعتصاب و برای عقب راندن سرمایه دار و پیروزی آن اعتصاب نیست. این درست است که اعتصاب و خواباندن چرخ تولید، مهمترین ابزاری است که طبقه کارگر میتواند برای قبولاندن مطالبات خود به کارفرما و طبقه سرمایهدار از آن استفاده کند. اعتصاب همچنین مهمترین سلاح طبقه کارگر است در مبارزه علیه طبقه سرمایهدار، نه فقط از این جهت که کارگر با اعتصاب میتواند مطالبه خود را بر سرمایهدار بقبولاند، بلکه همچنین از این بابت که اعتصاب چشم کارگر و توده کارگران رابیشتر باز میکند و آگاهی سیاسی وی را ارتقا میدهد. در جریان اعتصاب است که کارگران نسبت به سرمایهداران به عنوان یک طبقه شناخت پیدا میکنند و به ماهیت دولت پی میبرند و به فرض در همین اعتصاب مورد بحث ما به این موضوع پی میبرند که ظریف کار (مدیر عامل پتروشیمی) و پیمانکار و فرماندار همگی سر در یک آخور دارند و علیه طبقه کارگرند. با هر اعتصابی، کارگران بیشتر به نیروی اتحاد خویش پی میبرند و میآموزند که به مبارزۀ کل کارگران به عنوان یک طبقه، علیه تمام کارفرمایان و سرمایهداران و حکومت آنها بیاندیشند. هر اعتصابی این موضوع را که دولت، دشمن کارگر است و طبقه کارگر باید خود را برای مبارزه علیه دولت و به زیر کشیدن تمام نظم سرمایه آماده سازد، تقویت میکند. بنابراین ایجاد کمیته اعتصاب که میتواند نقش مهمی در سازماندهی اعتصابات ایفا کند حائز اهیمت بسیار زیادی است. با این وجود، پوشیده نیست که هر اعتصابی میتواند محدودیتها و محرومیتهای زیادی را نیزبرای کارگران در پی داشته باشد. هر اعتصابی به ویژه اگر بخواهد به درازا بکشد، عواقب وحشتناک و فشارهای متعدد اقتصادی و معشیتی برای کارگر اعتصابی و اعضای خانواده وی در پی خواهد داشت. اگر چه دستمزد کارگر درجمهوری اسلامی زیر خط فقر است و کفاف هزینه زندگی را نمیدهد، با این وجود، زندگی و حیات کارگر و خانوادهاش به همین دستمزد ناچیز و زیر خط فقر وابسته است. کارگر هیچ اندوختهای و هیچ ممر درآمدی جز دستمزدی که سرمایهدار در ازای خرید نیروی کار کارگر به وی میپردازد، ندارد. اما اعتصاب، یعنی قطع دستمزد و قطع دستمزد معنای دیگری جز گرسنگی کارگر و خانواده او ندارد. بدیهی است که در هر اعتصاب و به ویژه هر اعتصاب طولانی مدتی اگر کارگر نتواند از یک منبع مالی هزینههای فوری و حداقل زندگی را فراهم کند، هیولای گرسنگی کارگر اعتصابی و اعضای خانوادهاش را از پای در میآورد و داغان میکند. در غیاب چنین منبع مالی مورد اعتماد کارگران، سرمایهدار میتواند در برابر اعتصاب کارگران مقاومت کند. ضرر چند روز توقف تولید را آگاهانه میپذیرد و برای آنکه به کارگران بگوید اعتصاب آنها بی فایده است، در برابر خواست کارگران تسلیم نمیشود. سرمایهدار میداند که کارگر اعتصابی هیچ اندوختهای ندارد و بالاخره یا باید از گرسنگی بمیرد و یا اجباراً به اعتصاب پایان دهد و به سرکار خود برگردد! بنابراین کارگران برای آنکه بتوانند اعتصاب کنند و آن را تا پیروزی ادامه دهند، باید بتوانند در زمان اعتصاب و قطع دستمزد از یک منبع مالی مانند صندوق اعتصاب که نیاز حیاتی کارگران است فوریترین نیازهای خود و خانوادهشان را تأمین کنند. کارگران و جنبش کارگری ایران از یک منبع مالی قوی مورد اعتماد خویش محروماند و همین محرومیت و کمبود اساسی نیز تاکنون لطمات جبران ناپذیری بر مبارزات کارگری وارد ساخته و یکی از موانع عمده پیشرفت جنبش کارگری بوده است. تامین منابع مالی اعتصاب و ایجاد صندوقهای کمک و همیاری و صندوق اعتصاب، از نیازهای مبرم جنبش کارگریست که شرایط کنونی جامعه و چشمانداز تحولات آتی آن، این نیاز و مبرمیت را صد چندان کرده است. راه اندازی صندوق کمک به اعتصاب، توسط کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر دومین دستاورد مهم اعتصاب اخیر کارگران و پاسخ به یک نیاز مبرم کارگران پتروشیمی وگام دیگریست در راه برطرف ساختن یکی از حیاتی ترین نیازهای جنبش کارگری.
اما نباید حساسیت رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی در مورد ایجاد صندوق کمک به اعتصاب و عملکرد رژیم در این زمینه را از نظر دورداشت. در مورد نحوۀ جمع آوری کمک مالی برای این صندوق باید با دقت، هوشیاری و وسواس بیشتری عمل شود و از تجارب پیشین تشکلهای کارگری در این زمینه استفاده شود. کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر، با صدور بیانیهای یک شماره حساب بانکی، آدرس بانک و نام فرد صاحب حساب را اعلام کرده است. هرکس این را می داند که دولت ضد کارگری حاکم به آسانی میتواند شماره حساب اعلام شده، فردی که حساب به نام وی اعلام شده و نیز تمام فعالیتهای وی را زیر نظر قرار دهد. دولت همانطور که پیش از این در مورد کارگران هفت تپه عمل کرد و شماره حسابی را که حدود دو سال پیش، به ابتکار علی نجاتی رئیس هیأت مدیره وقت سندیکای کارگران هفت تپه برای جمع آوری کمک اعلام گردید مسدود کرد. اکنون نيز ممکن است در راه عملی شدن این ابتکار کارگران سنگ اندازی و بهانه تراشی کند ویا بعد از مدتی، مبالغی که به این حساب واریز شده است را بلوکه کند و آن را یکجا بالا بکشد . یا حتا فراتر از آن، تحت عناوینی نظیر اینکه فرضاً از خارج از کشور به صندوق کمک شده است، دست اندرکاران صندوق را نیز بازداشت و زندانی کند. با آن همه حزم و پختگی و هوشیاری که فعالان سندیکای کارگران هفت تپه هنگام اعلام شماره حساب و نحوۀ دریافت کمک از خود نشان دادند، اما رژیم جمهوری اسلامی که هیچگاه از پرونده سازی علیه کارگران خسته نمیشود، بازهم جلوی اين فعالیت کارگران سندیکای هفت تپه را گرفت و حساب آنها را مسدود کرد! بنابراین ایجاد صندوق کمک به اعتصاب و همیاری و امثال آن اگر چه اقدامی درست و ضروری است اما برای جمع آوری کمک مالی، نباید از ابتکارات دیگر غافل بود و بیش از پیش باید با کمک و اتکاء به کارگران راههای دیگری را نیز پیدا کرد که این کمکها از دستبرد دولت در امان بماند.
دستاورد دیگر اعتصاب کارگران پتروشیمی، تلاش آنها برای تشکل یابی کارگران و ایجاد تشکل مستقل کارگری است. بدون تشکل و فعالیت متشکل، مبارزات و اعتصابات کارگری به نتایج مطلوب نخواهد رسید. ایجاد تشکل نیاز هر کارخانه، هربخش تولیدی و نیاز مبرم جنبش کارگریست، و همانطور که در بیانیه کمیته اعتصاب کارگران مجتمع پتروشیمی ماهشهر نیز به آن اشاره شده است “بدون ایجاد هماهنگی و تشکل یابی راه بجائی نخواهيم برد. حتا اگر اعتصاب موفق شود و دستاوردی هم داشته باشد، بدون ایجاد تشکل و سازمانیابی آن دستاورد هم پایدار نیست و نمیتوان آن را حفظ کرد”. کارگران پتروشیمی که در جریان مبارزات و اعتصابات خود نه فقط کمبود یک تشکل کارگری را احساس نموده و به این نیاز مبرم پی بردهاند، بلکه اکنون در صدد ایجاد تشکل خود برآمده و آنطور که در بیانیه کمیته اعتصاب آمده است، هدف آنها این است که “سندیکای مستقل کارگران ماهشهر” را ایجاد کنند!
بديهیست که جنبش کارگری ایران تلاش کارگران پتروشیمی برای متشکل شدن و ایجاد تشکل مستقل کارگری را به فال نیک میگیرد. هر تشکلی که توسط خود کارگران ایجاد شود و برای تحقق اهداف و مطالبات کارگران مبارزه کند باید قویاً مورد حمایت سایر کارگران قرار بگیرد. مهم نیست تشکلی که ایجاد میشود چه نامیده شود، مهم آن است که این تشکل از درون مبارزه کارگران سر برآورده، توسط خود کارگران ایجاد شود و بتواند مبارزات کارگران را سازماندهی، هدایت و رهبری نماید و در راه تحقق مطالبات صنفی و سیاسی کارگران تلاش کند. تشکل کارگری در پتروشیمی و در شرایط حاضر باید از این خصوصیت برخوردار باشد که بتواند نیازهای مبارزاتی کارگران را برآورده سازد. این تشکل در همان حال که باید بتواند وظیفه سازماندهی و هدایت اعتصابات و مبارزات کارگران را انجام دهد، درعین حال از لحاظ ساختاری و نحوه فعالیت نیز باید بگونهای باشد که بتواند ادامه کاری داشته باشد وبه عبارت دیگر نباید خود را در معرض دید حراست و شناسائی پلیس و اداره اطلاعات و امنیت رژیم قرار دهد. در این مورد نیز تجارب آموزنده فعالیت سندیکای کارگران شرکت واحد و سندیکای کارگران هفت تپه و نحوۀ برخورد پلیس و نیروهای امنیتی و سرکوب رژیم با سندیکا و فعالان آن در برابر چشم ما قرار دارد. همانطور که میدانیم جمهوری اسلامی در برابر این دو سندیکا و فعالیت علنی آنها از همان آغاز شکلگیری، به قهر و سرکوب و خشونت متوسل گردید. فعالان و رهبران سندیکا را بازداشت و زندانی و شکنجه و اخراج نمود. دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی با توسل به يک سلسله اقدامات سرکوبگرانه و مداوم، و با اعمال حداکثر خشونت و بیرحمی و فشارهای ضد انسانی علیه فعالان سندیکا، هرگونه فعالیت تودهای را از سندیکا سلب نمود. در حال حاضر نيز هرگونه تحرکی را در اين زمينه به شدت سرکوب میکند و در عمل، بقاء فعال از اين دو سنديکا را سلب نموده است.
بنابراین هیچ تردیدی نباید وجود داشته باشد که رژیم جمهوری اسلامی تشکلهای تودهای و علنی کارگری حتا از نوع سندیکا را که توسط خود کارگران بوجود آمده باشد تحمل نخواهد کرد. ازاینرو، در شرایط سلطۀ اختناق سیاسی، تلفیق مناسبی از اشکال مبارزه و فعالیت مخفی و زیرزمینی با فعالیت علنی حائز اهمیت بسیار زیاد ویک ضرورت جدی و اجتناب ناپذیر است. تنها تشکلهائی میتوانند بقاء فعال و ادامه کاری داشته باشند که بنای آنها بر پایه این اصل خدشه ناپذیر استوار شده باشد. در تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، تشکلهای تودهای از نوع سندیکا اگر چه میتوانند و یا ممکن است تحت شرایط سیاسی ویژه و توازن قوای معینی با هزار و یک درد و دشواری شکل بگیرند، اما هیچ تضمینی برای بقاء فعال و ادامه کاری آنها وجود ندارد. لذا باید تشکلهای مناسبی را سازمان داد که فعالیت آنها در شرایط اختناق و محرومیت کارگران از آزادیهای سیاسی قابل دوام باشد. کمیتههای مخفی کارخانه که در برگیرنده پیشروترین و آگاهترین کارگران میباشند و همواره در دسترس کارگران قرار دارند، از چنین خصوصیتی برخوردارند و مناسبترین تشکلهای کارگری در شرایط کنونی میباشند.
بی هیچ شُبههای کارگران در جریان عمل نیز بهترین نحوۀ سازماندهی و مناسبترین شکل تشکل کارگری را کشف میکنند و به کمک آن مبارزات و اعتصابات سازماندهی شدهتری را سازمان خواهند داد. اعتصاب اخیر کارگران پتروشیمی بندرامام تا همین جا، دستاوردهای مهم و گرانبهائی برای جنبش کارگری به همراه آورده است. استفاده صحیح از این تجارب و دستاوردها نیروی کارگران در برابر سرمایهدارن را تقویت میکند و راه را برای اعتصابات پیروزمند آنان هموار میسازد. اعتصاب در پتروشیمی بندرامام پایان نیافته است. اعتصاب در پتروشیمیها تازه آغاز شده است. زمینه های اعتصاب در پتروشیمیها بسیار قویست. جرقهای که از تبریز برخاست و در ماهشهر شعله کشید، چه بسا به تمام پتروشیمیها و فراتر از آن به کل صنایع نفت و گاز سرایت کند.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر