۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه
تشدید سرکوب فعالان و تشکلهای کارگری ، بیانگر وحشت رژیم ازمبارزه متشکل کارگران است
موج جدیدی از احضار و بازداشت و تشدید فشار بر کارگران پیشرو، فعالان و تشکلهای کارگری آغاز شده است. طی چند هفتۀ اخیر، چندین نفر از فعالان کارگری، احضار، بازداشت، تعلیق و یا از کار اخراج شدهاند. سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، اتحادیه آزاد کارگران ایران، کانون مدافعان حقوق کارگر، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، کمیته پیگیری، کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری، سندیکای کارگران فلزکار و مکانیک، انجمن صنفی کارگران برق و فلز کرمانشاه و برخی دیگر از تشکلهای فعالان کارگری، از جمله تشکلهائی بودهاند، که بطور پیوسته مورد پیگرد و یورش نیروهای امنیتی رژیم قرار داشتهاند و در یورشهای متعدد این نیروها، دهها تن از اعضاء و فعالان این تشکلها احضار و بازداشت شده و به زندان افتادهاند و یا مشمول تعلیق و اخراج از کار شدهاند.
توأم با تشدید تضادها و تعمیق بحرانهای سیاسی و حکومتی، دستگاههای اطلاعاتی و سرکوب رژیم، بر اقدامات ایذائی و سرکوبگرانه خود علیه کارگران پیشرو، به ویژه آن دسته از کارگران آگاه و فعّالی که به فعالیتهای آگاه گرانه در میان سایر کارگران مشغولند، افزودهاند. کارگرانی که خود را در یک تشکل کارگری متشکل ساختهاند و دستاندرکار متشکل ساختن رفقای کارگر خود هستند و یا در هر حال به نوعی به تلاش و فعالیت متشکل روی آوردهاند، هدف مستقیم و بلافصل دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم قرار گرفتهاند. بسیاری از فعالان سندیکای کارگران شرکت واحد و همچنین دیگر فعالان کارگری که اخیراً مورد یورش قرار گرفتهاند، در همین زمرهاند. این دسته از فعالان کارگری، پیش از این نیز در جریان فعالیتهای مبارزاتی خود، به جرم دفاع از حقوق کارگران و به جرم تلاش برای متشکل ساختن کارگران، بارها احضار، محاکمه و بازداشت شدهاند. برخی از آنان مدتها در حبس بودهاند و با پرداخت جریمههای نقدی و یا با سپردن وثیقه موقتاً آزاد شدهاند. برخی دیگر به زندان محکوم شدهاند. اما دستگاه سرکوب و امنیتی رژیم، هیچگاه از پیگرد و تعقیب ، تشدید و تداوم فشار علیه این دسته از کارگران دست برنداشته است. برعکس آنان، بطور دائم، در زندان و در بیرون از زندان،کارگران پیشرو را موردتهدید قرارداده، به پرونده سازی، دسیسه و توطئه علیه این فعالان و تشکلهای کارگری مشغول بودهاند. تمام تلاش رژیم و دستگاه سرکوب آن، این بوده است که با احضار و بازداشتهای مداوم، با ارعاب و تهدید وبازخواست ها و بازجوئیهای فرسایشی و گاه نیز با تطمیع، این کارگران را از فعالیت مبارزاتی و از تلاش برای متشکل ساختن کارگران، در یک کلام از مبارزه در راه احقاق حقوق و رهائی کارگران باز دارند و منصرف سازند.
دستگاههای سرکوب رژیم، به منظور تحقق اهداف شوم طبقه حاکم در خاموش ساختن کارگران و تمکین کامل به وضعیت موجود و شرایط برده واری که بر آنان تحمیل کردهاند، و برای دست شستن کارگران از مقاومت و مبارزه برای تغییر این شرایط، علاوه بر تشدید سرکوب و شکنجه و اذیت و آزار فعالان کارگری از طریق حبس و شکنجه و اخراج و تعلیق و قطع حقوق کارگران، سعی میکنند با یورش مستقیم به خانوده کارگران و ایجاد مزاحمتهای مداوم برای آنها ، با سرکوب و اهانت و تهدیدات مستمر و فزایندۀ اعضای خانواده این دسته از کارگران، فعالان کارگری را به تسلیم بکشانند و به اهداف شوم خود جامه عمل بپوشانند. نمونههای متعددی در مورد تشدید فشار بر خانوادۀ فعالان کارگری منجمله اعضای هیأت مدیره سندیکای کارگران هفت تپه را قبلاً شاهد بودهایم. نمونه جدیدتر آن یورش دستگاه سرکوب به اعضای خانواده کارگران عضو سندیکای شرکت واحد، ایجاد مزاحمت، تهدیدهای مکرر و حتا بازداشت و شکنجه آنهاست. ربودن رؤیا صمدی، همسر فرزند اسالو در روز روشن از ایستگاه مترو، ضرب و شتم و شکنجه و تهدید وی به سکوت و تعهد گرفتن از او برای تشویق منصور اسالو رئیس هیات مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد، به کنار گذاشتن فعالیتهای سندیکائی و خروج از کشور، همچنین یورش وحشیانه به منزل مادر سعید ترابیان عضو فعال هیات مدیرۀ سندیکای شرکت واحد و مسئول روابط عمومی این سندیکا و ضرب و شتم این مادر، دو نمونهای است که اخیراً اتفاق افتاده و برملا شده است. بدون شک یورش مزدوران و شکنجهگران رژیم به خانوادۀ فعالان کارگری، که همه جا با تهدیدات، هشدارها و توصیههای مأمورین شکنجهگر به اعضای خانوادۀ فعالان کارگری برای تشویق این فعالان به دست برداشتن از فعالیتهای کارگری و کار آگاه گرانه در میان کارگران همراه بوده است، بسیار بیشتر از اینهاست و فقط به این دو نمونه خلاصه نمیشود.
تمام تلاش رژیم و دستگاههای اطلاعاتی و سرکوب آن، این بوده است و این است که معدود تشکلهای کارگری موجود و مجموعۀ تشکلها و گروهایی را که در رابطه با مسائل کارگری فعالیت میکنند، از هم بپاشانند. کارگران فعال و آگاه را بترسانند و آنها را مرعوب و خاموش سازند و کاری کنند که سایر کارگران نیز جرأت نکنند قدم در راه این فعالان و در راه ایجاد تشکلهای طبقاتی خود بگذارند. جمهوری اسلامی بر این خیال است که با تشدید سرکوب و گسترش بازداشت کارگران، هم میتواند کارگران را صد در صد به تمکین وادارد تا کارگران به آنچه که اکنون بر آنها میگذرد رضایت دهند و هم میتواند با این یورشها، زمینههای شکلگیری اعتراضات کارگری و ملزومات اعتصابات متشکل و سازمان یافته را کور کند و از دست کارگران بگیرد.
در اینکه رژیم جمهوری اسلامی، یک رژیم عمیقا ارتجاعی و سرکوبگر است و در تمام طول سه دهه حاکمیت خود، اساساً به زور سرنیزه و سرکوب توانسته است ادامه حیات دهد، هیچ تردیدی وجود ندارد. سرکوب و بازداشت و حبس کارگران هم در حیات این رژیم، مطلقاً نکته تازهای نیست. اما موضوع این است که رژیم جمهوری اسلامی اکنون با آنچنان بحرانهای حاد و عمیقی دست به گریبان است که در تمام طول حیات آن سابقه نداشته است. همین موضوع، تشدید و گسترش سرکوب به طور کلی و سرکوب فعالان و تشکلهای کارگری به طور خاص را، بیش از گذشته به یک ضرورت حیاتی برای آن تبدیل نموده است.
وضعیت اقتصادی و مالی رژیم در حال حاضر بسیار وخیم و بحرانیست. جمهوری اسلامی در لحظه حاضر، هم از لحاظ شرایط و مناسبات بینالمللی و هم به لحاظ شرایط داخلی، در یکی از بدترین و نامناسبترین مقاطع حیات خویش به سر میبرد. بحران سیاسی و تضادهای اجتماعی و نیز اختلافات درونی رژیم هیچگاه تا بدین حد عمیق و شدید نبودهاند. رژیم جمهوری اسلامی به راستی دیگر نمیتواند به شیوۀ گذشته بر مردم حکومت کند.
از طرف دیگر وضعیت اقتصادی و معشیتی تودههای مردم و قبل از همه کارگران ایران روز به روز وخیمتر شده است. تعطیلی و توقف کارخانهها و اخراجهای وسیع کارگران همچنان ادامه دارد. میلیونها نفر بیکارند. آخرین آمار و اطلاعات انتشار یافته از سوی منابع حکومتی، حاکی از آن است که سالانه یک میلیون نفر بر صف میلیونی بیکاران اضافه میشود. اکثریت کارخانههای دایر نیز زیر ظرفیتهای خود کار میکنند. دستمزدهای ناچیز کارگران، به هیچوجه کفاف مخارج زندگی را نمیدهد.همین دستمزدهای ناچیز که به زیر یک چهارم و یک پنجم خط فقر سقوط کردهاند نیز، ماهها پرداخت نمیشود. کارفرمایان میلیونها تومان بابت مطالبات عقب افتاده، به کارگران بدهکارند اما کماکان از پرداخت به موقع دستمزدها و مطالبات معوقه کارگران سر بازمیزنند و کارگران را در تحت فشار و گرسنگی دائمی قرار دادهاند. در صدها کارخانه وضعیت دهها هزار کارگر به اینگونه است. یک نمونه آن وضعیت ۷۰۰ کارگر کارخانه صنایع مخابراتی راه دور است. کارگران این کارخانه، در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات خود بارها دست به اعتصاب زدهاند، در اعتصابات اخیر کارگران، تنها مبلغ ۳۰۰ هزار تومان از طلب ۷ میلیون تومانی هر کارگر به عنوان علی الحساب پرداخت شد.
از سوی دیگر قیمت کالاها در حال افزایش است. این موضوع نیز بر هیچیک از جناحهای حکومتی پوشیده نیست که با اجرای قانون هدفمند سازی یارانهها، بهای کالاها و خدمات مورد نیاز کارگران و عموم تودههای مردم به سرعت افزایش خواهد یافت. نرخ تورم و فشارهای اقتصادی و معشیتی مضاعف ناشی از اجرای این قانون که تاریخ اجرای رسمی آن اول مهر ماه اعلام شده است، از آستانه تحمل کارگران بسی فراتر خواهد رفت.
مجموعۀ این شرایط هیچگونه چشمانداز آرام بخشی در برابر رژیم قرار نمیدهد. بالعکس بر متن چنین شرایطی، امکان برآمدها و قیامهای تودهای و گُر گرفتن شورشهای کارگری به شدت افزایش مییابد و جنگ و مبارزه برای نمردن از گرسنگی، جنگ و مبارزه علنی برای به چنگ آوردن قوت لایموت را به مساله بالفعل میلیونها تهیدست و کارگر عاصی و گرسنه تبدیل میکند. بیهوده نیست که جناحهای حکومتی علیرغم توافق روی کلیات طرح آزاد سازی قیمتها، اما در اجرا، با احتیاط عمل میکنند. آنان در واقع از عواقب اجرای این طرح و عکسالعمل تودههای مردم، به ویژه از واکنش زیر و رو کننده کارگران و تهدیدستان واهمه دارند. همین ترس مرگبار از واکنش کارگران است که رژیم را به سرکوب خشن کارگران، فعالان و تشکلهای کارگری و به علاج واقعه پیش از وقوع کشانده است.
این موضوع، زمانی برجستهتر میشود و برای مرتجعین حاکم نیز به یک امر حیاتی تبدیل میگردد، که بدانیم آنها نیز به نقش و جایگاه طبقه کارگر در تحولات سیاسی آینده و دگرگونیهای اجتماعی وقوف یافتهاند. تجربه انقلاب ۵۷ و اعتصابات کارگری در آن سالها به همگان، از جمله به مرتجعین حاکم نیز آموخته است که اگر طبقه کارگر وارد صحنه شود، کار رژیم جمهوری اسلامی تمام است. نقش ممتاز و بی همتای کارگران و رسالت طبقه کارگر در تحولات سیاسی آینده، نقش مهمی که اعتراضات و گسترش اعتصابات کارگری در فرارفتن جنبش از وضعیت کنونی، به یک مرحلۀ عالیتر، به یک اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه میتواند ایفا کند، هم بر طبقۀ حاکم روشن است و هم بر اقشار تودههای مردمی که بیش از یک سال است به مبارزه علنی و مستقیم روی آورده و چنگ در چنگ ارتجاع حاکم افکندهاند. مسیری که جنبش اعتراضی تودهای در یک سال اخیر طی کرده است و وضعیت کنونی آن به نحویست که رژیم اکنون بر این تصور است که جنبش اعتراضی تودهای را سرکوب نموده و اقشار مختلف مردمی که دست به اعتراضات و تظاهرات خیابانی زدند را منکوب و خاموش ساخته است و اکنون، پیش از آنکه کارگران در ابعاد وسیع و تودهای وارد میدان شوند و هستیاش را به خطر اندازند، باید با تمام نیرو جلوی آنها و جلوی چنین رویدادی را بگیرد و هر اقدام و تحرکی را که در شکل دادن به چنین رویدادی مؤثر است، سرکوب نماید.
رژیم جمهوری اسلامی از جانب کارگرانِِ پراکنده و از جانب اعتراضات و اعتصابات پراکنده، چندان خطری احساس نمی کند . اما همین رژیمی که ازکارگران پراکنده واعتصابات پراکنده واهمه ندارد، مثل سگ و به طرز مرگ باری از کارگران متشکل و از اعتصابات متشکل میترسد و با تمام قوه قهریه خود تلاش میکند جلوی متشکل شدن کارگران و اعتصابات و اعتراضات متشکل کارگران را بگیرد. طبقه حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع آنهم میدانند که طبقه کارگر سلاحی جز تشکیلات ندارد. از همین روست که تمام قدرت سرکوب خود را بکار میبندند تا نگذارند طبقه کارگر خود را به این سلاح مجهز کند! تمامی اقدامات سرکوبگرانه و یورشهای وحشیانه نیروهای امنیتی و اطلاعاتی علیه کارگران، فعالان کارگری و اعضای خانواده آنها، چه در رابطه با اعضای هیات مدیره سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه، چه در رابطه با فعالان سندیکای کارگران شرکت واحد و چه در رابطه با سایر تشکلها و فعالان کارگری، که دستاندرکار آگاهی دادن و متشکل ساختن کارگران هستند، در همین موضوع محوری نهفته است.
رژیم جمهوری اسلامی با بحرانهای متعدد لاینحلی دست به گریبان است. تضادهای اجتماعی، به مرحله بسیار حادی رسیدهاند. اختلافات درونی رژیم نیز به نحو کم سابقهای شدت یافته است. جریان مسلط حاکم هیچ راه حلی برای برون رفت از وضعیت بحرانی ندارد و برای ادامۀ سلطه خود، جز تشدید و گسترش سرکوب، هیچ ابزار و راه حل دیگری ندارد . ازاینروست که ارتجاع حاکم یک دورۀ سرکوب خشنتر و گستردهتری را تدارک دیده و دستاندرکار فراهم سازی زمینههای آن است و بدین منظور، از شگردها و تاکتیکهای مرسوم و شناخته شده همۀ سرکوبگران و دیکتاتوری های لجام گسیخته نیز استفاده میکند. نیروهای امنیتی و “سربازان گمنان امام زمان” پشت سرهم “تیمهای تروریستی و بمبگذار” را شناسایی میکنند که قصد ایجاد انفجار و وحشت در میان مردم داشتهاند! از خوابگاههای دانشجوئی کوکتل مولوتف و چیزهای دیگری که خودشان میخواهند کشف میکنند! تا با توسل به این حربههای زنگ زده تشدید و گسترش سرکوب در جامعه را توجیه کنند.
یورش به فعالان و تشکلهای کارگری نیز اگر چه جدا از گسترش سرکوب در کل جامعه نیست، بخشی از آن و مقدمۀ آن است، اما رژیم ضد کارگری جمهوری اسلامی و تمام نهادهای سرکوب و اطلاعاتی آن، نسبت به تشکلهای کارگری و فعالان و فعالیتهای کارگری حساسیت ویژهای دارند. آنان از تشکل یابی و مبارزه متشکل کارگران وحشت دارند. از اینروست که دور جدید تشدید و گسترش سرکوب را با بگیر و ببند فعالان کارگری به قصد قلع و قمع تشکلهای موجود کارگری آغاز کردهاند. چرا که آنان میدانند که اگر کارگران متشکل شوند، اگر تشکلهای طبقاتی خود را برپا کنند، اگر اعتصابات وسیع و سراسری و اعتصاب عمومی سیاسی را سازمان دهند، دیگر نه از توپ و تانک و زندان های مخوف رژیم کاری ساخته است، نه از نیروهای اطلاعاتی – امنیتی، بسیجی و لباس شخصی! مرتجعین حاکم این را خوب میدانند که از اعتصاب عمومی سیاسی سراسری تا قیام مسلحانه و برچیده شدن بساط آنها، راهی نیست.
http://96.0.88.12/?p=17304
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر