۱۳۹۱ شهریور ۹, پنجشنبه

دست‌های خونین جمهوری اسلامی در زلزله آذربایجان


در نقطه‌ مقابل حکومت‌هایی که برخاسته از اراده و خواست توده‌ها هستند، یکی از ویژگی‌های حکومت‌های ضد مردمی، ترس و وحشت دائمی آن‌ها از به زیر سوال رفتن اقتدار آن‌ها نزد توده‌هاست. این موضوع آن‌قدر برای آن‌ها مهم است که می‌تواند دردها و آلام میلیون‌ها انسان به هیچ شمرده شود. عمل‌کرد حکومت اسلامی در جریان زلزله آذربایجان شرقی که صدها کشته و‌ هزاران تن مجروح شدند و زندگی بیش از دویست و شصت هزار انسان را در هم ریخت، یک نمونه‌‌ی روشن از آن است.

بسیاری از مردم در اقصا نقاط جهان دچار حوادث طبیعی شده و جان و مال خود را از دست می‌دهند، اما در قریب به اتفاق این کشورها، دولت‌ها (با توجه به میزان ثبات سیستم حاکم) کم ‌و بیش خود را متعهد به کمک‌رسانی به مردم آسیب‌دیده دانسته و حداقل تلاش می‌کنند تا مسیر امدادرسانی را هموار سازند، چرا که اتفاقا عدم تلاش برای کاهش خرابی‌ها و تلفات حاصل از این مصائب می‌تواند به اقتدار و ثبات این حکومت‌‌ها صدمه بزند. اما جمهوری اسلامی به‌عنوان رژیمی که از شدت نارضایتی توده‌‌ها و تمایل آن‌‌ها به سرنگونی رژیم آگاه است و به همین دلیل از فرو ریختن اقتدار پوشالی خود به‌‌شدت وحشت دارد، از جمله نادر حکومت‌هایی‌ست که درست عکس این مسیر را طی می‌کند. در جریان زلزله آذربایجان، حکومت نه تنها سعی کرد با بی‌اهمیت نشان دادن موضوع، از سرازیر شدن کمک‌های مردمی جلوگیری کند که حتا با بسیج مقتدرترین نیروی سرکوب خود یعنی سپاه پاسداران کوشید با ایجاد جو امنیتی و دستگیری کمک‌رسانان مستقل، ممنوعیت عکسبرداری و مصادره کمک‌های نقدی و جنسی مردم، با تلاش‌های مستقل مردم که نشانه‌ی بی‌اعتمادی آن‌ها به حاکمیت بوده و هست، مقابله کند.

روز شنبه ٢١ مردادماه زلزله‌هایی به بزرگی ٢/ ۶ و ۶ ریشتر در ساعات ۵٣/ ١۶ و ١٧ شهرهای اهر، ورزقان و هریس را به‌شدت لزراند به‌گونه‌ای که به بسیاری از شهرها و روستاهای اطراف از جمله شهر تبریز نیز خساراتی وارد آمد. در حالی‌که مردم آسیب‌دیده در زیر آوار قرار داشتند و هرگونه کمکی در آن شرایط حساس می‌توانست جان تعدادی از مجروحان را نجات دهد، رسانه‌های حکومتی از جمله تلویزیون تا ساعاتی از پخش خبر خودداری کردند. حتا تعدادی از روزنامه‌های صبح روز یکشنبه از جمله کیهان و رسالت هیچ اشاره‌ای به زلزله نکردند و صفحات اول خود را به مطالبی در مورد سوریه و مانند آن اختصاص دادند. رسوایی رسانه‌‌ای به‌‌شکلی بود که برای کم‌رنگ جلوه دادن حادثه، خبرگزاری ایسنا دو ساعت بعد از زلزله و به نقل از مدیرکل حوادث غیرمترقبه آذربایجان شرقی اعلام کرد که زلزله هیچ تلفات جانی در شهرها نداشته است.

اما از روز یکشنبه و در اثر انعکاس جهانی این خبر، رژیم مجبور به واکنش شد و خامنه‌ای تازه در این روز پیامی دو خطی صادر کرد. اما احمدی‌نژاد که روز شنبه به همراه تعدادی از اعضای کابینه و خانواده‌های‌شان از جمله وزیر راه و مسکن و شهرسازی به عربستان سفر کرده بودند، نه تنها حاضر نشد آنگونه که در کشورهای دیگر عمل می‌‌شود، به سفر بی‌‌حاصل خود خاتمه داده و به کشور بازگردد که حتا پیام تسلیت نیز صادر نکرد، این در حالی بود که وی آن‌قدر مشغله نداشت تا فراموش نکند که روز سه‌شنبه ٢۴ مرداد به رئیس‌جمهور سیرالئون درگذشت مادرش را تسلیت بگوید. در حالی که مردم آذربایجان فریاد برآورده و در اثر ریزش آوارها عزیزان خود را از دست داده بودند، احمدی‌نژاد به‌عنوان “نائب‌الزیاره ملت ایران” مشغول زیارت بود و برای ماموران ساده پلیس عربستان که برای حفاظت از او آمده بودند، با تکان دادن دست ابراز احساسات می‌کرد. او نمی‌توانست بهتر از این نشان دهد که تا چه حد با دردها و آلام مردم زحمتکش ایران بیگانه است.

رژیم که تمام هم و غم‌اش برگزاری تظاهرات نمایشی روز قدس و کنفرانس غیرمتعهدها بود، با وقاحت تمام صبح روز یکشنبه و در حالی که سایت “تابناک” نوشته بود امدادگران هنوز موفق به دسترسی به همه مناطق آسیب دیده نشده‌اند، توسط وزرای کشور و بهداشت و درمان اعلام کرد که عملیات نجات پایان یافته است. واقعیت اما این بود که تا آن ساعات رژیم کمترین اقدامی برای زلزله‌زدگان انجام نداده بود، زلزله‌ای که به سه شهر و صدها روستا آسیب جدی زده بود و در میان آن‌ها ده‌ها روستا ١٠٠ درصد تخریب شده بودند.

اعلام این خبر فقط به این دلیل بود که مانع سرازیر شدن مردم به ویژه از شهرهای آذربایجان برای کمک به زلزله‌زدگان شوند، و مردم زلزله زده تنها و با دستانی خالی در تلاش برای یافتن عزیزان خود در میان آوارها بودند. هنگامی نیز که رژیم با حضور مردم برای کمک به زلزله‌زدگان روبرو شد، سپاه پاسداران وارد عمل شد و کنترل تمامی امور مناطق زلزله‌زده را در دست گرفت. حتا “جمعیت هلال احمر” نیز که تا آن موقع مسوولیت رساندن کمک‌های دولتی را برعهده داشت، مجبور به کار کردن زیر نظر سپاه شد. حسن قدمی رییس سازمان مدیریت بحران کشور روز چهارشنبه ٢۵ مرداد در همین رابطه با بی‌‌شرمی تمام علت جمع‌‌آوری‌ کمک‌‌های مردمی (بخوان مصادره آن‌‌ها) توسط سپاه را جلوگیری از حیف و میل و توزیع درست کمک‌ها اعلام نمود.

حالا و در اثر فشار افکار عمومی، سران رژیم از خامنه‌ای گرفته تا لاریجانی و دیگر شکم‌باره‌های حکومتی یکی پس از دیگری به بازدید از مناطق زلزله‌زده و انداختن عکس‌های یادگاری مشغول شده بودند، تا خود را در میان افکار عمومی تبرئه کنند. اما این نمایش مضحک که با وعده‌های مضحک‌تری هم‌چون حل مشکل مسکن تا ۴۵ روز همراه شده بود، نمی‌توانست تمسخر و انزجار بیشتر مردمی را بدنبال نیاورد که در برابر مراکز دولتی دست به تجمع زده و به‌ عدم رسیدگی به وضعیت خود معترض بودند؛ مردمی که هستی و زندگی‌‌شان را از دست داده بودند و در حلقه‌ی تنگ پاسداران حکومتی که راه را بر کمک‌های مردمی بسته بودند، گرفتار شده بودند. مردمی که از سرویس‌های بهداشتی محروم بودند و شیوع بیماری‌های واگیردار آن‌ها را تهدید می‌کرد، مردمی که نه چادر به اندازه کافی داشتند و نه پولی برای ساختن یک سرپناه. حتا کمبود آب آشامیدنی و فانوس برای آن‌ها یک معضل بزرگ شده بود.

در حالی که مردم زلزله‌زده در غم از دست دادن عزیزان‌‌شان بودند و برای مرگ و زندگی می‌جنگیدند، و وضعیت کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان به دلیل جلوگیری از ابراز همدردی مردم به شکل افتضاحی درآمده بود، نمایندگان مجلس برای خوب و عادی نشان دادن اوضاع به پخش مدال برای کمک‌های بی‌دریغ سپاه مشغول شدند و بازوهای رسانه‌ای رژیم هم‌چون کیهان و رسالت نیز به محکوم‌کردن خبرنگاران و رسانه‌هایی مشغول گردیدند که “سعی می‌کنند چهره‌ی حکومت را سیاه نشان دهند”. روزنامه رسالت روز چهارشنبه ٢۵ مرداد نوشت: “برخی رسانه‌ها در چند روز گذشته به‌گونه‌ای تیتر می‌زدند که گویی حتا مسبب این بلای طبیعی نیز دولت بوده است”. در واقع همه‌ی این جاروجنجال‌ها برای این بود که رژیم با دستگیری تعدادی از کمک ‌‌رسانان، مصادره کمک‌ها و حتا حمله به مراسم همدردی و یادبود قربانیان زلزله در تبریز، نه تنها در نزد مردم که حتا در فضای رسانه‌ای نیز کاملا مفتضح شده بود.



معمولا دو نوع برخورد به زلزله وجود دارد. اولین روش برخورد این است که با توجه به زلزله‌خیز بودن کشور و یا نقاطی از آن، ساخت‌وسازها با توجه به این واقعیت صورت گرفته و خانه‌ها و دیگر اماکن عمومی در برابر زلزله مقاوم ساخته می‌شوند. کشور ژاپن بارزترین نمونه‌ی آن است. کشوری زلزله‌خیز که در آن زلزله‌هایی شدیدتر از زلزله آذربایجان شرقی تلفات و خسارات بسیار ناچیزی به‌همراه دارد. برای مثال در دی‌ماه سال گذشته زلزله‌ای به بزرگی ٧ ریشتر شهر توکیو و اطراف آن را لرزاند که هیچ خسارت جانی در بر نداشت. از این نمونه‌ها در ژاپن فراوان است.

اما در برخی از کشورها که ایران یکی از آن‌هاست، حاکمان در عمل حاضر به تقبل هیچ هزینه‌ای برای مقاو‌م‌سازی خانه‌ها و اماکن عمومی در برابر زلزله نیستند. به‌گفته‌ی “بهرام عکاشه” از اساتید زلزله‌شناس ایران، به طور معمول زلزله‌های ۶ ریشتری در جهان تنها “۶” مجروح برجای می‌گذارند. ناگفته نماند که زلزله بم با حدود ٣٠ هزار کشته تنها ٢ دهم ریشتر از زلزله آذربایجان شرقی بیشتر بود اما از آن‌جا که زلزله هنگامی رخ داد که مردم عموما در خواب بودند، تلفات زلزله بسیار زیاد بود. در آذربایجان از آن‌جا که در بعدازظهر این زلزله رخ داد و بسیاری از اهالی در بیرون از خانه بودند، تعداد کشته‌شدگان نسبت به بم بسیار کمتر بود، وگرنه امکان داشت ما با فاجعه‌ای به‌بزرگی بم روبرو می‌شدیم.

اما چرا رژیم با وجود این‌که ٩٠ درصد از سطح خاک کشور زلزله‌خیز است، هیچ اقدامی برای کاهش مصائب ناشی از زلزله انجام نمی‌دهد؟ هم اکنون حتا ساختمان‌های نوسازی که در تهران ساخته می‌شوند، رعایت این موضوع را نکرده و باز به گفته‌ی “بهرام عکاشه” در تهران “تنها ۵ درصد از سازه‌ها اصول مهندسی و ایمنی را در ساخت رعایت کرده‌اند”.

اگر جمهوری اسلامی تا این حد بی‌تفاوت به مساله زلزله و عواقب و فجایع انسانی ناشی از آن است، بیش از هر چیز نتیجه‌ی خصلت فوق ارتجاعی جمهوری اسلامی ومناسباتی است که پاسدار آن می‌باشد. در کشور سرمایه‌داری عقب‌افتاده‌ی ایران که از جمله ویژگی‌های آن عقب‌ماندگی بخش صنعت در برابر رشد و تمرکز عظیم سرمایه در بخش‌‌های تجارت و خدمات می‌باشد، زمین و بخش مسکن نقش مهمی را در اقتصاد و جذب سرمایه‌ها ایفا می‌کنند که رشد نامتعارف قیمت خانه‌ها یکی از نتایج این وضعیت اقتصادی می‌باشد. اما این ویژگی اصلی سرمایه که تنها به سود می‌اندیشد تمامی تاروپود این بخش را نیز در بر گرفته است. برای همین سرمایه در این بخش تمام سعی و تلاش خود را می‌کند تا با کاستن از هزینه‌ها و سرعت بخشیدن به ساخت، حداکثر سود را در کوتاه‌ترین زمان بدست آورد. نتیجه اما ساختن خانه‌هایی می‌شود که از لحاظ ایمنی هرگز در برابر یک زلزله حتا ٧ ریشتری قدرت مقاومت نخواهند داشت. این خصوصیت عمومی سرمایه‌‌است، هر جا که باشد، همان‌گونه که این طمع و آز سرمایه در کسب سود بیشتر را در محیط‌های کار می‌بینیم. کاستن از هزینه‌های تولید که از اولین نتایج آن قربانی شدن کارگران در جریان حوادث ناشی از کار است، نتیجه‌ی دیگری نیز دارد و آن پایین آمدن شدید کیفیت کالا می‌باشد، از همین روست که وقتی می‌‌شنویم در داخل شیر، آب قاطی می‌‌کنند و به مردم می‌فروشند، تعجبی نمی‌کنیم. همین اتفاق به‌‌شکلی بسیار گسترده در یک کشور بی حساب و کتاب که رژیم فاسد و دیکتاتوری عریان هرگونه نظارت و کنترلی را از میان برده و دست سرمایه‌‌داران را کاملا باز گذاشته است، در بخش مسکن نیز می‌افتد. در این میان آن ۵ درصد خانه‌ها نیز که براساس اصول ایمنی و مهندسی ساخته می‌شوند یا متعلق به سرمایه‌داران گردن کلفت هستند تا در صورت بروز زلزله هیچ بلایی دور سرشان نچرخد و یا افرادی از طبقه‌ی متوسط که با پول و نظارت خود، به صورت موردی خانه‌های‌شان را با این روش ساخته‌اند. سرنوشت ساکنان روستا نیز که مشخص است، آن‌ها آن‌قدر فقیرند که هرگز نمی‌توانند هزینه‌ی طراحی و ساخت خانه‌‌ها‌‌ی مقاوم و مهندسی‌‌ساز را بپردازند.

جمهوری اسلامی که رژیمی سر تا پا فاسد است، به‌جای پاسخ‌گویی به انتظارات مردم برای سیاست‌گذاری جهت مقابله با عواقب زلزله، این‌جا نیز سعی می‌کند تا با دامن زدن به خرافات و کشاندن پای خدا و دین به زلزله و “محاسن” آن، هم عوامفریبی کند وهم از زیر بار مسوولیت فرار کند .

جمهوری اسلامی با تبلیغ این خرافه که زلزله خواست خدا است، اولا سعی می‌کند به مردمی که عزیزان خود را از دست داده‌اند بگوید که در کار خدا دخالت نکنید و این همه درد و بدبختی را با “خدایا راضی هستیم به رضای تو” سرهم بیاورد. حرفی به غایت ضد علمی! چرا که امروز همه‌گان می‌دانند زلزله علل عینی و طبیعی خودش را دارد. ا ز همین روست که در یک کشور زلزله رخ می‌‌دهد و کشوری دیگر اصلا در تاریخ خود زلزله ندیده است. روزنامه کیهان روز ۵ شنبه ٢۶ مرداد یعنی چند روز پس از زلزله، دست به بازانتشار یک سخنرانی از مصباح یزدی زد که دقیقا به همین موضوع ربط داشت. آخوند مصباح یزدی در این سخنرانی می‌گوید: “خدا مومنین را در این عالم به بیماری یا فقر یا به بلاهایی مبتلا می‌کند. این ابتلا برای این است تا گناهان انسان پاک شود… اگر مومن خطاکار با بیماری و فقر، پاک و علاج نشود خداوند او را به بلاهای دیگر مثل فراق، داغ دیدن عزیزان و انواع مشکلات، مصیبت‌ها و گرفتاری‌های دنیا مبتلا می‌سازد… ما تصور می‌کنیم حوادث، بلا و گرفتاری است و خدا با ما دشمنی دارد، در صورتی که بلا و گرفتاری عین محبت خداست. حضرت امام بلا و گرفتاری را الطاف خفیه می‌دانستند. ظاهر آن رنج و سختی است، اما باطن آن پاکیزگی و خوشبوکردن و آلودگی‌ها را زدودن است”. سخنان این مرتجع بیش از آن آشکار است که احتیاجی به توضیح داشته باشد. از نظر او که در ناز و نعمت بسر می‌برد، فقرا گناهکاران روی زمین هستند و چون گناهکار‌اند به فقر مبتلا شده و کسانی که در اثر بلایای طبیعی چون زلزله عزیزان خود را از دست می‌دهند برای این است که از گناه دست نکشیده و هنوز پاک نشده‌اند. آیا می‌توان ابلهانه‌تر از این سخنانی بر زبان آورد؟!

دوم این که حکومت سعی می‌کند زلزله را “امتحانی الهی” بنامد که می‌تواند موجب پیشرفت شود. خامنه‌ای در جریان دیدار خود از مناطق زلزله‌زده می‌گوید: “این حادثه می‌تواند به سکوی پرش و دگرگونی چهره این منطقه تبدیل شود”. یعنی برای دگرگونی وضعیت وخیم زحمت‌کشان منطقه لازم بود آن‌ها خانه خراب شوند و عزیزان‌شان زیر آوار و با درد بسیار بمیرند.

بنابر این تا این جای کار دیدیم که چگونه حکومت سعی می‌کند با عوامفریبی و دامن زدن به خرافات و اعتقادات مذهبی از زیر بار مسوولیت خود فرار کند، حکومتی که بیش از ٣٠ سال است سرمایه‌ و حاصل زحمات کارگران و زحمت‌کشان را به یغما برده و آن‌ها را در فقری وحشتناک غوطه‌ور ساخته است. اما کار به‌این‌جا خاتمه نمی‌یابد. به‌جای خرج کردن پول برای کاهش خسارات و تلفات ناشی از زلزله، این پول را به حوزه‌های علمیه یعنی امثال همان مصباح یزدی‌ها می‌بخشند. باقری معاون وزیر کشور و رئیس وقت سازمان مدیریت بحران کشور در تاریخ ٢۵ آبان سال ٨٩ در همین رابطه می‌گوید: “از حوزه علمیه برای به کارگیری نقش معنویت در کاهش بلایای طبیعی استفاده خواهیم کرد و در مرحله اول با حوزه‌های علمیه قم، مشهد، اصفهان و شیراز تفاهمنامه همکاری امضا کردیم”. با این سخنان معلوم می‌شود که حتا زلزله و دیگر مصائب طبیعی نیز در جمهوری اسلامی عاملی هستند تا جیب یک مشت مفت‌خور و شارلاتان که جمهوری اسلامی بقای خود را بسیار به آن‌ها مدیون است پُر شود.

جمهوری اسلامی در طول حیات خود نشان داده است که دغدغه‌ی‌ مردم را ندارد. از نظر او مردم تنها مزدورانی هستند که از جمهوری اسلامی حمایت می‌کنند و دیگران همه دشمن. حال می‌خواهد این دشمن یک زن بدحجاب باشد، یا یک کارگر اعتصابی و یا یک زلزله‌زده که همه‌ چیزش را از دست داده است. زلزله‌ی آذربایجان بار دیگر چهره‌ی کریه جمهوری اسلامی را در معرض دید همگان قرار داد، دست‌های خونین آن را می‌توان در زلزله آذربایجان دید. این تنها زمین نبود که دهان باز کرد، در تک تک ناله‌های سوزناک مادران بر جنازه‌ی عزیزان‌شان، می‌توان دست‌های خونین حکومتی را دید که با زور اسلحه‌ی مزدوران خود در دستگاه های سرکوب، ژاژخواهی می‌کند تا که چند صباحی دیگر به عمر خود ادامه دهد.


برگرفته از سایت سازمان فدائیان - اقلیت

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر