۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه

جنبش “اشغال وال استریت” و جهانی سازی مبارزه ضدسرمایه داری

نظام سرمایه داری جهانی دردوران حیات خود همواره با دوره های رکود و بحران روبرو بوده است اما ازربع آخر قرن بیستم، مرحله رونق درحرکت ادواری ( سیکلی) اقتصاد سرمایه داری مدام کوتاه تر شده است. بحرانی که از سال ٢٠٠۸ آغاز شده و همچنان ادامه دارد آنقدر عمیق و ژرف است که دست اندرکاران بلندپایه نظام سرمایه داری همچون ژان – کلود تریشه در جریان مصاحبه ای که روز ۲۴ مهر با رسانه های فرانسوی انجام داد آن را از جنگ جهانی دوم بدین سو بی همتا توصیف می کند. ژان – کلود تریشه از نوامبر ۲۰۰۳ رئیس بانک مرکزی اروپا است و در پایان ماه جاری میلادی این منصب را بر اساس مقررات آن رها می کند. بانک مرکزی اروپا را می توان در ردیف دیگر نهادهای سرمایه داری همچون بانک جهانی و صندوق بین المللی پول ارزیابی کرد. بی جهت نیست که آقای تریشه به عنوان رئیس بانک مرکزی اروپا در سال ۲۰۰۷ جایزه مرد سال را از روزنامه ی فاینانشیل تایمز برای “مدیریت بحران subprime” های آمریکایی گرفت! اما بی همتایی این بحران به قول آقای تریشه فقط ناشی از ابعاد بی سابقه آن نیست، بی همتایی آن در این است که حلقه های ضعیف و قوی یا کشورهای پیشرفته یا “در حال توسعه” را نیز دربرگرفته است. به همین جهت در ماه های اخیر همگان شاهد بودند که چگونه از ورشکستگی نه فقط یونان بلکه ایسلند که زمانی به عنوان مرفه ترین کشور سرمایه داری معرفی می شد، سخن رفت. و امروز از مشکلات اقتصادی چین و نرخ تورم که هر روز بالاتر می رود، صحبت می کنند، نرخ تورمی که می رود تا دو رقمی شود و جای نرخ رشد دو رقمی چین را بگیرد. البته ژان – کلود تریشه هم به زبان دیگری این واقعیت را بیان می کند. او می گوید که بحران کنونی “حاکمیت جهانی” را تغییر داده است و از کشورهای گروه هشت به برزیل و مکزیک و آفریقای جنوبی و هندوستان و غیره بسط داده است.



افکار عمومی سراسر گیتی شاهد جلوه ای از آغاز یک مبارزه ی جهانی علیه مصائب اقتصادی و اجتماعی نظام سرمایه داری در روز شنبه ۲۳ مهر بودند. رویترز خبر داد که در این روز دست کم در ۹۵۱ شهرِ ۸۲ کشور جهان تظاهرات و راهپیمایی علیه وضعیت موجود برپا شد. هر چند مطالبات تظاهرکنندگان بسیار متنوع بود، اما در خطوط کلی می توان گفت که همه ی آنان به سیاست های ریاضتی دولت ها و دیکتاتوری اقتصادی بانک ها و مؤسسات معظم مالی که بشریت را محکوم به فقر و بی آیندگی کرده اند، اعتراض داشتند. این اعتراض جهانی که در نوع خود بی سابقه بود ملهم از جنبش indignados یا ناراضیان و بیزاران اسپانیا و همچنین جنبش “اشغال وال استریت” در آمریکا بود.

مردم جهان تاکنون شاهد چنین اعتراضی نبوده اند که در یک روز و در پنج قاره ی جهان شکل بگیرد. می توان گفت که در روز ۲۳ مهر بامداد ۲۴ ساعت به درازا کشید، چرا که نخستین تظاهرات در سیدنی با شرکت قریب به ۲۰۰۰ نفر از اعضای اتحادیه های کارگری، نیروهای چپ و کمونیست و بومیان استرالیا آغاز شد. تظاهرات “بیزاران” از وضعیت موجود در توکیو پایتخت ژاپن رنگ و بویی ضداتمی داشت و آنان با توجه به فاجعه فوکوشیما برضد سیاست های اتمی دولت تظاهرات کردند. اما در مانیل پایتخت فیلیپین تظاهرکنندگان ترجیح دادند در برابر سفارت آمریکا تجمع کنند و شعار “مرگ بر امپریالیسم آمریکا” سر دهند. شهرهایی همچون لندن و آتن نیز شاهد تظاهرات اعتراضی علیه بحران اقتصادی کنونی بودند. پاریس، رم و آمستردام و بسیاری دیگر از شهرهای اروپایی تظاهرات خود را داشتند. در قاره ی آمریکا نیز در بسیاری از شهرهای ایالات متحده ی آمریکا و کانادا و همچنین در شیلی و دیگر کشورهای بحران زده ی آمریکای جنوبی تظاهرات اعتراضی برپا شد.

همزمان با بحران عظیم اقتصادی در یونان و سراسیمگی دولت این کشور و مسئولان اروپا برای نجات آن که همراه با سیاست های وحشتناک ریاضتی علیه کارگران و زحمتکشان بود، جنبشی در اسپانیا شکل گرفت که نام جنبش “بیزاران” را گرفت. کسانی که به این جنبش شکل دادند بیش تر علیه نرخ بالای بیکاری در اسپانیا اعتراض داشتند. در اسپانیا بیش از ۲۰ % جمعیت فعال در بیکاری به سر می برد و این نرخ برای جوانان بین ۲۵ – ۱۸ سال به رقم باورنکردنی ۴۵ % رسیده است. فعالان جنبش بیزاران سپس نمادین میدان پورتا دل سول (Puerta del Sol) را اشغال کردند و علیه سیاست های ریاضتی دولت سوسیال – دمکرات زاپاترو اعتراض نمودند و به درستی بانک مرکزی اروپا و صندوق بین المللی پول را نیز به عنوان مسئولان بحرانی معرفی کردند که باید به این عنوان پاسخگوی آن هم باشند.

در آمریکا نیز در طی تابستانی که گذشت جنبشی از طریق یک فراخوان در اینترنت شکل گرفت که نام خود را “اشغال وال استریت” به عنوان نماد بحران موجود گذاشت. فراخوان این جنبش را گروه کوچکی به نام Adbusters یا “تخریب کنندگان تبلیغات تجاری” صادر کردند که اصلاً در شهر وانکوور کانادا هستند و هدف خود را مبارزه با سرمایه داری تعریف کرده اند. یکی از بنیان گذاران این گروه که Kalle Lasn نام دارد به خبرگزاری رویترز گفت:”ما از رویدادهای تونس و مصر الهام گرفتیم و فکر کردیم که آمریکا هم می تواند میدان تحریر (میدان آزادی واقع در قاهره) خود را داشته باشد.” او افزود:”ما به این نتیجه رسیدیم که مردم آمریکا از وضعیت موجود به تنگ آمده اند و تنها جرقه ای لازم است تا آنان را به میدان مبارزه بکشاند.” این چنین بود که “اشغال وال استریت” شکل گرفت و اعلام کرد که از این پس هر اندازه که لازم باشد تجمع و اعتراض راه می اندازد. از روز ۲۶ شهریور که از آغاز “اشغال وال استریت” می گذرد تاکنون ده ها تظاهرات در صدها شهر آمریکا برگزار شده است و فعالان آن برای نشان دادن قاطعیت خود موفق شدند تا برای یک دوره چهار ماهه مجوز اعتراض را در برابر کاخ سفید بگیرند. آنان می گویند که نمایندگان ۹۹ % مردمی هستند که با مشکلات گوناگون اقتصادی و معیشتی روزگار می گذرانند و این چنین به تمرکز ثروت در دستان ۱ % باقیمانده اعتراض می کنند. فعالان اشغال وال استریت اما فقط مطالبات اقتصادی ندارند و مطالبات سیاسی را نیز مطرح می کنند که مهم ترین آن پایان دادن به دخالت های نظامی آمریکا به ویژه در افغانستان و عراق و بازگردانی نیروهای نظامی از آن کشورهاست.

از اقدامات مبارزاتی فعالان اشغال وال استریت می توان به تظاهرات روز ۱۴ مهر آنان در واشنگتن و راهپیمایی اشان به سوی کاخ سفید اشاره کرد. روز ۱۹ مهر نیز پلیس ده ها تن از تظاهرکنندگان را در شهر بوستون به جرم “تظاهرات غیرقانونی و دست اندازی به معابر عمومی” بازداشت کرد! در تظاهرات های گوناگونی که در اعتراض جهانی ۲۳ مهر در آمریکا رخ داد ۸۰ نفر در نیویورک بازداشت شدند. از نکات برجسته اعتراضات جنبش اشغال وال استریت می توان به حمایت اتحادیه های کارگری در نیویورک در روز ۱۳ مهر اشاره کرد. در این روز برای نخستین بار پس از آغاز جنبش اشغال وال استریت اتحادیه حمل و نقل نیویورک که در میان اتحادیه ها دارای اهمیت زیادی ست و همچنین چند اتحادیه دیگر از اعتراضات حمایت کردند و به عنوان همبستگی به حمل و نقل رایگان معترضان دست زدند.

جنبش بیزاران در اسپانیا و اشغال وال استریت در آمریکا که توانستند با استفاده از ابزار نوین ارتباطی همچون اینترنت شکل بگیرند و حتا دست به تظاهرات در سطح جهان بزنند در نوع خود منحصر به فرد هستند. این جنبش ها در حالی پدید آمدند که چند سال پیش از آن جنبش ضدجهانی سازی تحرکاتی کرد و متأسفانه به تدریج از تب و تاب افتاد. هر چند وضعیت امروز به مراتب وخیم تر از سال هایی ست که اتفاقاً در سیاتل آمریکا جنبش ضدجهانی سازی شکل گرفت و فوروم های اجتماعی آغاز به کار کردند، اما تنوع مطالبات و عدم وجود رهبری لااقل متمرکز در هر کشور موجب شده است که حتا کسانی که خود مسئول بحران هستند به هر دلیل و عنوانی با جنبش اشغال وال استریت اعلام همبستگی کنند. خانم نانسی پلوسی که رهبر حزب دمکرات در پارلمان آمریکاست از جمله کسانی ست که گفته است “بی احتیاطی عده ای در وال استریت” موجب شده است تا مردم آمریکا نگران شوند! یک میلیاردر آمریکایی که جرج سوروس نام دارد در یک مصاحبه مطبوعاتی که روز ۱۲ مهر انجام داد گفت که “صادقانه” حرکت فعالان اشغال وال استریت را می فهمد و درک می کند که چرا آنان برضد اقدامات بانک ها برآشفته اند. ژان – کلود تریشه نیز گفته است که با بخشی از مطالبات کسانی که نام خود را بیزاران یا فعالان اشغال وال استریت گذاشته اند، موافق است. او افزود که پیام این معترضان “تقویت مقررات” و “تحمیل قواعد به دست اندرکاران امور مالی” ست.

جنبش هایی که اکنون در اروپا و آمریکا علیه وضعیت موجود شکل گرفته اند جنبش هایی هستند که باید تا حد امکان تقویت شوند، اما اگر این جنبش ها می خواهند وضعیت موجود را تغییر دهند نمی توانند در شکل کنونی باقی بمانند. مطالبات این جنبش ها باید به جای تقویت مقررات یا تحمیل قواعد به خواسته ی تغییر اساسی وضعیت موجود گذار کنند. نظام سرمایه داری در گذشته نیز در دوران های بحرانی خود تن به بسیاری از تعدیل ها داده است تا بتواند ارکان خود را حفظ کند. اکنون که جنبش اشغال وال استریت همراه با مطالبات اقتصادی دست به انتشار مطالبات سیاسی خود هم زده است باید به این نکته توجه کند که اعتماد به نمایندگان سیاسی نظم موجود بیهوده است. همین آقای باراک اوباما که مانند بقیه نمایندگان سیاسی نظم موجود وعده و وعید زیاد داد نه می تواند و نه می خواهد در چارچوب نظم موجود لااقل به همان قول ها عمل کند. او مثلاً قول داده بود که با یک مالیات کوچک بر افرادی که بیش از ۲۵۰ هزار دلار در سال درآمد دارند ۴۵۰ میلیارد دلار برای کاهش بیکاری در آمریکا مهیا کند، اما اکنون سقف را بالا برده است و افراد با درآمد سالانه ی بیش از یک میلیون دلار را در نظر دارد. با توجه به این که این افراد تعدادشان به مراتب کم تر از گروه اول است بعید است که بودجه ی چند صد میلیاردی علیه بیکاری تأمین گردد. در این مثال به خوبی روشن است که حتا نمایندگان نظم موجود خود زندانی “مقررات” و “قواعد” گاه نانوشته ای هستند که آنان را به رأس قدرت رسانده است و آنان هم چاره ای به جز نگهبانی از آن ندارند. اگر آقای باراک اوباما می خواهد با توجه به نظم سیاسی موجود دوباره انتخاب شود و میلیاردها دلار هزینه ی انتخاباتی خود را تأمین کند باید از ثروتمندان و به قول فعالان اشغال وال استریت از یک درصدی ها حمایت کند.

نظم سرمایه داری دورانش مدت هاست به سر آمده است، عده ای که هنوز رؤیای کنترل یا ایجاد تغییر در بطن این نظم را دارند یا منافعی در آن دارند آن اقلیتی را نمایندگی می کنند که چند سال پیش با اعلام “پایان تاریخ” می خواست نظم سرمایه داری را جاودانه جا بزند. بهترین تغییر و تحولی که در وضعیت موجود می توان تصور کرد زیر و رو کردن آن است. اما چگونه است که نظمی که دورانش به سر آمده است هنوز پابرجاست و هنوز این دستگاه عظیم سیاسی – تبلیغاتی را پشت سر خود دارد؟ علت همانا تأخیری ست که عامل ذهنی بر عامل عینی دارد. جنبش بیزاران و اشغال وال استریت بارقه ای از پایان این تأخیر می توانند باشند، اما باید منتظر شد و دید که این رعد چه صاعقه و حریقی ایجاد می کند!

برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر