جمهوری اسلامی بیهوده میپندارد که با لشکرکشی و گسیل نیروهای سرکوب به خیابانها میتواند اعتراض و نارضایتی مردم را از نظم موجود مهار کند و از مخصمصهی بحران سیاسی کنونی نجات یابد. اگر جز این میبود، میبایستی هم اکنون پس از سرکوبهای وحشیانهی سال گذشته، رکود و سکون را بر جنبش حاکم کرده باشد و لااقل برای مدتی کوتاه، دغدغه و نگرانی مبارزات و اعتراضات علنی مردم را نداشته باشد.
همین که میبینیم که با کوچکترین اعتراضات، دهها هزار نیروی سرکوب، متشکل از پلیس، سپاه، پاسداران، بسیج و اطلاعاتی به خیابانها میریزند، نشاندهندهی این واقعیت است که حتا خود رژیم هم به ناپایداری اوضاع واقف است و هر لحظه نگران سرنوشت خود.
عاملی که در این میان به زیان رژیم وارد معادلات شده و بر نگرانی آن افزوده است، موج تظاهرات و قیامهاییست که تمام منطقه را فرا گرفته و رژیمهای دیکتاتوری را یکی پس از دیگری هدف قرار میدهد. گرچه سلطه طولانی رژیمهای استبدادی و مذهبی کشورهای منطقهای که از شمال آفریقا تا خاورمیانه امتداد مییابد، تودهی مردم را در ناآگاهی و بیسازمانی قرار داده است و از همین رو در لحظه کنونی از آگاهی و تشکل مردم برای دگرگونی کامل نظم موجود برخوردار نیستند، اما حداقل آنچیزی که در پیاش هستند، آزادیست. این موج آزادیخواهی را رژیمهای حاکم به سادگی نمیتوانند کنترل کنند و در نهایت طبقه حاکم بر این کشورها آنچه میتوانند برای نجات خود انجام دهد، تن دادن به مطالبات آزادیخواهانهی مردم، در محدودهای، از طریق جا به جایی مهرهها و حتا قربانی کردن برخی از آنها است که نمونههای آن را تاکنون در تونس و مصر دیدهایم.