۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

مراسم سالگرد مرگ خمینی و صف بندی جناح های درون نظام جمهوری اسلامی



مراسم بیست و یک امین سالگرد مرگ خمینی در روز ۱۴ خرداد بر سر قبرش برگزار گردید. این مراسم در شرایطی برگزار شد که مراسم ۲۲ بهمن سال گذشته به دلیل درگیری های درونی این رژیم بر سر قبر خمینی برگزار نگردید. به رغم اینکه بحران قدرت و بحران فروپاشی جمهوری اسلامی همچنان به قوت خود باقی است، به رغم اینکه تضادهای درونی نظام حاکم بر ایران نه تنها کاهش نیافته است، بلکه عمیق تر هم شده است، اما در ۱۴ خرداد امسال خامنه ای و دولت احمدی نژاد ضمن توافق و هماهنگی با خانواده خمینی که تصمیم به برگزاری مراسم فوق گرفتند.

توافق صورت گرفته با خانواده خمینی جهت برگزاری مراسم بیست و یک امین سالگرد مرگ خمینی، می توانست این توهم را در میان نیروهایی از درون نظام دامن بزند که حداقل اینبار از طرف خامنه ای و احمدی نژاد”، حرمت امام زاده” و “متولی حرم” پاس گذاشته خواهد شد. اما، نه تنها اینگونه نشد، بلکه با ایجاد اغتشاش در سخنرانی حسن خمینی که عملا منجر به حذف سخنرانی او گردید، تضادهای لاینحل درون نظام جمهوری اسلامی در عرصه های وسیع تری سر باز کردند.

به رغم اینکه خامنه ای و دولت احمدی نژاد از یک ماه پیش، با بسیج تمام نیروهای نظامی، پلیسی و امنیتی، جهت تثبیت موقعیت شکننده شان وارد میدان شده بودند اما، با وضع پیش آمده در مراسم ۱۴ خرداد، افراد و حتا گرایش هایی از درون جناح مسلط جمهوری اسلامی نیز در واکنش به اغتشاش ایجاد شده و حذف سخنرانی “نوه امام”، خامنه ای و دولت احمدی نژاد را به باد انتقاد گرفتند. تا جاییکه اینبار خامنه ای از طرف عده ای از روحانیت درون نظام به “قدرت طلبی” متهم شد.

اینبار فقط نیروهای “اصلاح طلب” جمهوری اسلامی و آیت الله هایی نظیر موسوی اردبیلی قاضی القضات و حسن صانعی دادستان کل دوران خمینی نبودند که نسبت به این امر واکنش نشان دادند، بلکه با ورود آیت الله هایی از قبیل مکارم شیرازی، وحید خراسانی و محمدی گیلانی، دایره منتقدین خامنه ای و دولت احمدی نژاد وسعت بیشتری یافت.

واکنش آیت الله محمدی گیلانی، حاکم شرع بلامنازع و آدم کش بی رحم دوران خمینی، دفاع قاطع او از سید حسن خمینی و ورود علنی او به جرگه منتقدین جناح مسلط جمهوری اسلامی، بیانگر این مسئله است که صف بندی های درون نظام و رو در رویی عناصر موثر و شکل دهنده آن با دولت و قدرت فائقه حکومت، ابعاد باز هم وسیع تری به خود گرفته است.

با وضعیت موجود و بحرانی که طی یک سال گذشته تمام تار و پود نظام را فرا گرفته است، مسلما جمهوری اسلامی و به طور اخص جناح مسلط آن به رهبری خامنه ای نمی تواند پایداری و حیات ننگین خود را تداوم دهند.

جمهوری اسلامی برای گذر از بحران کنونی، نه راه پس دارد و نه راه پیش. ادامه روند فعلی، بیش از پیش نظام حاکم بر ایران را از درون ضعیف تر خواهد ساخت، پوسیدگی رژیم را در معرض دید توده های وسیع تری آشکار خواهد نمود، اقتدار درونی نظام را شکننده تر و ناامیدی را در درون نیروهای وفادار و سرکوبگر جمهوری اسلامی گسترش خواهد داد.

مسلما به همان نسبت که جمهوری اسلامی از درون پوسیده تر و اقتدارش در جامعه شکسته می شود، جنبش های اجتماعی و توده های وسیع مردم نیز به قدرت مبارزاتی شان ایمان بیشتری پیدا می کنند. این امر نیروهای تشکیل دهنده صف انقلاب را تقویت و آنان را برای نبرد نهایی و سرنگونی جمهوری اسلامی مصمم تر خواهد ساخت.

از طرف دیگر، مصالحه با “اصلاح طلبان” و تقسیم قدرت با آنان نیز سرنوشت بهتری را برای جمهوری اسلامی رقم نخواهد زد. اگر بر فرض محال بپذیریم که خامنه ای و جناح مسلط جمهوری اسلامی به چنین امری تن در دهند، در شرایط کنونی که بحران سیاسی-اقتصادی سراپای رژیم را فراگرفته و توده های مردم به عرصه های مبارزات علنی و خیابانی روی آورده اند، دیگر زمان عقب نشینی برای هیات حاکمه جمهوری اسلامی بسیار دیر است. در وضعیت کنونی با توجه به بحرانی که جمهوری اسلامی از درون با آن مواجه است، کمترین عقب نشینی، نه تنها خامنه ای را به سرمنزل مقصود نمی رساند، بلکه این امر نیز بیش از پیش زمینه های گسترش جنبش انقلابی توده های مردم ایران، مبارزات طبقه کارگر، جنبش های اجتماعی و جنبش تهیدستان را برای نبرد نهایی با این رژیم ارتجاعی فراهم خواهد ساخت. بنا بر این برای خامنه ای و دولت احمدی نژاد راهی جز ادامه همان سیاست تا کنونی وجود ندارد و نخواهد داشت.

لذا، همان گونه که خامنه ای، دولت احمدی نژاد و جناح مسلط جمهوری اسلامی تا کنون نشان داده اند، آنها فقط به سرکوب و کشتار توده های مردم می اندیشند. خامنه ای و نیروهای پیرامونی اش نه تنها دیگر نمی توانند از مواضع تا کنونی شان عقب نشینی کنند، بلکه راهی جز تشدید همان مواضع سرکوبگرانه تا کنونی خود ندارند. بنابر این همان طور که دیدیم، خامنه ای و احمدی نژاد در سخنرانی های مراسم ۱۴ خرداد با شدت بیشتری بر مواضع گذشته شان پای فشردند. آنها نشان دادند که برای تسویه حساب نهایی با نیروهای منتقد درون نظام از جمله میر حسین موسوی و کروبی در حال برنامه ریزی نهایی هستند.

خامنه ای در سخنرانی مراسم ۱۴ خرداد خود، آشکارتر از هر زمان دیگر بر پیشبرد سیاست سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی تاکید کرد.

خامنه ای با اشاره به برخورد قاطع خمینی نسبت به برخی از همراهان اولیه انقلاب[اعدام صادق قطب زاده] که بعضا از نجف با او همراه بودند و نیز با مطرح کردن سوابق “طولانی و درخشان طلحه و زبیر در صدر اسلام” و سپس تغییر موضع آنان که منجر به “برخورد قاطع امیر مومنان با طلحه و زبیر” شد، صریح ترین پیام خود و جناح مسلط رژیم را جهت تسویه حساب نهایی با منتقدین درون نظام از جمله حذف میرحسین موسوی و کروبی اعلام کرد.

خامنه ای بدون اینکه از کسی نام ببرد، با بیان آشکار این موضع، آب پاکی را روی دست عناصر و نیروهایی از درون نظام ریخت که هنوز دل در گرو سیاست وحدت طلبانه “رهبری” بسته بودند. نیروها و عناصری از جمله رفسنجانی که راه برون رفت از بحران کنونی جمهوری اسلامی را دخالت مستقیم “رهبر” برای رسیدن به یک تفاهم و مصالحه میان نیروهای درگیر درون نظام می دانستند.

خامنه ای با تکرار مواضع قبلی خود نه تنها این نیروها را ناامید، بلکه دامنه بحران موجود را یک بار دیگر به سطح جامعه کشانید. احتمالا نیروهای پیرامون خامنه ای و طرفداران احمدی نژاد از جمله روزنامه وطن امروز پیشاپیش از بیان این موضع خامنه ای در مراسم ۱۴ خرداد با خبر بودند که خود زودتر از خامنه ای بر چنین مواضعی پای فشردند.

لذا، پیش از موضع گیری شدید خامنه ای علیه “سران فتنه”، روزنامه وطن امروز که یکی از روزنامه های افراطی حامی احمدی نژاد است، در تاریخ ۹ خرداد علیه رفسنجانی دست به افشاگری زد. این روزنامه، با طرح مجدد ارسال نامه سرگشاده رفسنجانی به خامنه ای تلاش کرد تا رفسنجانی را نیز از حامیان “جریان فتنه” معرفی کند.

اختلافات علنی رفسنجانی و خامنه ای که در ماه های گذشته تقریبا به سایه رفته بود، با این اقدام روزنامه حامی احمدی نژاد مجددا به شکل بسیار حادتری سر باز کرد. دفتر هاشمی رفسنجانی نیز در پاسخ به مقاله روزنامه وطن امروز جوابیه تندی را منتشر کرد. با توجه به تاریخ نگارش این جوابیه که یک هفته بعد از سخنرانی ۱۴ خرداد خامنه ای انتشار یافت و با توجه به مواضع مطرح شده در نامه دفتر هاشمی رفسنجانی، باید گفت جوابیه فوق، پیش از آنکه پاسخ به روزنامه وطن امروز باشد، پاسخ به شخص خامنه ای نیز هست.

جوابیه دفتر هاشمی رفسنجانی، با اشاره به “سکوت مصلحت آمیز” خامنه ای نسبت به این هتاکی ها، این امر را عامل اصلی بی حرمتی های افراد و هتاکی روزنامه هایی از نوع وطن امروز، نسبت به هاشمی رفسنجانی دانسته است.

جوابیه همچنین در واکنش به مسئله تقلب یا عدم تقلب در انتخابات جمهوری اسلامی، مستقیما نقش “رهبر” را به میدان کشیده و می نویسد: چرا در بیان نتایج انتخابات مجلس ششم در سال ۱۳۷۸ نعل وارونه می‌زنید؟ مگر نمی‌دانید با شمارش مجدد تنها ۲۰ درصد صندوق‌های حوزه انتخابیه تهران، که توسط شورای نگهبان انجام می‌گرفت، آیت‌الله هاشمی رفسنجانی از رتبه سی‌ام به نوزدهم رسید؟ مگر نمی‌دانید وقتی آن آبروریزی داشت اساس انتخابات را زیر سؤال می‌برد، رهبر معظم انقلاب دستور توقف بازشماری را صادر فرمودند؟
مواضع تند و افشاگرانه دفتر هاشمی رفسنجانی علیه روزنامه وطن امروز که ترکش های آن خامنه ای را نیز گرفته است، دور تازه ای از تنش ها و صف بندی های درون نظام را بازتاب داده است.

تنش های میان رفسنجانی و خامنه ای در شرایطی مجددا شکل علنی و رسانه ای به خود گرفته اند که، هاشمی رفسنجانی در چند ماه گذشته برای برون رفت از بحران کنونی، مدام بر نقش کلیدی خامنه ای تاکید می کرد و همه را جهت رفتن به سایه “رهبری” دعوت می کرد. اما ایستادن خامنه ای در موضع ثابت همیشگی اش، مسلما آخرین امیدهای رفسنجانی را نیز بر باد داده است. آنچه در مراسم ۱۴ خرداد ۸۹ اتفاق افتاد، دیگر بیانگر “سکوت مصلحت آمیز” “رهبر” نیست، بلکه ایستادن تمام قد خامنه ای در پشت برنامه های احمدی نژاد است. با نامه محمد علی انصاری به حسن خمینی و شرح ماجراهای پشت پرده برگزاری مراسم ۱۴ خرداد، اکنون به عینه آشکار شده است که، اغتشاش ایجاد شده و حذف سخنرانی حسن خمینی در مراسم فوق، از قبل توسط خامنه ای و احمدی نژاد طراحی و برنامه ریزی شده بود.

بحران قدرت و تضاد های درونی جمهوری اسلامی، که ظاهرا جناح های درون نظام را به مقابله با هم کشانده است، دقیقا ریشه در ماهیت ارتجاعی این نظام دارد. کشاکش امروز جناح های درون رژیم که هر کدام از این جناح های درگیر سعی می کنند خود را طرفدار واقعی “خط امام” معرفی کنند، بدون شک در ماهیت وجودی و تفکر سرکوبگرانه همان “امام راحل” نهفته است.

آنچه که طی سه دهه گذشته بر توده های مردم ایران اعمال شده است، دقیقا مبتنی بر دستور العمل ها و سیاست گزاری های نظری و عملی شخص خمینی بوده است. خامنه ای و جناح مسلط جمهوری اسلامی تنها با تکرار درصدی از جنایات دوران خمینی هم اکنون با شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای مواجه شده اند. تا اینجا مسئله جایگاه کنونی خامنه ای و جناح مسلط جمهوری اسلامی برای توده های مردم ایران روشن شده است.

اما “اصلاح طلبان” در کجا ایستاده اند؟ بیان حتا گوشه ای از افکار ارتجاعی و عملکرد جنایتکارانه خمینی، آنچنان وحشت انگیز است که اگر در میان نسل جوان کنونی ایران تمام زوایای آن عیان گردد، یقینا “اصلاح طلبان” اولین گروهی خواهند بود که از طرف توده های سرکوب شده ایران به محاکمه کشیده خواهند شد. نه صرفا به دلیل همدست بودن با خمینی و یا شرکت داشتن در کشتارهای وسیع دهه شصت. بلکه به دلیل فریبکاری های امروزشان و کتمان کردن آنهمه جنایات صورت گرفته در دوران خمینی و توسط شخص او.

تنها یادآوری گوشه ای از یک سخنرانی خمینی که جهت تبیین سیاست گزاری سرکوبگرانه جمهوری اسلامی بیان گریده است، برای نشان دادن چهره واقعی و جنایتکارانه خمینی کافی ست.

“…اگر از اول قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، روسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و روسای آنها را به سزای اعمالشان رسانده بودیم، و چوبه های دار را در میدان های بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت ها پیش نمی آمد. اگر ما انقلابی بودیم، اجاره نمی دادیم این ها اظهار وجود کنند. تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم. تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم. یک حزب، و آن “حزب الله”، حزب مستضعفین…و من توبه می کنم از این اشتباهی که کردم”. و چنانکه دیدیم خمینی تا آخرین روزهای زندگی ننگین خود، بر این توبه وفادار ماند و همه اقشار جامعه را از دم تیغ گذراند.

بنابر این، “اصلاح طلبان” بیهوده تلاش می کنند سیاست سرکوبگرانه کنونی جمهوری اسلامی را جدای از سیاست گذاری های خمینی معرفی کنند. شدیدترین کشتارها، اعدام ها، سرکوب ها، شکستن قلم ها و پایمال شدن ابتدایی ترین حقوق انسانی و مدنی مردم ایران در دوران اقتدار خمینی و با دستور مستقیم شخص او بر جامعه اعمال شده است.

خامنه ای و جناح مسلط جمهوری اسلامی، با توجه به مجموعه سرکوب ها، اعدام، تجاوز و کشتارهای اعمال شده در دوران خمینی، سیاست سرکوب گرانه تا کنونی شان را توجیه کرده و می کنند. آنها از این منظر خود را پیروان واقعی راه خمینی می دانند.

در این میان، “اصلاح طلبان” نیز خود را پیروان راستین خمینی و “خط امام” می دانند. اما از پذیرش مسئله کشتارها و سرکوبگری های بی رحمانه دوران خمینی طفره می روند. آنها نگران عریان شدن چهره واقعی خمینی در جامعه و در میان نسل جوان کنونی هستند. افکار و چهره خمینی چنان با پلشتی، کشتار، سرکوب و ویرانی در آمیخته است که هیچ سنخیتی با ادعای دروغین و کذایی “اصلاح طلبان” در مورد این دیکتاتور اعظم ندارد. لذا، هرگونه ادعای اصلاح طلبی در چهار چوب حکومت جمهوری اسلامی، بدون محکوم کردن افکارواعمال خمینی، بدون بیان عملکرد سرکوبگرانه این دیکتاتور بزرگ در دهه شصت، عملا یک ادعای مضحک و فریبکارانه بیش نخواهد بود. این همان نکته ای است که نیروهای به ظاهر اصلاح طلب درون نظام از وارد شدن به آن پرهیز می کنند و حاضر نیستند هزینه های ورود به این امر را به عهده بگیرند.
http://96.0.88.12/?p=16709

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر