گویا این یک روند عادی شده است که نمایندگان قدرتهای جهانی موسوم به ۵ به اضافه ۱، هر چند وقت یک بار به اتفاق نمایندگان جمهوری اسلامی ضیافتی برپا کنند، گپی بزنند و جلو دوربینها عکسی از آنها گرفته شود و بعد پی کار خودشان بروند. بهانه و توجیه آن هم مذاکرات برای حل و فصل مسایل مورد اختلاف طرفین است.
این بار میزبان آنها ترکیه بود و محل اجلاسشان استانبول. دو روز گپ زدند و خبرگزاریها، حدس و گمانهای خود را از آنچه که در پشت پردهی اجلاس میگذرد، انتشار دادند. سرانجام روز شنبهی این هفته ضیافت به پایان رسید و آشکار شد که مذاکراتی در کار نبود. گپی زده شد و به خیر و خوشی، اوضاع به روال گذشته ادامه یافت.
خبرنگاران که دیدند باز هم آنها با دست خالی از اجلاس خارج شدهاند، در مصاحبههای خود، اصرار، پشت اصرار که از زبان آنها کلمهی شکست را بشنوند. اما بالاخره آنچه که دستگیرشان شده، نه شکست، بلکه بدون نتیجه ماندن مذاکرات، مأیوسکنندگی آن و اعلام آمادگی طرفین بر ادامهی مذاکرات در ضیافت بعدی بود که عجالتاً تاریخی برای آن تعیین نشده است.
کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مذاکرات را نومیدکننده نامید و گفت برای اجلاس بعدی هم برنامهریزی نکردهایم، اما اگر ایران بخواهد مذاکرات ادامه پیدا کند. ما هم مایل به ادامهی گفتگو هستیم. نمایندهی جمهوری اسلامی نیز در جا آمادگی ایران را برای ادامهی گفتگو اعلام نمود. جمهوری اسلامی آنقدر حاضر به ادامهی گفتگو هست تا وقتی که کاترین اشتون خسته شود.
وزیر خارجهی روسیه، پا را فراتر نهاد و مذاکرات استانبول را “بسیاری جدی و مشخص” نامید و خواهان برگزاری اجلاسهای آتی شد.
چینیها هم که در مذاکرات چندان محلی از اعراب ندارند و قاعدتاً وسط دو صندلی مینشیند، خواهان ادامهی مذاکرات شدند.
اما با پایان یافتن بینتیجهی اجلاس، سران و مقامات اتحادیه اروپا و آمریکا، به روال گذشته شروع کردند به شلیک توپهای توخالی.
مرکل صدراعظم آلمان که در نشست دیپلماتهای خارجی سخن میگفت، نتیجهی مذاکرات استانبول را دلسردکننده دانست و به جمهوری اسلامی هشدار داد که اگر برای پیشرفت مذاکرات تلاش نکند، تحریمها ادامه خواهد یافت. سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از ثمربخشی تحریمها و تشدید آنها سخن به میان آورد. در عین حال تهدید کرد که گر چه در وضعیت کنونی جهان، فرانسه نسبت به اعمال قهر خویشتنداری میکند، اما هر مستبدی باید بداند که روزی پاسخگوی اعمال خود خواهد بود. وزیر خارجهی انگلیس هم مذاکرات را مأیوسکننده خواند و گفت گر چه راه برای گفتگو باز است، اما اگر جمهوری اسلامی از تعامل سر باز زند، با انزوای بینالمللی بیشتریس روبرو خواهد شد.
در این حیص و بیص، بلر، وردست سابق جورج بوش هم که گویا اکنون نه سر پیاز است و نه ته پیاز، پرید وسط ماجرا و حمله کرد به اوباما به خاطر دراز کردن دست دوستی به سوی جمهوری اسلامی و بعد هم خواهان اتخاذ سیاستی سرسختانه در مقابل جمهوری اسلامی و حتا زور و حمله نظامی به ایران شد. این آقا مثل این که نمیداند هنوز قدرتهای امپریالیست جهان نتوانستهاند خودشان را از باتلاقی که بلر و بوش در عراق و افغانستان ایجاد نمودند، نجات دهند. تمام هنر بوش و بلر این بود که در عراق، اسلامگرایان طرفدار جمهوری اسلامی را بر سر کار آورند، این کشور را به چنان فاجعهای سوق دهند که پس از گذشت سالها از تجاوز نظامی، همه روزه دهها تن از مردم در نتیجه درگیریهای نظامی و بمبگذاریها جان خود را از دست میدهند. وضعیت افغانستان هم وخیمتر از آن است که نیاز به توصیف آن باشد. از این گذشته مگر قراری بوده و یا هست که امپریالیستها جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؟
نه در دورهی لشکرکسیهای نظامی بوش به خاورمیانه، نه پیش از آن و نه امروز، قدرتهای امپریالیست هرگز در پی سرنگونی جمهوری اسلامی نبودهاند. دولت آمریکا که اختلافاتاش با جمهوری اسلامی، بیش از قدرتهای اروپاییست، نه چنین هدفی را در گذشته دنبال کرده و نه در دوران اوباما. علاوه بر این، وضعیت داخلی و خارجی آمریکا و درگیریاش در عراق و افغانستان خرابتر از آن است که درگیر شدن در یک جبههی دیگر در مخیله آنها بگنجد. جمهوری اسلامی از این بابت خیالاش راحت است. این هم پوشیده نیست که دولت آمریکا، اسرائیل را هم کنترل میکند، تا مانع از آن گردد، دست به اقداماتی بزند که باعث درگیری نظامی شود. در این نکته نیز شک و شبههای وجود ندارد که نه فقط روسیه و چین، بلکه قدرتهای اروپایی مخالف جنگند. دولتهای اروپایی پیوسته جمهوری اسلامی را به تشدید تحریمها تهدید میکنند. معهذا همواره نیز مهمترین شریک تجاری جمهوری اسلامی و سرمایهگذاری در ایران بودهاند. قضیه چندان پیچیدهای هم نیست. در برخی سالها حجم مبادلات آنها با جمهوری اسلامی به متجاوز از ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار رسیده است. آنها هرگز حاضر نیستند این بازار را از دست بدهند. آلمان و فرانسه که تهدیدهایشان ظاهراً تند و تیز به نظر میرسد، به همراه ایتالیا، جزء بزرگترین شرکای جمهوری اسلامی در اروپا هستند. البته آنها به ویژه زیر فشار آمریکا در محدودهای، برای زیر فشار قرار دادن جمهوری اسلامی در تحریمها هم مشارکت دارند. اما در کل هدف از تمام این تحریمها چیزی بیش از این نیست که جمهوری اسلامی درد را احساس کند، اما در آن حد نباشد که منجر به تلف شدناش گردد. والا اگر حتا یک تحریم جدی قرار میبود اعمال شود، به جای قرار دادن نام سردار حسن علی و حسین علی، و این یا آن شرکت در لیست تحریم، روابط سیاسیشان را قطع میکردند و از خرید نفت خودداری میکردند.
این اما نه با اهداف اقتصادی و نه سیاسیشان در برخورد با جمهوری اسلامی جور درمیآید. چون ممکن است، وضعیت داخلی رژیم را به نحوی خراب کند که تودههای مردم این رژیم را سرنگون کنند. این، آن چیزیست که آنها نمیخواهند رخ دهد. آنها حداکثر چیزی که میخواهند این است جناحی به اصطلاح معتدلتر در جمهوری اسلامی بر سر کار بیاید که اهداف توسعهطلبانه پاناسلامیستی را کنار بگذارد. همین و بس. ماجرای ادامهی کشدار اجلاسها نیز از همین واقعیت برمیخیزد. ظاهراً به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در هر اجلاسی آنها را بازی میدهد و به اجلاس دیگر میکشاند. قدرتهای اروپایی و آمریکا هم این را میدانند که از این اجلاسها چیزی عاید نخواهد شد. آنها میخواهند ماجرا را ادامه دهند تا با توجه به وخامت بحرانهایی که جمهوری اسلامی با آنها درگیری است، دری به تخته بخورد و جناح به اصطلاح معتدلتر، هر چه میخواهد ناماش باشد، اصلاحطلب، سبز، میانهرو و غیره بر سر کار آید و قضیه خاتمه یابد.
با این وجود باید گفت که اوضاع همواره همانگونه که طرفین این درگیری میانگارند، پیش نخواهد رفت. یک حادثهی سیاسی، تحت شرایط خاص میتواند به نتیجهای بیانجامد که هیچ کس در محاسباتش آن را به حساب نیاورده بود. در هر حال عجالتا اجلاس استانبول هم بدون نتیجه پایان یافت، تا اجلاس دیگری فرا برسد.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
این بار میزبان آنها ترکیه بود و محل اجلاسشان استانبول. دو روز گپ زدند و خبرگزاریها، حدس و گمانهای خود را از آنچه که در پشت پردهی اجلاس میگذرد، انتشار دادند. سرانجام روز شنبهی این هفته ضیافت به پایان رسید و آشکار شد که مذاکراتی در کار نبود. گپی زده شد و به خیر و خوشی، اوضاع به روال گذشته ادامه یافت.
خبرنگاران که دیدند باز هم آنها با دست خالی از اجلاس خارج شدهاند، در مصاحبههای خود، اصرار، پشت اصرار که از زبان آنها کلمهی شکست را بشنوند. اما بالاخره آنچه که دستگیرشان شده، نه شکست، بلکه بدون نتیجه ماندن مذاکرات، مأیوسکنندگی آن و اعلام آمادگی طرفین بر ادامهی مذاکرات در ضیافت بعدی بود که عجالتاً تاریخی برای آن تعیین نشده است.
کاترین اشتون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا مذاکرات را نومیدکننده نامید و گفت برای اجلاس بعدی هم برنامهریزی نکردهایم، اما اگر ایران بخواهد مذاکرات ادامه پیدا کند. ما هم مایل به ادامهی گفتگو هستیم. نمایندهی جمهوری اسلامی نیز در جا آمادگی ایران را برای ادامهی گفتگو اعلام نمود. جمهوری اسلامی آنقدر حاضر به ادامهی گفتگو هست تا وقتی که کاترین اشتون خسته شود.
وزیر خارجهی روسیه، پا را فراتر نهاد و مذاکرات استانبول را “بسیاری جدی و مشخص” نامید و خواهان برگزاری اجلاسهای آتی شد.
چینیها هم که در مذاکرات چندان محلی از اعراب ندارند و قاعدتاً وسط دو صندلی مینشیند، خواهان ادامهی مذاکرات شدند.
اما با پایان یافتن بینتیجهی اجلاس، سران و مقامات اتحادیه اروپا و آمریکا، به روال گذشته شروع کردند به شلیک توپهای توخالی.
مرکل صدراعظم آلمان که در نشست دیپلماتهای خارجی سخن میگفت، نتیجهی مذاکرات استانبول را دلسردکننده دانست و به جمهوری اسلامی هشدار داد که اگر برای پیشرفت مذاکرات تلاش نکند، تحریمها ادامه خواهد یافت. سارکوزی رئیس جمهور فرانسه از ثمربخشی تحریمها و تشدید آنها سخن به میان آورد. در عین حال تهدید کرد که گر چه در وضعیت کنونی جهان، فرانسه نسبت به اعمال قهر خویشتنداری میکند، اما هر مستبدی باید بداند که روزی پاسخگوی اعمال خود خواهد بود. وزیر خارجهی انگلیس هم مذاکرات را مأیوسکننده خواند و گفت گر چه راه برای گفتگو باز است، اما اگر جمهوری اسلامی از تعامل سر باز زند، با انزوای بینالمللی بیشتریس روبرو خواهد شد.
در این حیص و بیص، بلر، وردست سابق جورج بوش هم که گویا اکنون نه سر پیاز است و نه ته پیاز، پرید وسط ماجرا و حمله کرد به اوباما به خاطر دراز کردن دست دوستی به سوی جمهوری اسلامی و بعد هم خواهان اتخاذ سیاستی سرسختانه در مقابل جمهوری اسلامی و حتا زور و حمله نظامی به ایران شد. این آقا مثل این که نمیداند هنوز قدرتهای امپریالیست جهان نتوانستهاند خودشان را از باتلاقی که بلر و بوش در عراق و افغانستان ایجاد نمودند، نجات دهند. تمام هنر بوش و بلر این بود که در عراق، اسلامگرایان طرفدار جمهوری اسلامی را بر سر کار آورند، این کشور را به چنان فاجعهای سوق دهند که پس از گذشت سالها از تجاوز نظامی، همه روزه دهها تن از مردم در نتیجه درگیریهای نظامی و بمبگذاریها جان خود را از دست میدهند. وضعیت افغانستان هم وخیمتر از آن است که نیاز به توصیف آن باشد. از این گذشته مگر قراری بوده و یا هست که امپریالیستها جمهوری اسلامی را سرنگون کنند؟
نه در دورهی لشکرکسیهای نظامی بوش به خاورمیانه، نه پیش از آن و نه امروز، قدرتهای امپریالیست هرگز در پی سرنگونی جمهوری اسلامی نبودهاند. دولت آمریکا که اختلافاتاش با جمهوری اسلامی، بیش از قدرتهای اروپاییست، نه چنین هدفی را در گذشته دنبال کرده و نه در دوران اوباما. علاوه بر این، وضعیت داخلی و خارجی آمریکا و درگیریاش در عراق و افغانستان خرابتر از آن است که درگیر شدن در یک جبههی دیگر در مخیله آنها بگنجد. جمهوری اسلامی از این بابت خیالاش راحت است. این هم پوشیده نیست که دولت آمریکا، اسرائیل را هم کنترل میکند، تا مانع از آن گردد، دست به اقداماتی بزند که باعث درگیری نظامی شود. در این نکته نیز شک و شبههای وجود ندارد که نه فقط روسیه و چین، بلکه قدرتهای اروپایی مخالف جنگند. دولتهای اروپایی پیوسته جمهوری اسلامی را به تشدید تحریمها تهدید میکنند. معهذا همواره نیز مهمترین شریک تجاری جمهوری اسلامی و سرمایهگذاری در ایران بودهاند. قضیه چندان پیچیدهای هم نیست. در برخی سالها حجم مبادلات آنها با جمهوری اسلامی به متجاوز از ۲۰ تا ۳۰ میلیارد دلار رسیده است. آنها هرگز حاضر نیستند این بازار را از دست بدهند. آلمان و فرانسه که تهدیدهایشان ظاهراً تند و تیز به نظر میرسد، به همراه ایتالیا، جزء بزرگترین شرکای جمهوری اسلامی در اروپا هستند. البته آنها به ویژه زیر فشار آمریکا در محدودهای، برای زیر فشار قرار دادن جمهوری اسلامی در تحریمها هم مشارکت دارند. اما در کل هدف از تمام این تحریمها چیزی بیش از این نیست که جمهوری اسلامی درد را احساس کند، اما در آن حد نباشد که منجر به تلف شدناش گردد. والا اگر حتا یک تحریم جدی قرار میبود اعمال شود، به جای قرار دادن نام سردار حسن علی و حسین علی، و این یا آن شرکت در لیست تحریم، روابط سیاسیشان را قطع میکردند و از خرید نفت خودداری میکردند.
این اما نه با اهداف اقتصادی و نه سیاسیشان در برخورد با جمهوری اسلامی جور درمیآید. چون ممکن است، وضعیت داخلی رژیم را به نحوی خراب کند که تودههای مردم این رژیم را سرنگون کنند. این، آن چیزیست که آنها نمیخواهند رخ دهد. آنها حداکثر چیزی که میخواهند این است جناحی به اصطلاح معتدلتر در جمهوری اسلامی بر سر کار بیاید که اهداف توسعهطلبانه پاناسلامیستی را کنار بگذارد. همین و بس. ماجرای ادامهی کشدار اجلاسها نیز از همین واقعیت برمیخیزد. ظاهراً به نظر میرسد که جمهوری اسلامی در هر اجلاسی آنها را بازی میدهد و به اجلاس دیگر میکشاند. قدرتهای اروپایی و آمریکا هم این را میدانند که از این اجلاسها چیزی عاید نخواهد شد. آنها میخواهند ماجرا را ادامه دهند تا با توجه به وخامت بحرانهایی که جمهوری اسلامی با آنها درگیری است، دری به تخته بخورد و جناح به اصطلاح معتدلتر، هر چه میخواهد ناماش باشد، اصلاحطلب، سبز، میانهرو و غیره بر سر کار آید و قضیه خاتمه یابد.
با این وجود باید گفت که اوضاع همواره همانگونه که طرفین این درگیری میانگارند، پیش نخواهد رفت. یک حادثهی سیاسی، تحت شرایط خاص میتواند به نتیجهای بیانجامد که هیچ کس در محاسباتش آن را به حساب نیاورده بود. در هر حال عجالتا اجلاس استانبول هم بدون نتیجه پایان یافت، تا اجلاس دیگری فرا برسد.
برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر