۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

تصور کن ، جان لنون - imagine



تصور كن !

تصورشو بكن

نه بهشتى در ميون باشه

نه دوزخى

تصورش سخت نيست

بالا رو كه نگاه كنى

فقط آسمونو ببينى

و مردمو

كه فقط واسه امروز زندگى كنن

تصورشو بكن

كشورى در ميون نباشه

تصورش سخت نيست

تصورشو بكن

چيزى نباشه كه بخاطرش بميرى

يا بكشى

حتی هيچ مذهبى هم وجود نداشته باشه

تصورشو بكن

مردم عمرشونو در صلح سر كنن

ايد بگى خيال مى‌بافم

ولى من تنها نيستم

آرزوم اينه

كه تو هم يه روزى بپيوندى به ما

و همه دنيا يكى بشه

دنيايى بدون مالكيت رو تصور كن

مى‌تونى تصور كنى؟

دنيايى بدون گرسنگى،

بى‌حرص و طمع

يگانگى آدما رو تصور كن

تصور دنيايى رو بكن كه همه يه

سهمى توش دارن

شايد بگى خيال مى‌بافم

ولى من تنها نيستم

آرزوم اينه

كه تو هم بپيوندى به ما

و همه دنيا يكى بشه

۱۳۸۸ اسفند ۱۸, سه‌شنبه

زندانی ای اوج فریاد – زندانی ای هر دم در یاد



بیاد تمامی زندانیان سیاسی در زندانهای رژیم جنایتکار و دیکتاتوری جمهوری اسلامی



زندانی

(زندانی ای اوج فریاد زندانی ای هر دم در یاد) 2

ای که شور و عزم آهنین ات ســرداده آواز آخــریـــن ات

زندانی ای اوج فریاد زندانی ای هر دم در یاد

در نگـــه همه گــــان تو همان شیری

گرچه زجور شه هان تو بـه زنجیـری

خـونیـن پیکــار تــو فــردا از آن تــو

لاله زخون رخ تو سرخی دارد ژاله زپاکی روی تو می بارد

بــرپــا کــه راه تــو فــردا از آن تــو



نقش جان بازی ات همه جای اوین

نشانه ای از رزم بیژن گرد و دلیر

حماسه ی تاریخ پر زفراز و نشیب

برای ما درسی دیگر دارد نوید پیروزی دربر دارد

(زندانی ای اوج فریاد زندانی ای هر دم در یاد) 2

ای که خلق از استقامت تو می رزمد با خصم و دشمن تو

زندانی ای اوج فریاد زندانی ای هر دم در یاد

توده ی ما به وجود تو می نازد

در ره خلق های ما همه جان بازند

از بهر استقلال

در راه آزادی

در ره آتش و خون چو بستی پیمان

دسـت شکنجـه گـر تو شـده لــرزان

پیچید در هر کران نـام تو جـاودان

عقاب آزادی آید به پرواز زپهنه ی شهر و ده می دهد این آواز

که رزم ما باشد رزم ترگل به آفتاب

به راه یاران باید جان نهاد چو خسرو و بهرنگ و پاک نژاد

به راه یاران باید جان نهاد چو روشنک ستار و حیدر خان