۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه

اول اسفند متفاوت از ۲۵ بهمن بود


جمهوری اسلامی بیهوده می‌پندارد که با لشکرکشی و گسیل نیروهای سرکوب به خیابان‌ها می‌تواند اعتراض و نارضایتی مردم را از نظم موجود مهار کند و از مخصمصه‌ی بحران سیاسی کنونی نجات یابد. اگر جز این می‌بود، می‌بایستی هم اکنون پس از سرکوب‌های وحشیانه‌ی سال گذشته، رکود و سکون را بر جنبش حاکم کرده باشد و لااقل برای مدتی کوتاه، دغدغه و نگرانی مبارزات و اعتراضات علنی مردم را نداشته باشد.
همین که می‌بینیم که با کوچک‌ترین اعتراضات، ده‌ها هزار نیروی سرکوب، متشکل از پلیس، سپاه، پاسداران، بسیج و اطلاعاتی به خیابان‌ها می‌ریزند، نشان‌دهنده‌ی این واقعیت است که حتا خود رژیم هم به ناپایداری اوضاع واقف است و هر لحظه نگران سرنوشت خود.
عاملی که در این میان به زیان رژیم وارد معادلات شده و بر نگرانی آن افزوده است، موج تظاهرات و قیام‌هایی‌ست که تمام منطقه را فرا گرفته و رژیم‌های دیکتاتوری را یکی پس از دیگری هدف قرار می‌دهد. گرچه سلطه طولانی رژیم‌های استبدادی و مذهبی کشورهای منطقه‌ای که از شمال آفریقا تا خاورمیانه امتداد می‌یابد، توده‌ی مردم را در ناآگاهی و بی‌سازمانی قرار داده است و از همین رو در لحظه کنونی از آگاهی و تشکل مردم برای دگرگونی کامل نظم موجود برخوردار نیستند، اما حداقل آن‌چیزی که در پی‌اش هستند، آزادی‌ست. این موج آزادی‌خواهی را رژیم‌های حاکم به سادگی نمی‌توانند کنترل کنند و در نهایت طبقه حاکم بر این کشورها آن‌چه می‌توانند برای نجات خود انجام دهد، تن دادن به مطالبات آزادی‌خواهانه‌ی مردم، در محدوده‌ای، از طریق جا به جایی مهره‌ها و حتا قربانی کردن برخی از آن‌ها است که نمونه‌های آن را تاکنون در تونس و مصر دیده‌ایم.

۱۳۸۹ اسفند ۱, یکشنبه

درس‌هایی که از انقلاب و قیام باید آموخت



بهمن ماه، ماهی پر از حوادث سیاسی در تاریخ معاصر مردم ایران است. هفته‌ای که گذشت مصادف بود با ۲۲ بهمن، روزی که توده‌های مردم ایران به قیام مسلحانه برخاستند. به پادگان‌ها، کلانتری‌ها، مراکز ساواک و مرکز رادیو و تلویزیون یورش بردند و رژیم سلطنتی را سرنگون کردند.

هدف توده‌های زحمتکش مردم ایران از این قیام و سرنگونی نظام سلطنتی، پایان دادن به ظلم و ستم‌گری، برانداختن تبعیض، نابرابری، فقر، بیکاری، گرسنگی، استثمار و استقرار نظمی بود که در آن مردم آزاد باشند و در رفاه و خوشبختی زندگی کنند.

دشمنان کارگران و زحمتکشان و مردم آزادی‌خواه، متشکل از سرمایه‌داران و کلیه ثروتمندان دستگاه روحانیت و قدرت‌های امپریالیست جهان، یک جبهه متحد در برابر مردم و مطالبات آن‌ها پدید آوردند تا قیام و انقلا ب مردم ایران را در هم شکنند و مانع از تحقق اهداف انقلاب گردند و بنابراین جمهوری اسلامی‌ بر پایه این اتحاد میان تمام جبهه‌ی متحد ضد انقلاب در ایران برپا گردید. وظیفه‌ی جمهوری اسلامی چیزی جز این نبود که انقلاب را در هم بکوبد و همه دستاوردهای قیام را از چنگ مردم درآورد. جمهوری اسلامی اما نمی‌توانست ثمرات بزرگ‌ترین قهرمانی و از خودگذشتگی مردم را در جریان انقلاب، از مردم باز پس بگیرد، مگر آن که به نام انقلاب به مقابله با انقلاب برخیزد. از این‌جاست که ارتجاع اسلامی به نام انقلاب اسلامی دست به کار نابودی انقلاب می‌گردد. جمهوری اسلامی در عین حال نمی‌توانست قیامی را که مردم برپا کرده بودند، نفی کند، بلکه تلاش کرد آن را به نفع خود مصادره نماید و چنین جلوه دهد که گویا این قیام هم به خاطر به اصطلاح “انقلاب اسلامی” انجام گرفته است.

۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

ولوله‌ای در اردوی ارتجاع



زلزله سیاسی که منطقه وسیعی از شمال آفریقا تا خاورمیانه را به لرزه درآورده است، در این هفته به ایران رسید. روز ۲۵ بهمن، موج تظاهرات، تهران، شیراز، اصفهان، مشهد و برخی دیگر از شهرها را فرا گرفت. گسترده‌ترین تظاهرات در تهران رخ داد که ده‌ها هزار تن از مردم به خیابان‌ها آمدند و شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنه‌ای سر دادند. گله‌های پلیس، بسیجی، پاسدار و اطلاعاتی که از صبح روز ۲۵ بهمن در منطقه‌ی وسیعی از تهران مستقر شده بودند، تمام اقدامات امنیتی و پلیسی را به مرحله اجرا درآوردند تا مانع از تجمع مردم و برپایی تظاهرات گردند. حتا تعدادی از ایستگاه‌های مترو تهران بسته شد، با این پندار که مردم نتوانند در این تظاهرات حضور یابند. مدیر عامل شرکت بهره‌برداری مترو تهران و حومه اعلام کرد که بسته شدن برخی از ایستگاه‌های مترو به دستور مقامات امنیتی و انتظامی صورت گرفته است. تمام این اقدامات در حالی انجام می‌گرفت که پیش از این دادستان تهران، وزارت کشور و فرماندهان پلیس و سپاه نیز مردم را به سرکوب تهدید کرده بودند.

اما با وجود تمام تهدیدات و تمهیدات امنیتی و پلیسی، تظاهرات در ابعادی توده‌ای آغاز گردید. نیروهای سرکوب رژیم به خشونت علیه مردم متوسل شدند. عوامل پلیسی و امنیتی رژیم مردم را به گلوله بستند. تاکنون اسامی دو تن از جان باختگان این وحشی‌گری رژیم، صانع ژاله و محمد مختاری رسماً اعلام شده است. تعداد مردمی که بازداشت شده‌اند، ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر تخمین زده شده است. این وحشی‌گری نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی نتوانست مردمی را که به نبردی قهرمانانه برای نجات خود از چنگ ستم‌گران حاکم برخاسته‌اند، مرعوب سازد. مقاومت مردم ادامه یافت، درگیری‌ها به خیابان‌های نواب، رودکی، خوش، کارون، اسکندری و تعداد دیگری از خیابان‌ها و میادین گسترش یافت. در برخی از خیابان‌ها، سنگربندی شد. پوسترهای بزرگ خمینی و خامنه‌ای که بر سر دَرِ برخی مراکز آویزان شده بود، به زیر کشیده شد. مردم، خشم خود را با به آتش کشیدن این سمبل‌های ارتجاع نشان دادند. تظاهرات و اعتراضات مردم تهران تا شب ادامه یافت. این مبارزات چنان ضربه‌ای به ارتجاع اسلامی حاکم بر ایران وارد آورد، که هنوز از درد آن به خود می‌پیچد. ولوله‌ای که در درون ارتجاع به راه افتاده است، از همین واقعیت برمی‌خیزد.

۱۳۸۹ بهمن ۲۸, پنجشنبه

مرحله‌ی تازه‌ای از اختلافات درونی در جمهوری اسلامی



یکی از مختصات بارز رژیم جمهوری اسلامی از همان ابتدای حیاتش تضاد و تناقضی ست که میان شکل حکومت و نهادهای آن وجود دارد. از سویی این رژیم خود را یک جمهوری نامید و حتا پارلمانی برای خودش دست و پا کرده و از سویی دیگر بر رأسش فرد مطلق العنانی را به نام ولی فقیه گذاشته که می تواند با یک “حکم حکومتی” همان رئیس جمهور را خلع کند یا بااشاره وی مجلس منحل گردد. اما از آن جایی که دخالت مستقیم ولی فقیه که نه به خلق که فقط به خدا پاسخگو است همه روز و در هر مورد امکان پذیر نبود، رژیم وادار شد تا نهادهای دیگری را برپا کند تا اوامر ولی فقیه اجراء شوند، نهادی مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام از جمله این هاست. از مختصات دیگر رژیم جمهوری اسلامی ملوک الطوایفی بودن آن است. در جمهوری اسلامی هر نهادی در گوشه ی خودش سازی می زند و تلاش می کند که به نهاد دیگر جوابگو نباشد. به همین خاطر در حالی که در رژیم های متعارف سرمایه داری لااقل سه قوه ی مقننه و اجرائیه و قضائیه کمابیش هماهنگ عمل می کنند و به جز در موارد استثنائی اختلاف پیدا نمی کنند، در جمهوری اسلامی عدم همخوانی ساختار و شکل حکومت دائماً بحران تولید می کند به طوری که گاهی امور روتین نیز به پیش نمی روند.

در ماه های اخیر اختلافات قوای مجریه و مقننه جمهوری اسلامی به طرز بی سابقه ای حاد شده اند. برای مثال در حالی که وزیر امور خارجه در سفر دولتی ست، ناگهان از سوی رئیس جمهور برکنار می شود چرا که وی فردی ست که نزدیک به ریاست قوه ی مقننه است که با رئیس قوه ی مجریه اختلاف دارد! این در حالی ست که اعضای قوه ی مقننه هم دست به کار می شوند و وزیر راهی را که نزدیک به رئیس قوه ی اجرائیه است بدون دلیل کافی استیضاح و برکنار می کنند. این آخری هم برای این که پاسخگوی استیضاح وزیر نباشد می گوید که بر اساس قانون کوچک سازی دولت دیگر لزومی ندارد وزیر راه تعیین شود و قصد خود را برای ادغام این وزارت خانه اعلام می نماید!

۱۳۸۹ بهمن ۲۴, یکشنبه

نبردی که جاودانه شد


در این هفته، جشن سالگردِ نبردِ حماسی سیاهکل بود. روز سه‌شنبه‌ی این هفته، ۱۹ بهمن، چهلمین سالگرد نبرد قهرمانانه‌ی چریک‌های فدایی در سیاهکل و آغاز مبارزه‌ی مسلحانه‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران در دوران رژیم سلطنتی شاه بود.

امسال هم به روال سال‌های گذشته مراسم متعدد جشن و سخنرانی در بزرگداشت این رویداد سیاسی و ارج نهادن بر مبارزه‌ی قهرمانانِ نبرد سیاهکل و تمام فدائیانی که در راه آزادی و سوسیالیسم، با رژیم‌های ستم‌گر سلطنتی و جمهوری اسلامی نبرد کردند و جان باختند، در خارج از کشور برگزار گردید. گرچه شرایط دیکتاتوری و اختناق حاکم بر ایران، این امکان را نمی‌دهد که بزرگداشت ۱۹ بهمن در داخل ایران نیز علناً جشن گرفته شود، اما همواره در طول این سال‌ها، انسان‌های مبارزی که به اهداف و آرمان‌های آزادی‌خواهانه و سوسیالیستی و سنت‌های انقلابی فدائیان وفادارند، ۱۹ بهمن را در اشکالی مخفی‌تر جشن گرفته‌اند.

امسال، جشن بزرگداشت سالروز نبرد حماسی سیاهکل، انعکاس داخلی وسیع‌تری یافت و تعدادی از فرستنده‌های رادیو – تلویزیونی نیز برنامه‌های ویژه‌ای را به این روز اختصاص دادند. برنامه‌های صدای دمکراسی شورایی به جز اخبار، تماماً به این رویداد اختصاص یافته بود. در اینترنت صفحات متعددی به بررسی این رویداد پرداخته بودند.

۱۳۸۹ بهمن ۲۳, شنبه

خامنه‌ای از همین حالا باید در پی پناهگاهی برای فرار باشد



در حالی که تبلیغات پوچ، دروغین و رسوای جمهوری اسلامی بر سر نقش اسلام در تحولات سیاسی کشورهای شمال آفریقا و خاورمیانه‌ عربی ادامه دارد، این تحولات بالعکس، انفراد روزافزون اسلام‌گرایان و رسوایی و بی اعتباری آن‌ها را در میان توده‌های وسیع زحمتکش در این کشورها آشکار کرده است.

پس از آن که دیگر همه فهمیدند، در جنبش مردم تونس و قیام آن‌ها اسلام‌گرایی نقشی ندارد و یک گروه کوچک اسلام‌گرا چنان عرصه را بر خود تنگ دید که برای کاستن از نفرت و انزجار توده‌‌های زحمتکش نسبت به اسلام‌گرایی، آشکار به نفی خمینیسم و جمهوری اسلامی برخاست، جمهوری اسلامی تمام تبلیغات خود را بر روی اسلام‌گرایی در مصر متمرکز ساخت.

جمهوری اسلامی بر این پندار بود که در مصر اوضاع متفاوت است و در این جا گروه‌های متشکل اسلام‌گرا می‌توانند رهبری جنبش اعتراضی مردم مصر را در دست خود بگیرند. بی دلیل هم نبود. چرا که اوضاع مصر از این جهت شبیه ایران بود که مبارک دقیقاً همان سیاستی را در قبال مخالفین خود و اسلام‌گرایان مصری پیش برد که رژیم سلطنتی محمدرضا شاه در ایران. یعنی در حالی که مخالفین کمونیست، چپ و آزادی‌خواه شدیداً سرکوب شده بودند، به گروه‌های اسلام‌گرا به ویژه اخوان المسلمین این امکان را داده بود که در میان مردم فعالیت کنند و خود را به صورت یک گروه متشکل پر قدرت سازماندهی نمایند. بنابراین سران جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدند که حالا وقت‌اش رسیده است، خامنه‌ای پیام بفرستد و بر خصلت اسلامی جنبش مردم مصر تأکید کند و حمایت حکومت اسلامی ایران را از اسلام‌گرایی در مصر رسماً اعلام نماید.

۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

سازمان‌ چریک‌های فدایی خلق ایران از سیاهکل تا قیام ۵۷ - توکل

سخن از دورانی ا‌ست که تمام جهان در التهاب سیاسی به سر می‌برد. در چهار گوشه‌ جهان، انقلاب‌ها برپاست و مبارزه‌ مسلحانه در جریان.

انقلابیون برای به زیر کشیدن قدرت‌های سرمایه‌داری و استقرار نظمی سوسیالیستی، دنیایی بدون استثمار، فقر و نابرابری در تلاش و مبارزه‌ اند.

در کوبا انقلاب شده است و این انقلاب را سوسیالیستی اعلام کرده‌اند.

مبارزه‌ مردم ویتنام تحت رهبری حزب کمونیست به الگوی مقاومت در برابر قلدرمنشی و تجاوزات نظامی امپریالیسم آمریکا تبدیل شده است. فروپاشی نظام مستعمراتی امپریالیسم سرعت گرفته است.

کشورهای آفریقایی یکی پس از دیگری حلقه‌های زنجیر برده‌سازی استعماری را در هم می‌شکنند.

مبارزات مسلحانه تمام کشورهای آسیای جنوب شرقی را فراگرفته است. در آمریکای لاتین تحت تاثیر انقلاب کوبا، جنبش‌های چریکی در شهر و روستا گسترش یافته‌اند.

این مبارزات به قلب جهان سرمایه‌داری، پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری نیز رسیده است.

در اروپا، سازمان‌های مسلح چریکی در آلمان، ایتالیا، انگلیس، اسپانیا و یونان دست به عملیات نظامی می‌زنند. در ژاپن هم اوضاع بر همین منوال است. در خاورمیانه، در تعدادی از کشورهای عربی، نظامیانی که تحت تاثیر سازمان‌های خرده‌بورژوایی چپ قرار دارند، رژیم‌های دست نشانده‌ را با کودتاهای نظامی سرنگون کرده‌اند.

جنبش مقاومت مردم فلسطین در اوج قدرت خود قرار دارد و سازمان‌های مارکسیست و چپ نقش مهمی در عملیات مسلحانه برعهده دارند. در همسایگی ایران، در ظفار جنگ مسلحانه بر پا شده است. در ترکیه سازمان‌های مارکسیست به تاکتیک تبلیغ مسلحانه روی آورده‌اند.

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

سیاهکل و جنبش کارگری – کمونیستی

از ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹ که رفقای ما با حمله مسلحانه به پاسگاه سیاهکل موجودیت سازمان و نبرد آشکار علیه نظم موجود را اعلام کردند، چهار دهه می‌گذرد. خروش رعد آسائی که چهل سال پیش از سیاهکل و از جنگل‌های شمال برخاست و در پهنه کشور طنین انداز شد، فقط یک نبرد سادۀ فی نفسه نظامی نبود. سیاهکل محصول سال‌ها کار تئوریک، مطالعه و شناخت جامعه، تجربه و مبارزه انقلابی آگاه‌ترین و پیشروترین افراد و حماسه‌ای بود که آغاز مرحله جدیدی از جنبش کمونیستی را اعلام می‌کرد و به یک رویداد تاریخی در جنبش کمونیستی – کارگری ایران تبدیل گردیدد.

چهل سال از این رویداد و قهرمانی رفقای ما در سیاهکل گذشت. طبقه استثمارگر و مرتجعین، در این چهل سال هر چه توانستند علیه سازمان و جنبش مسلحانه کردند. افزون بر سرکوب فیزیکی، کشتار، زندان و شکنجه وحشیانه، در هر شکل رذیلانه دیگری نیز که توانستند علیه سازمان و رفقای ما زهرپاشی کردند تا اعتبار چریک فدائی، که اعتراض و نقد اسلحۀ آن به جامعه طبقاتی، تجسم فریاد در گلو خفته کارگران و زحمتکشان بود را لکه دار سازند و عظمت راه و آرمانش را مخدوش و یا انکار کنند. به‌رغم این اما سیاهکل و جنبش مسلحانه درآن سال ها، مانند خورشید تابناک در آسمان جنبش کمونیستی می‌درخشد و لکه‌های ابری را که برای ناپدید ساختن آن به سویش پرتاب می‌شود از سر راه خود کنار می‌زند. این فقط ساواک شاه و سازمان اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی، دشمنان مستقیم سازمانی که نطفه‌اش در سیاهکل بسته شد نبود که هر بار علاوه بر کشتار و تیرباران و شکنجه رفقای ما برای نابودی فدائی، تیرهای زهرآگینی را نیز به سوی سازمان پرتاب کرده‌اند، بلکه پادوان رنگارنگ ارتجاع و بورژوازی و حتا برخی از کسانی که خود را در صفوف سازمان جا زده بودند، اما جریان رشد مبارزه طبقاتی نشان داد که آن‌ها اساساً تعلقی به آرمان‌های رفقای بنیان‌گذار سازمان یعنی آرمان‌های سوسیالیستی طبقه کارگر نداشته و ندارند، بلکه افکار و عقاید و اهدافشان در مقابل اهداف و خواست‌های کارگران و توده‌های مردم بوده است، این‌ها نیز با پرتاب تیرهای سمّی به سمت سازمان و رفقای ما، جملگی بر آن بوده‌اند تا خورشید را در پس لکه‌های ابر ناپدید کنند! اما خورشید را نمی‌توان برای همیشه در پس ابرها پنهان کرد و تیرهای زهرآگین دشمن طبقاتی و کارگزاران آن، قادر نشده است حقانیت، درستی راه، شجاعت، از خود گذشتگی و فدارکاری و خصائل برجسته کمونیستی رفقای سازمان ما را خدشه‌دار سازد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

سیاهکل تا قیام پنجاه وهفت



بر سر ۱۲ میلیارد دلار چه آمده است؟

هر گاه که اختلافات درونی جناح‌ها و دستجات درونی هیئت حاکمه حاد می‌شود، اخباری از دزدی و فساد در فلان ارگان و نهاد حکومتی در رسانه‌های گروه‌های رقیب انتشار می‌یابد و گاه از ناپدید شدن مقادیر صدها میلیون دلاری از خزانه‌ی دولت سخن به میان می‌آید. پس از گذشت مدتی هم به یکباره، این ماجرا چنان با سکوتی روبرو گردد، چنان که گوئی اصلا اتفاقی نیافتاده و بحثی از دزدی و فساد در میان نبوده است.

یادتان هست که دو سال پیش بحث ناپدید شدن یک میلیارد دلار از درآمدهای نفتی در مطبوعات انتشار یافت و مصاحبه‌های متعددی پیرامون این مسئله در مطبوعات به چاپ رسید. بعد هم این ماجرای بی‌سروصدا خاتمه یافت و بالاخره مردم ایران نفهمیدند که این قضیه به کجا کشید.

در این هفته، بار دیگر خبر از ناپدید شدن مبلغ کلانی از درآمدهای نفتی، در مجلس انتشار یافت. با این تفاوت که اکنون صحبت از صدها میلیون و حتا یک میلیارد دلار نیست، بلکه بحث از ناپدید شدن حدود ۱۲ میلیارد دلار از درآمدهای حاصل از مازاد فروش نفت است که به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است.

دیوان محاسبات کشور در گزارش جدید خود پرده از گم شدن این رقم کلان برداشته است. یک عضو کمیسیون برنامه و بودجه‌ی مجلس در ارتباط با بررسی گزارش دیوان محاسبات در این کمیسیون گفت: “در گزارش آمده است که درآمدهای حاصل از فروش نفت که به صورت قسطی بوده، همچنین ۸٠ درصد از مازاد فروش به حساب ذخیره ارزی واریز نشده است. جمع این تخلفات مبلغی بالغ بر ۷ / ۱۱ میلیارد دلار می‌شود. با توجه به این که مسئولان بانک مرکزی در جلسه حضور نداشتند، علت اصلی عدم واریز مشخص نشد.”

۱۳۸۹ بهمن ۱۵, جمعه

احمدی‌نژاد باز هم مجلسیان را تحقیر کرد

در جمهوری اسلامی ایران، هرج و مرج درونی و خودمختاری ارگان‌های دولتی که از قرار معلوم، هر یک برای خود دولتی مجزا هستند، به نقطه‌ای رسیده است که دیگر ظاهر قضیه را هم نمی‌توانند حفظ کنند. و آشکارا اعتبارِ به اصطلاح قانونی یکدیگر را به زیر سوال برده‌اند.

اتفاقی که روز سه‌شنبه این هفته در منازعات مجلس و قوه‌ی اجرایی رژیم رخ داد، تاکنون در جمهوری اسلامی سابقه نداشتند. گویا بر طبق قوانین جمهوری اسلامی، مجلس می‌تواند وزرا را احضار و آن‌ها را مورد سوال و استیضاح قرار دهد و این وزرا و رئیس آن‌ها موظف به پاسخگویی‌اند.

اکنون اما چنین نیست. هیات دولت به رهبری احمدی‌نژاد، اعتباری برای مجلس و تصمیمات آن قائل نیست. این تصمیمات را اجرا نمی‌کند و حتا وزرایی را که برای پاسخگویی به مجلس فراخوانده شده‌اند، برای بی‌اعتبار کردن بیشتر این ارگان رژیم، از پاسخگویی به مجلس منع می‌کند.

تحقیری برای مجلس رژیم بالاتر از این نیست که وزیری را برای استیضاح به این ارگان فرا خواند، اما او از حضور در این جلسه امتناع ورزد.

تاثیر حماسه سیاهکل بر جنبش دانشجویی ایران

چهل سال از تولد سازمان چریک های فدایی خلق ایران گذشت. چهل سال پیکار،مبارزه و از خودگذشتگی، چهل سال در میانه اشک و آتش و خون، چهل سال امید و انتظار، چهل سال شکست و پیروزی، چهل سال مقاومت علیه استبداد سلطنتی و ارتجاع مذهبی جمهوری اسلامی، چهل سال افتادن و دوباره برخاستن، چهل سال پایداری بر سر اهداف مسلم کارگران و توده های زحمتکش ایران.

در طی این سال ها، ده ها تن از با ارزش ترین رهبران سازمان، در وفاداری به سوسیالیسم و آرمان های طبقه کارگر جان باختند، بسیاری از اعضاء و کادرهای ارزنده سازمان، در شکنجه گاه های مخوف ساواک و یا جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، صدها تن از اعضاء و هواداران سازمان پس از دستگیری و تحمل شکنجه های وحشیانه اعدام شدند و هزاران تن دیگر نیز، سال هایی از زندگی دوران پر بار مبارزاتی شان را در شکنجه گاه ها و زندان های دو رژیم آدم کش شاه و خمینی با شکنجه های مرگ آور سپری کرده اند.

اگر در رژیم گذشته، با نبرد حماسه آفرینان سیاهکل و پس از آن، با تولد سازمان چریک های فدایی خلق ایران، سال پنجاه و سال های بعد از آن، سال هایی بودند که “زنگ بزرگ خون به صدا در آمد و طوفان شکوفه داد”، سال های نخست دهه ۶٠ نیز، سال های آتش و خون بود. سال های کشتار و قلع و قمع مبارزان، نیروهای آزادی خواه، انقلابیون کمونیست و به طور اخص، کشتار رهبران و کادرهای سازمان چریک های فدایی خلق ایران (اقلیت) در خیابان ها و زندان های جمهوری اسلامی ایران بود.

۱۳۸۹ بهمن ۱۴, پنجشنبه

مروری بر تاریخچه سازمان، از سیاهکل تا کنفرانس دهم سازمان (۱٣۸۵) – برگرفته از رادیو دمکراسی شورایی

جاودان باد نام و یاد حماسه سیاهکل

سی و هفتمین سالروز سیاهکل فرا رسیده است. در ۱٩ بهمن ۱٣۴٩ گروهی از انقلابیون کمونیست که آرمان‌شان سوسیالیسم و رهایی بشریت ستم‌دیده بود، با حمله مسلحانه به یکی از مراکز سرکوب و ستم رژیم سلطنتی شاه در سیاهکل، مبارزه‌ای حماسی را آغاز نمودند که همچون ستاره‌ای تابناک در جنبش کمونیستی ایران درخشید و جاودانه شد. فداییانی که حماسه سیاهکل را آفریدند، خود در یک نبرد نابرابر جان باختند. اما سنتی را از مبارزه آشتی‌ناپذیر با نظم غیر انسانی حاکم پایه گذاشتند که با نام سیاهکل عجین شد.

به مناسبت سالگرد سیاهکل، تاریخچه کوتاهی را از سیاهکل و شکل‌گیری سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران تا مبارزه‌ای که اکنون سازمان فدائیان (اقلیت) آن را ادامه می‌دهد، تهیه کر‌ده‌ایم، که طی چند برنامه برای شنوندگان صدای دمکراسی شورایی پخش خواهد شد.


شرایطی که سیاهکل بر بستر آن شکل گرفت


در پی کودتای ۲۸ مرداد سال ٣۲ و برقراری دیکتاتوری عریان رژیم شاه، دورانی از اختناق و سرکوب عنان‌گسیخته آغاز گردید. آزادی‌های سیاسی به کلی برچیده شد. دو جریان عمده‌ی سیاسی تا به آن روز، یعنی جبهه ملی و حزب توده که نقش اصلی را در رهبری مبارزات توده‌ای داشتند، از اهمیت و جایگاه‌شان به شدت کاسته شد.

در جریان شکست جنبش ، حزب توده با خیانت رهبران حزب که ریشه در تفکر رفرمیستی و سازش‌کارانه آن داشت، تاثیر منفی بسیاری از خود بر جای گذاشت و جبهه ملی نیز هیچ حرفی برای گفتن نداشت. آن‌ها در جریان شکست جنبش ملی به دلیل سیاست‌های ناپایدار و سازش‌کارانه، مسئولیت مهمی برعهده داشتند.