توکل
عضو وقت کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق اقلیت
آنچه که در سال ۶٠ در ایران رخ داد “همچون رعد و برقی ناگهانی در آسمانی صاف” نبود؛ رویدادهای سال ۶٠ نتیجه و برآیند اتفاقات و تحولاتی بود که مقدمات آن از پیش فراهم شده بود.
سرمنشاء رویدادهای سال ۶٠ در سال ۵٧ قرار داشت و از آن پس، آنچه که رخ داد، همچون حلقه های زنجیری به هم پیوسته بود که در سال ۶٠ به نتیجه نهائی خود انجامید. بنابراین هرگز نمی توان چگونگی و چرائی رویدادهای سال ۶٠، کشتار هزاران عضو و هوادار سازمان های سیاسی و به بند کشیدن دهها هزار تن از مردم ایران را در نیمه اول دهه شصت دریافت، بدون این که رابطه آن را با حوادث و تحولات سیاسی پیش از آن بررسی کرد.
بنابراین راهی نیست جز این که، در آغاز ولو مختصر، به این رویدادها اشاره کنیم.
تا سال ۶۰
مردم ایران در شرایطی به انقلاب روی آوردند که از هر گونه تشکل و رهبری انقلابی قدرتمند، محروم بودند. رژیم شاه با اختناق و استبداد هولناکی که بر ایران حاکم کرده بود، تودههای مردم را در ناآگاهی و اسارت نگاه داشته بود. در همان حال که فعالیت تمام سازمانهای سیاسی را از چپ و راست ممنوع کرده بود، برای حفظ موجودیت رژیم خود و در ناآگاهی نگاه داشتن مردم، دستگاه مذهبی را تقویت میکرد. در درون این نهاد، گروهی از طرفداران خمینی قرار داشتند که با رفرمهای حکومت در نیمه اول دهه چهل از موضعی ارتجاعی به مخالفت برخاسته بودند.
فعالیتهای مذهبی آنها پوشش مناسبی برای فعالیت سیاسی بود. آنها در دوران رژیم استبدادی شاه از امکانات مالی و تشکیلاتی قابل ملاحظهای برای سازماندهی و تبلیغات برخوردار بودند. از این رو وقتی که انقلاب رخ داد، به رغم این که بار اصلی جنبش بر دوش کارگران و زحمتکشان، به ویژه کارگران صنعت نفت بود، آنها در شرایط خلاء رهبری انقلابی توانستند سریعا خود را به عنوان تنها آلترناتیو، به جنبش تحمیل کنند.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران که در واقع، تنها جریان انقلابی و چپ بود که در میان بخشی از مردم ایران نفوذ و اعتبار داشت، زیر ضربات مداوم رژیم پلیسی شاه، بیش از آن تضعیف شده بود که بتواند رهبری این جنبش را در دست بگیرد. طرفداران خمینی، ستادهای حاضر و آمادهای در سراسر ایران به نام مساجد در اختیار داشتند. آنها علاوه بر امکان بسیج تودهای، شروع به سازماندهی گروههای شبه نظامی در گرد مساجد کردند که وظیفه آنها سرکوب و جلوگیری از شکلگیری هر گونه حرکتی مستقل از آلترناتیو پیروان خمینی بود.
عضو وقت کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق اقلیت
آنچه که در سال ۶٠ در ایران رخ داد “همچون رعد و برقی ناگهانی در آسمانی صاف” نبود؛ رویدادهای سال ۶٠ نتیجه و برآیند اتفاقات و تحولاتی بود که مقدمات آن از پیش فراهم شده بود.
سرمنشاء رویدادهای سال ۶٠ در سال ۵٧ قرار داشت و از آن پس، آنچه که رخ داد، همچون حلقه های زنجیری به هم پیوسته بود که در سال ۶٠ به نتیجه نهائی خود انجامید. بنابراین هرگز نمی توان چگونگی و چرائی رویدادهای سال ۶٠، کشتار هزاران عضو و هوادار سازمان های سیاسی و به بند کشیدن دهها هزار تن از مردم ایران را در نیمه اول دهه شصت دریافت، بدون این که رابطه آن را با حوادث و تحولات سیاسی پیش از آن بررسی کرد.
بنابراین راهی نیست جز این که، در آغاز ولو مختصر، به این رویدادها اشاره کنیم.
تا سال ۶۰
مردم ایران در شرایطی به انقلاب روی آوردند که از هر گونه تشکل و رهبری انقلابی قدرتمند، محروم بودند. رژیم شاه با اختناق و استبداد هولناکی که بر ایران حاکم کرده بود، تودههای مردم را در ناآگاهی و اسارت نگاه داشته بود. در همان حال که فعالیت تمام سازمانهای سیاسی را از چپ و راست ممنوع کرده بود، برای حفظ موجودیت رژیم خود و در ناآگاهی نگاه داشتن مردم، دستگاه مذهبی را تقویت میکرد. در درون این نهاد، گروهی از طرفداران خمینی قرار داشتند که با رفرمهای حکومت در نیمه اول دهه چهل از موضعی ارتجاعی به مخالفت برخاسته بودند.
فعالیتهای مذهبی آنها پوشش مناسبی برای فعالیت سیاسی بود. آنها در دوران رژیم استبدادی شاه از امکانات مالی و تشکیلاتی قابل ملاحظهای برای سازماندهی و تبلیغات برخوردار بودند. از این رو وقتی که انقلاب رخ داد، به رغم این که بار اصلی جنبش بر دوش کارگران و زحمتکشان، به ویژه کارگران صنعت نفت بود، آنها در شرایط خلاء رهبری انقلابی توانستند سریعا خود را به عنوان تنها آلترناتیو، به جنبش تحمیل کنند.
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران که در واقع، تنها جریان انقلابی و چپ بود که در میان بخشی از مردم ایران نفوذ و اعتبار داشت، زیر ضربات مداوم رژیم پلیسی شاه، بیش از آن تضعیف شده بود که بتواند رهبری این جنبش را در دست بگیرد. طرفداران خمینی، ستادهای حاضر و آمادهای در سراسر ایران به نام مساجد در اختیار داشتند. آنها علاوه بر امکان بسیج تودهای، شروع به سازماندهی گروههای شبه نظامی در گرد مساجد کردند که وظیفه آنها سرکوب و جلوگیری از شکلگیری هر گونه حرکتی مستقل از آلترناتیو پیروان خمینی بود.