‏نمایش پست‌ها با برچسب کودکان کار. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب کودکان کار. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

پدیده کودکان کار و ضرورت دگرگونی نظم موجود

اول ماه ژوئن (١١ خرداد) به عنوان روز جهانی کودک و ١٢ ژوئن (٢٢ خرداد) به عنوان روز جهانی مبارزه علیه کار کودک نام گذاری شده است. هر ساله در کشورهای جهان، سازمان ها و نهادهای اجتماعی مدافع حقوق کودک، با تشدید مبارزه علیه پدیده های سلب حقوق کودکان از قبیل کودک آزاری و کار کودکان، به استقبال روز جهانی کودک و روز جهانی مبارزه علیه کار کودکان می روند و این روزها را گرامی می دارند.

نام گذاری و اختصاص دادن چنین روزهایی به صدها میلیون کودک جهان وحتا تلاش نهادهای مدافع حقوق کودک، به معنای حل معضل کودکان کار و خیابانی نبوده است چرا که درعمل، بخش وسیعی از کودکان جهان، نه تنها همچنان در بی حقوقی محض زندگی می کنند، بلکه با گذشت هر سال، بر تعداد آمار کودکانی که در معرض انواع خطرهای اجتماعی قرار دارند، افزوده نیز می گردد.

هم اکنون، میلیون ها کودک در شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای جهان، با انواع مشکلات اجتماعی، از فقر و بیماری گرفته تا کودک آزاری، از محرومیت از تحصیل گرفته تا بردگی کار کودکان، از خطر افتادن در دام باندهای مواد مخدر گرفته تا گرفتار شدن در دست تبهکاران قاچاق کودک، دست و پنجه نرم می کنند.

بر اساس آمارهای جهانی، هر سال نزدیک به ١٠ میلیون کودک زیر پنج سال، به دلیل ابتلا به انواع بیماری های کاملا قابل پیشگیری و یا به علت عدم دسترسی به امکانات ساده بهداشتی و سوء تغذیه، جان خود را از دست می دهند.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

کار سخت و دستمزد ناچیز، سرنوشت ناخواسته کودکان کار

این جا گذر کارگران ساختمانی است. مردان کوچک و بزرگ، نشسته بر لبه خیابان و گاه تکیه داده به کرکره های بالا نرفته فروشگاه ها چشم به راه کارفرمایی هستند که از خودرویی پیاده شود – یا حتی پیاده هم نشود و از همان داخل خودرو بوق بزند – و آن ها را برای کار امروز فرا بخواند.

۶ صبح – خیابان طبرسی – چهارراه گاز
مردی میانسال این انتظار را با چاق کردن «ناس» در بریده یک دستمال کاغذی سر می کند و دیگری سیگار دم صبحش را می کشد. دو کارگر جوان با چشم هایی قرمز یک بلوتوث خصوصی را پنهانی نگاه می کنند و غلامرضا که به زحمت ۱۲ سال دارد با ظرف غذا در دست کنار پدرش چرت می زند.
۸ صبح – میدان بار نوغان
از در شرقی که وارد شوید اولین کسی که می بینید هانیه ده ساله است که در سایه دیوار بساط کرده و واکس و وسایل کفاشی می فروشد. بازار در این ساعت از صبح فضایی کاملا مردانه دارد و او در این کنج غریبه به نظر می رسد. من هم او را نادیده می گیرم و قدم به بازاری می گذارم که چندان هم مردانه به نظر نمی رسد.

سجاد ۸ ساله بالای وانت هندوانه پایین می اندازد و در هر فراغت کوتاهی موبایل صفحه لمسی اش را از جیب شلوار بیرون می آورد تا با حالتی کودکانه از سلامتی اش مطمئن شود. او برای پدرش کار می کند که معتقد است مدرسه تلف کردن وقت است.
۱۰ صبح – انتهای خیابان رسالت شمالی
چهار نوجوان که همه زیر ۱۵ سال دارند در یک تعمیرگاه نه چندان بزرگ کار می کنند.