زلزله سیاسی که منطقه وسیعی از شمال آفریقا تا خاورمیانه را به لرزه درآورده است، در این هفته به ایران رسید. روز ۲۵ بهمن، موج تظاهرات، تهران، شیراز، اصفهان، مشهد و برخی دیگر از شهرها را فرا گرفت. گستردهترین تظاهرات در تهران رخ داد که دهها هزار تن از مردم به خیابانها آمدند و شعار مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای سر دادند. گلههای پلیس، بسیجی، پاسدار و اطلاعاتی که از صبح روز ۲۵ بهمن در منطقهی وسیعی از تهران مستقر شده بودند، تمام اقدامات امنیتی و پلیسی را به مرحله اجرا درآوردند تا مانع از تجمع مردم و برپایی تظاهرات گردند. حتا تعدادی از ایستگاههای مترو تهران بسته شد، با این پندار که مردم نتوانند در این تظاهرات حضور یابند. مدیر عامل شرکت بهرهبرداری مترو تهران و حومه اعلام کرد که بسته شدن برخی از ایستگاههای مترو به دستور مقامات امنیتی و انتظامی صورت گرفته است. تمام این اقدامات در حالی انجام میگرفت که پیش از این دادستان تهران، وزارت کشور و فرماندهان پلیس و سپاه نیز مردم را به سرکوب تهدید کرده بودند.
اما با وجود تمام تهدیدات و تمهیدات امنیتی و پلیسی، تظاهرات در ابعادی تودهای آغاز گردید. نیروهای سرکوب رژیم به خشونت علیه مردم متوسل شدند. عوامل پلیسی و امنیتی رژیم مردم را به گلوله بستند. تاکنون اسامی دو تن از جان باختگان این وحشیگری رژیم، صانع ژاله و محمد مختاری رسماً اعلام شده است. تعداد مردمی که بازداشت شدهاند، ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ نفر تخمین زده شده است. این وحشیگری نیروهای سرکوب جمهوری اسلامی نتوانست مردمی را که به نبردی قهرمانانه برای نجات خود از چنگ ستمگران حاکم برخاستهاند، مرعوب سازد. مقاومت مردم ادامه یافت، درگیریها به خیابانهای نواب، رودکی، خوش، کارون، اسکندری و تعداد دیگری از خیابانها و میادین گسترش یافت. در برخی از خیابانها، سنگربندی شد. پوسترهای بزرگ خمینی و خامنهای که بر سر دَرِ برخی مراکز آویزان شده بود، به زیر کشیده شد. مردم، خشم خود را با به آتش کشیدن این سمبلهای ارتجاع نشان دادند. تظاهرات و اعتراضات مردم تهران تا شب ادامه یافت. این مبارزات چنان ضربهای به ارتجاع اسلامی حاکم بر ایران وارد آورد، که هنوز از درد آن به خود میپیچد. ولولهای که در درون ارتجاع به راه افتاده است، از همین واقعیت برمیخیزد.
پوشیده نبود که موج تظاهرات و قیامهای منطقهای به ایران نیز خواهد رسید. سران رژیم نیز این را میدانستند. بنابراین از همان فردای گسترش قیام مردم تونس به کشورهای دیگر به ویژه مصر، جمهوری اسلامی با تبلیغات پوشالی و دروغین مبنی بر این که آنچه در تونس و مصر رخ داده، اسلامیست، در تلاش بود، با انتشار اخبار کذب، مردم ایران را از تأثیرپذیری مبارزات و شعارهای واقعی مردم منطقه، دور نگه دارد. در عین حال ارگانهای نظامی و امنیتی رژیم به خیال خودشان تدابیر لازم را برای سرکوب و خفه کردن هر گونه اعتراض در نطفه، اتخاذ کرده بودند.
سرلشگر فیروزآبادی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی که یکی از بانفوذترین نوکران خامنهای در “شورای عالی امنیتی ملی”ست، در گفتگویی با خبرگزاری فارس میگوید: “از ۲۰ روز پیش وقتی که حوادث تونس و مصر پیش آمد در برنامههای خودمان پیشبینی کردم که ممکن است آمریکا و اسرائیل از فتنهگران وابسته به خودشان بخواهند حرکتی انجام دهند تا تصویری بسازند که آن را جای تصویر انقلاب در مصر و تونس و سایر کشورها قرار دهند و بتوانند مسئله را عوض کنند و حرف جدیدی بزنند.”
این که فیروزآبادی تلاش کند، جنبشهای اعتراضی مردم ایران را وابسته به آمریکا و اسرائیل معرفی کند، حرف جدیدی نیست و در میان مردم رسوا شده است، اما آنچه که در این گفتگو حائز اهمیت میباشد، ترس و نگرانی رژیم از تحولات سیاسی منطقه است که در این اظهارات بازتاب یافته و نشان میدهد که رژیم جمهوری اسلامی نه فقط نگران اوضاع است، بلکه شورای امنیتاش مدام در حال گفتگو برای مقابله با موج اعتراضات مردمی در ایران میباشد. اما آنچه که حیرت رژیم را برانگیخت اولاً، سرعتیست که این موج به ایران رسید. ثانیاً، به رغم تمام وحشیگریهای رژیم در یک سال و نیم گذشته، دستگیری و محکومیت هزاران تن از مردم ایران، اعدامهای روزمره، تشدید جو اختناق و خلاصه کلام، هر آنچه که میتوانست برای مرعوب کردن مردم به کار گیرد، تظاهراتی با ابعاد تودهای بسیار وسیع شکل میگیرد. این تظاهرات، شکست تمام تلاش رژیم را در کنترل و مهار جنبش اعتراضی مردم ایران برملا کرد. نشان داد که مردم، شکستناپذیرند. نه تبلیغات پوشالی و بسیج مزدوران برای حمایت از جمهوری اسلامی و خامنهای و نه سرکوب، زندان، کشتار و اعدام هیچ یک نمیتواند در عزم استوار مردمی که برای رهایی خود به پا خاستهاند خللی ایجاد کند.
این تظاهرات، ضربه دیگری هم به رژیم وارد آورد و آن را در عرصهی منطقهای و بینالمللی بیش از پیش رسوا کرد. بنابراین خشم شدید مرتجعینی که بازتاب شکست و رسوایی آنهاست، کاملاً مفهوم میباشد. وقتی که رژیمی به چنان زبونی میافتد که نمایندگان دست نشاندهاش در مجلس، تظاهرات طرفداری از خامنهای برپا میکنند، اوضاع این رژیم خرابتر از آن است که تصور میشود. نظری به اقدامات و موضعگیریهای سران رژیم در این هفته، عمق رسوایی، زبونی و ورشکستگی سیاسی جمهوری اسلامی را نشان میدهد. مزدوران رژیم، مردم را به گلوله میبندند و برای این که مانع از تشییع جنازه آنها توسط مردم گر دند، آنها را به خود منتسب میکنند. چنین چیزی فقط از عهدهی یک رژیم اسلامگرای فاشیست رسوا ساخته است.
رادان، جانشین فرماندهی پلیس جمهوری اسلامی که به عنوان سردسته قاتلین زندان کهریزک معروف است، ادعا کرد که چند تجمع بسیار کوچک در چند نقطه برگزار شد و در غرب تهران یک تجمع ۱۵۰ نفره چند سطل زباله را به آتش کشیدند. بله! چند تجمع بسیار کوچک که لابد بزرگترینشان ۱۵۰ نفر بودهاند! حالا ببینید در درون رژیمی که پلیساش، آمار صدها هزار معترض را چند تایی تجمع بسیار کوچک ۱۵۰ نفره اعلام میکند، چه غوغایی به راه افتاده است.
نمایندگان مجلس ارتجاع بر سر و سینهی خود میزنند تا حمایتشان را از خامنهای ابراز دارند. ۲۲۳ نماینده دست نشانده و نوکر خامنهای بیانیه صادر میکنند تا به گفته خودشان “اغتشاش فتنهگران” را محکوم کنند. هیئت رئیسهی مجلس خبرگان به رهبری هاشمی رفسنجانی تشکیل جلسه میدهد، تا مردم را به تبعیت از خامنهای دعوت کند و اعلام نماید تظاهرات مردم ایران یک “اغتشاش آمریکایی، صهیونیستی” بود که “مورد اقبال مردم قرار نگرفتند”. تمام سران و ارگانهای رژیم از طریق صدور اطلاعیه و مصاحبه مطبوعاتی، چارهای جز این نداشتند که برای تخفیف ضربهای که متحمل شدهاند، حمایت خود را از خامنهای اعلام دارند. آخوندها و طلبههای انگل و مفتخور هم بساط بستنشینی به راه انداختند تا تظاهرات بزرگ مردم ایران را محکوم کنند. این ولوله و هیاهویی که در درون اردوی ارتجاع به راه افتاده، نشان میدهد که تظاهرات مردم ایران، ضربهای جدی به رژیم وارد آورده است.
تظاهرات ۲۵ بهمن بار دیگر آشکار کرد که تودههای وسیع مردم ایران، نفرتی بیکران نسبت به جمهوری اسلامی دارند. دیگر نمیخواهند این نظم نکبتبار را تحمل کنند و هر لحظه آمادهاند به خیابانها بریزند و بساط این رژیم ستمگر را برچینند. تظاهرات ۲۵ بهمن نشان داد که اقدامات سرکوبگرانهی وحشیانهی رژیم نه فقط کمترین تزلزلی در عزم و اراده تودههای مردم ایران به ادامهی نبرد برای سرنگونی جمهوری اسلامی پدید نیاورده، بلکه بالعکس عزم آنها را به ادامهی مبارزه استوارتر کرده است. دیگر بر کسی کمترین تردیدی نیست که راه نجات، تنها در سرنگونی جمهوری اسلامی و برانداختن آن از بیخ و بن است. این مبارزات ادامه خواهد یافت، تا روزی که تظاهرات و اعتراضات خیابانی با اعتصاب عمومی سیاسی همراه گردد. عموم تودههای زحمتکش مردم ایران، کارگران، معلمان، دانشجویان، پرستاران، کارمندان ردههای پایین مؤسسات، به نبردی سراسری برخیزند و با قیام مسلحانه، ضربه نهایی را به رژیم وارد آورند. شرایط داخلی و بینالمللی، همه حاکی از قریب الوقوع بودن سرنگونی جمهوری اسلامی و پیروزی مردم ایران است.
بنقل از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر