۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه
پیام سیاسی حضور احمدینژاد در لبنان
دیدار رسمی احمدینژاد از لبنان در این هفته که در رسانههای گروهی جمهوری اسلامی انعکاس تبلیغاتی گستردهای داشت، به رغم حساس بودن مسئله لبنان، با واکنش سیاسی مخالفتآمیزی از سوی قدرتهای منطقهای و جهانی همراه نبود. تنها، دولتهای آمریکا و اسرائیل مخالفت خود را بر سر این مسئله رسماً ابراز داشتند.
با توجه به جایگاه لبنان در منازعهی اعراب و اسرائیل و نیز نقش این کشور در منازعات پانعربیسم و پاناسلامیسم، سفر احمدینژاد به لبنان، فقط میتوانست بر پایه یک توافق سیاسی شکل گرفته باشد که اهداف سیاسی فوری طرفین آنها را وادار به این توافق کرده باشند.
لبنان در واقعیت امر، کشوری با یک حاکمیت واحد نیست. کشوری تقسیم شده میان دستهبندیهای قومی، مذهبی و سیاسی مختلف است که هر یک وابسته به کشورها و قدرتهای بیگانهاند و سیاستهای آنها را پیش میبرند. در یک سو گروههای قومی، مذهبی و سیاسی عمدتاً مسیحی و سنی قرار گرفتهاند که مورد حمایت مهمترین کشورهای عربی منطقه و قدرتهای اروپایی و آمریکایی قرار دارند و در سوی دیگر، گروههای اسلامگرای شیعه نظیر حزبالله و اَمَل قرار گرفتهاند که تحت نفوذ جمهوری اسلامی و سوریه هستند و سیاست آنها را پیش میبرند. احمدینژاد نمیتوانست دیدار رسمی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی از این کشور داشته باشد، مگر آن که دستهبندی رقیب گروههای حزباللهی که در ائتلاف موسوم به ۱۴ مارس متشکل شدهاند، با این سفر موافقت کند و این توافق در صورتی ممکن بود که حمایت لااقل کشورهایی نظیر مصر، عربستان سعودی و اردن در منطقه جلب شده باشد. این توافق از قبل صورت گرفته بود و نقش اصلی در این توافق و تدارک دیدار احمدینژاد از لبنان را سوریه بر عهده گرفته بود. این است دلیل این که چرا کشورهایی که تاکنون با هر گونه تحرک سیاسی رسمی جمهوری اسلامی در لبنان آشکارا مخالفت و واکنش نشان میدادند، بر سر این مسئله کاملاً سکوت کردند. اما این توافق بیدلیل نبود، بلکه آنها هدف سیاسی معینی را دنبال میکردند. در واقع هدف آنها ارسال یک پیام سیاسی به دولت اسرائیل بود.
رژیم اسرائیل همانگونه که هر کس میداند حاضر به تخلیه سرزمینهای اشغالی مردم فلسطین و عقبنشینی از مناطق اشغالی نیست. لذا همواره تمام مذاکرات و نشستهای منطقهای و بینالمللی را برای رسیدن به توافق و تشکیل یک دولت مستقل فلسطینی با شکست روبرو ساخته است. آخرین تلاشهای کشورهای عربی حامی محمود عباس برای حصول به توافق و سازش با وساطت دولت آمریکا نیز بار دیگر با کارشکنی دولت اسرائیل روبرو شده و به بنبست رسیده است. حضور احمدینژاد در لبنان، وسیلهایست که از طریق آن قدرتهای عربی منطقه میکوشند رژیم اسرائیل را به عقبنشینی وادارند و مذاکرات را از بنبست بیرون آورند. آنها بدین طریق یک پیام سیاسی برای رژیم اسرائیل ارسال میکنند: جمهوری اسلامی، اکنون رسماً و علناً پشت مرزهای اسرائیل ایستاده است. یا عقبنشینی، توافق و سازش، یا تشدید بحران و درگیری نظامی با دولتی که خواهان محو اسرائیل از کره زمین است.
جمهوری اسلامی نیز با دیدار رسمی احمدینژاد از لبنان منافع و اهداف مختص خود را دنبال میکند. جمهوری اسلامی تاکنون از طریق گروه حزبالله در لبنان حضوری غیر رسمی، اما فعال داشته و سیاستهای خود را در این کشور در راستای اهداف پاناسلامیستیاش پیش برده است. جمهوری اسلامی همه ساله میلیونها دلار صرف هزینههای حزبالله و تقویت نفوذ خود در میان شیعیان این کشور کرده است. این هزینهها در طول ۵ سال گذشته آنگونه که از سوی منابع درونی حزبالله اعلام شده است، بالغ بر یک میلیارد دلار میگردد. اکنون با حضور رسمی احمدینژاد و انعقاد قراردادهای علنی و غیر علنی با دولت ظاهراً رسمی این کشور، این حضور و مداخله در لبنان شکلی رسمی و علنی به خود میگیرد. موضع حزبالله در این کشور تقویت میشود و جمهوری اسلامی علنیتر و مستقیمتر میتواند نفوذ خود را گسترش دهد. حضور احمدینژاد در لبنان، البته واقعیت دیگری را هم منعکس میکند و آن تضعیف موقعیت آمریکا و اسرائیل در منطقه است والا در شرایطی جز این، وی هرگز نمیتوانست به لبنان سفر رسمی داشته باشد. جمهوری اسلامی ظاهراً ادعا میکند که حضورش در لبنان و تقویت مواضع حزبالله برای مقابله با تجاوزات و توسعهطلبیهای اسرائیل است. در واقعیت اما تمام هدف جمهوری اسلامی، گسترش و تقویت اسلامگرایی است. برای جمهوری اسلامی، اسرائیل و توسعهطلبیهای آن، صرفاً یک بهانه و دستاویز برای پیشبرد توسعهطلبی اسلامیست. اگر جمهوری اسلامی از پایمال شدن حقوق مردم فلسطین توسط رژیم اشغالگر اسرائیل سخن میگوید، صرفاً دستاویز مناسبیست برای تقویت گروههای اسلامگرای حماس و جهاد برای استقرار یک حکومت اسلامی در فلسطین. این واقعیت به طریق اولی در مورد لبنان نیز صادق است. بنابراین روشن است که چرا مردم ایران عموماً با سیاستهای رژیم در فلسطین و لبنان مخالفاند. لااقل اکثریت بزرگ مردم ایران آگاهند که سیاستهای جمهوری اسلامی نه در خدمت رهایی مردم فلسطین از یوغ ستمگرانه اسرائیل است و نه نفعی برای خود مردم ایران دارد.
هر ساله صدها میلیون دلار حاصل دسترنج تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران صرف هزینههای یک گروه مرتجع اسلامگرا به نام حزبالله لبنان میشود. تودههای مردم ایران حق دارند که مخالف آن باشند. اما مخالفت مردم ایران با سرازیر کردن حاصل دسترنجشان به جیب یک گروه انگل مذهبی فقط یک جنبه مسئله است. مردم ایران، با تمام سیاست رژیم مخالفاند، چرا که متضمن خطراتی دیگر برای آنهاست.
اکنون با حضور رسمی احمدینژاد در لبنان، جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگر خود را به خط مقدم جبهه درگیری نظامی با رژیم اسرائیل نزدیکتر کرده است. مردم ایران نمیخواهند وارد جنگی شوند که هر دو طرف نزاع دولتهای ارتجاعی و ضد مردمی هستند. دولتهای دینی جمهوری اسلامی و اسرائیل دو روی یک سکهاند. دولت اسرائیل نماینده توسعهطلبی یهودیست و جمهوری اسلامی نماینده توسعهطلبی اسلامی. منافع و خواست تودههای مردم ایران با اهداف و منافع این هر دو دولت در تضاد قرار دارد.
بنقل از تارنمای سازمان فدائیان(اقلیت)؛
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر