نشانههای عمیقتر شدن بحران سیاسی جامعه ایران از حوادث نخستین روزهای بهار سال جدید پیداست. هنوز چند روزی از سال جدید نگذشته که کارگران مبارز و قهرمان مجتمع نیشکر هفته تپه برای تحقق مطالبات خود به راهپیمایی و تظاهرات روی آوردهاند. سرمایهداران برای مقابله با اعتراضات، به تهدید تعطیل کارخانه متوسل شدهاند، کارگران را به دادگاه فراخواندند وبازداشت کردند، اما مبارزه ادامه دارد. مردم عرب خوزستان بهویژه در اهواز، ماهشهر، آبادان و خرمشهر در اعتراض به سیاست شونیستی طبقه حاکم، چندین روز تجمع و تظاهرات برپا کردند. پلیس به سرکوب و بازداشت معترضین روی آورد، اما این وحشیگری نتوانسته مانعی بر ادامه مبارزه باشد.
نمایش پستها با برچسب بحران سیاسی. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب بحران سیاسی. نمایش همه پستها
۱۳۹۷ فروردین ۱۴, سهشنبه
۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه
نقش اعتصاب عمومی سیاسی در مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی
در سراسر دورانی که جمهوری اسلامی، بر ایران حاکم شده است، همواره مبارزه تودههای زحمتکش مردم علیه این رژیم ارتجاعی و ضد انسانی در اشکالی بسیار متنوع ادامه داشته است. از راهپیماییها و تظاهرات، مقاومت و مبارزه مسلحانه تودهای در نخستین سالهای پس از سرنگونی رژیم شاه در برابر یورش ارتجاع تا شورش تهیدستان حاشیهنشین شهرها در اواخر دههی ۶۰ و اوایل دههی ۷۰، از مبارزات دانشجویی اواسط دهه ۷۰ تا اواخر دههی ۸۰، از بیشمار اعتصابات، راهپیماییها، تجمعات اعتراضی، تظاهرات، بستن جادهها و اشغال کارخانهها توسط کارگران تا تجمعات و تظاهرات معلمان و زنان، زنجیرهی ادامهدار از ایستادگی و مقاومت تودههای مردم ایران علیه ارتجاع حاکم و مبارزه برای سرنگونی آن بوده است.
اما در این میان، یکی از برجستهترین نقاط در مبارزات این دوران، قیام سال ۸۸ بود که برای نخستین بار پس از مبارزات دو سال نخست استقرار جمهوری اسلامی، رژیم را به چالش کشید و با بحران سیاسی و اخلاقی همهجانبهای روبرو ساخت. با این وجود، از همان آغاز، پوشیده نبود که اگر این جنبش در چارچوب تظاهرات، راهپیمایی، جنگ و گریز خیابانی محصور و محدود بماند، قدرت ایستادگی در برابر نیروی مسلح سازمانیافتهی رژیم را نخواهد داشت و ناگزیر به عقبنشینی خواهد شد. در عمل نیز چنین اتفاق افتاد.
با فروکش این جنبش، این واقعیت بر همگان آشکار گردید که این اشکال از مبارزه نیز هر آنچه وسعت و ابعاد تودهای داشته باشند، به تنهایی برای رویارویی با رژیمی به نهایت ارتجاعی و سرتاپا مسلح کافی نیست و به اشکال عالیتری از مبارزه همچون اعتصاب عمومی سیاسی نیاز است که هم به لحاظ دامنهی تودهای فراگیرتر و سراسری باشد و هم قدرت ایستادگی و فلج کردن ارکان رژیم و از جمله نیروهای مسلح آن را داشته باشد.
اما در این میان، یکی از برجستهترین نقاط در مبارزات این دوران، قیام سال ۸۸ بود که برای نخستین بار پس از مبارزات دو سال نخست استقرار جمهوری اسلامی، رژیم را به چالش کشید و با بحران سیاسی و اخلاقی همهجانبهای روبرو ساخت. با این وجود، از همان آغاز، پوشیده نبود که اگر این جنبش در چارچوب تظاهرات، راهپیمایی، جنگ و گریز خیابانی محصور و محدود بماند، قدرت ایستادگی در برابر نیروی مسلح سازمانیافتهی رژیم را نخواهد داشت و ناگزیر به عقبنشینی خواهد شد. در عمل نیز چنین اتفاق افتاد.
با فروکش این جنبش، این واقعیت بر همگان آشکار گردید که این اشکال از مبارزه نیز هر آنچه وسعت و ابعاد تودهای داشته باشند، به تنهایی برای رویارویی با رژیمی به نهایت ارتجاعی و سرتاپا مسلح کافی نیست و به اشکال عالیتری از مبارزه همچون اعتصاب عمومی سیاسی نیاز است که هم به لحاظ دامنهی تودهای فراگیرتر و سراسری باشد و هم قدرت ایستادگی و فلج کردن ارکان رژیم و از جمله نیروهای مسلح آن را داشته باشد.
برچسبها:
اعتصاب عمومی,
اعتصابات,
بحران سیاسی,
تودههای زحمتکش,
سرنگونی,
کارگران
۱۳۸۹ اسفند ۷, شنبه
اول اسفند متفاوت از ۲۵ بهمن بود
جمهوری اسلامی بیهوده میپندارد که با لشکرکشی و گسیل نیروهای سرکوب به خیابانها میتواند اعتراض و نارضایتی مردم را از نظم موجود مهار کند و از مخصمصهی بحران سیاسی کنونی نجات یابد. اگر جز این میبود، میبایستی هم اکنون پس از سرکوبهای وحشیانهی سال گذشته، رکود و سکون را بر جنبش حاکم کرده باشد و لااقل برای مدتی کوتاه، دغدغه و نگرانی مبارزات و اعتراضات علنی مردم را نداشته باشد.
همین که میبینیم که با کوچکترین اعتراضات، دهها هزار نیروی سرکوب، متشکل از پلیس، سپاه، پاسداران، بسیج و اطلاعاتی به خیابانها میریزند، نشاندهندهی این واقعیت است که حتا خود رژیم هم به ناپایداری اوضاع واقف است و هر لحظه نگران سرنوشت خود.
عاملی که در این میان به زیان رژیم وارد معادلات شده و بر نگرانی آن افزوده است، موج تظاهرات و قیامهاییست که تمام منطقه را فرا گرفته و رژیمهای دیکتاتوری را یکی پس از دیگری هدف قرار میدهد. گرچه سلطه طولانی رژیمهای استبدادی و مذهبی کشورهای منطقهای که از شمال آفریقا تا خاورمیانه امتداد مییابد، تودهی مردم را در ناآگاهی و بیسازمانی قرار داده است و از همین رو در لحظه کنونی از آگاهی و تشکل مردم برای دگرگونی کامل نظم موجود برخوردار نیستند، اما حداقل آنچیزی که در پیاش هستند، آزادیست. این موج آزادیخواهی را رژیمهای حاکم به سادگی نمیتوانند کنترل کنند و در نهایت طبقه حاکم بر این کشورها آنچه میتوانند برای نجات خود انجام دهد، تن دادن به مطالبات آزادیخواهانهی مردم، در محدودهای، از طریق جا به جایی مهرهها و حتا قربانی کردن برخی از آنها است که نمونههای آن را تاکنون در تونس و مصر دیدهایم.
برچسبها:
۲۵ بهمن,
اول اسفند,
بحران سیاسی
اشتراک در:
پستها (Atom)