۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

اخراج آخرین بازمانده ائتلاف از کابینه‌ی احمدی‌نژاد

در هفته‌ای که گذشت، بالاخره احمدی‌نژاد تکلیف وزیر امور خارجه‌اش را یک‌سره کرد و او را برکنار نمود. برکناری متکی از وزارت امور خارجه‌ی جمهوری اسلامی اتفاق غیر منتظره‌ای نبود. وی آخرین بازمانده از ائتلاف گروه‌های موسوم به جناح اصول‌گرا بود که در کنار گذاشتن جناح موسوم به اصلاح‌طلب با یکدیگر متحد شده بودند. از آن ایام چندین سال گذشت. تغییراتی که در اوضاع سیاسی ایران رخ داد موقعیت دار و دسته‌ی وابسته به احمدی‌نژاد را در برابر دیگر گروه‌های وابسته به جناح اصول‌گرا تقویت نمود. احمدی‌نژاد تلاش نمود که از این تغییر اوضاع به نفع خود بهره گیرد و موقعیت خود را بی‌نیاز از یاری گروه‌های ائتلاف، مستحکم سازد. لذا در همان دوره‌ی ۴ ساله نخست زمام‌داری‌اش تعدادی از اعضای کابینه خود را که وابسته به گروه‌های دیگر جناح اصول‌گرا بود، برکنار نمود و طرفداران خود را جایگزین آن‌ها کرد. به رغم بروز اختلاف میان احمدی‌نژاد‌ و گروه وابسته به وی با گروه‌های دیگر ائتلاف، در شرایطی که جمهوری اسلامی با یک بحران سیاسی جدی روبرو شده بود و جمهوری اسلامی جز احمدی‌نژاد، آلترناتیو دیگری نداشت، در جریان به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری، همه‌ی گروه‌های اصول‌گرا خود را ناگزیر دیدند که در پشت سر وی قرار گیرند و از او حمایت کنند. این عامل دیگری در تقویت وی و تضعیف گروه‌های هم‌پیمان او بود. پس از سرکوب مبارزات مردم در سال ۸۸، اوضاع دیگر به نحوی تغییر کرده بود که تمام قدرت می‌بایستی بیش از پیش در قوه مجریه و در دست یک نفر متمرکز گردد که به هیچ گروه و ارگانی وابسته به رژیم جز خامنه‌ای جوابگو نباشد. بنابراین کابینه نیز می‌بایستی کاملاً یک‌دست و فرمان‌بردار احمدی‌نژاد باشد و وزرا، وابسته به هیچ‌یک از گروه‌های دیگر نباشند. وزیر امور خارجه، اما وابسته به یکی از دسته‌بندی‌های قدرتمند درون جناح به نام پیروان ولایت و رهبری بود.
 برکناری او کار ساده‌ای نبود. احمدی‌نژاد سیاستی پیچیده‌تر برای برکناری وی را در دستور کار قرار داد. انتصاب تعدادی از نزدیک‌ترین افراد وابسته به خود به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهوری در امور خاورمیانه، آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین، افغانستان و دریای خزر و در اواخر مرداد ماه، در واقع سلب اختیارات وزیر امور خارجه و تمرکز آن‌ها در دست وی بود. این اقدام، خشم گروه‌های رقیب را برانگیخت. آن‌ها به خامنه‌ای متوسل شدند که وی را از این اقدام بازدارد. خامنه‌ای هم وزارت امور خارجه را مسئول سیاست خارجی اعلام نمود و احمدی‌نژاد را از موازی‌کاری منع نمود. چاره‌ای برای احمدی‌نژاد باقی نماند، جز این که اندکی کوتاه بیاید و سِمَت نماینده‌ی ویژه را به مشاور تبدیل کند. اختلاف ادامه داشت و احمدی‌نژاد مترصد فرصتی بود تا این بار مستقیماً متکی را از سمت وزیر امور خارجه برکنار نماید. متکی روز ۲۱ آذر به عنوان وزیر خارجه‌ی جمهوری اسلامی عازم سنگال شد تا شاید بتواند مقامات این کشور را با دروغ‌پردازی‌های مرسوم جمهوری اسلامی در مورد ارسال سلاح‌های قاچاق به این کشور که در نیجریه کشف شده بودند، از قطع مناسبات دیپلماتیک بازدارد. او در حال مذاکره با مقامات سنگالی بود که روز ۲۳ آذر حکم برکناری وی به دست‌اش رسید. احمدی‌نژاد در یک نامه دوسطری به وی اعلام کرد: “بدین وسیله از زحمات و خدمات جنابعالی در دوران تصدی مسئولیت وزارت امور خارجه تشکر و قدردانی می‌کنم.”

یعنی خوش آمدید. بساط‌تان را جمع کنید و بروید و کمی هم بیش از آن که نیاز بوده مانده‌اید. اما به رغم ظاهر مؤدبانه‌ی نامه، این برکناری بیش از آن تحقیرآمیز بود که حتا ظاهر قضیه حفظ شود.

در حالی که وزیر خارجه مشغول مذاکره و رساندن پیام احمدی‌نژاد به رئیس دولت سنگال بود، حکم اخراج خود را دریافت کرد. قاعدتاً برای حفظ ظاهر قواعد و مناسبات دیپلماتیک بورژوایی احمدی‌نژاد می‌بایستی یک روز صبر می‌کرد و به محض بازگشت، وی را برکنار می‌نمود. احمدی‌نژاد اما این حرف‌‌ها سرش نمی‌شود. او احساس می‌کرد که رقبای وی در جریان ماجرای انتضاب نمایندگان ویژه، او را تحقیر کرده و وادار به عقب‌نشینی کرده‌اند. لذا می‌بایستی وزیر خارجه مورد حمایت آن‌ها به شکلی تحقیرآمیز برکنار شود تا در عین حال که سیاست اصلی خود را پیش می‌برد، عقب‌نشینی و تحقیر پیشین‌اش جبران گردد. اما به نظر می‌رسد که در پشت این قضیه، ماجرای دیگری نهفته است که به احمدی‌نژاد فرصت داد از آن به نفع خود بهره گیرد و به این شکل تحقیرآمیز وزیر خارجه‌اش را برکنار نماید. همین مسئله باید دلیلی باشد بر این که چرا صدایی از هیچ کدام از گروه‌های رقیب احمدی‌نژاد بر سر این برکناری، بلند نشد و هیچ‌یک حاضر به یک اعتراض علنی و مخالف با وی نشدند. اکنون، احمدی‌نژاد به یکی دیگر از خواست‌هایش، کابینه‌ای کاملاً یک دست و فرمانبردار و تمرکز تمام امور مربوط به سیاست‌های داخلی و خارجی در دست شخص خود دست یافته است. تمرکزی که جمهوری اسلامی برای مقابله با بحران‌های موجود به آن نیازمند است، یک گام دیگر به جلو نهاد. در عین حال که قدرت فردی احمدی‌نژاد افزایش یافت، پایه‌های حامیان وی در درون طبقه حاکم ضعیف‌تر و متزلزل‌تر گردید. هر چه این تمرکز در جمهوری اسلامی بیش‌تر می‌شود، اختلاف در درون طبقه حاکم عمیق‌تر، مخالفت و اعتراض مردم، گسترده‌تر و شرایط برای سرنگونی رژیم مساعدتر می‌گردد. تمرکز قدرت در یک سو، همواره با تمرکز مخالفت در قطب دیگر همراه است.

بر گرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر