۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

پایان اشغال نظامی عراق و فجایعی که این اشغال به بار آورد


آخرین گروه نظامیان آمریکایی در روزهای پایانی سال میلادی گذشته، از ۱۸ دسامبر ۲۰۱۱ به بعد، خاک عراق را پس از هشت سال و نه ماه تجاوز و اشغال گری ترک کردند. یورش نظامی امپریالیسم هار و درنده خوی آمریکا به عراق چیزی به جز کشتار لااقل یک صد هزار غیرنظامی عراقی، ویرانی گسترده این کشور و تشدید اختلاف و چند پارگی میان ملل و اقوام گوناگون آن بر جای نگذارد. نظامی گری دیوانه وار آمریکا در عراق همچنین هزینه ای نجومی داشت که برابر با هفتصد میلیارد دلار برآورد شده است.
تجاوز نظامی به عراق بدون مقدمه و زمینه چینی نبود. هیئت حاکمه ی آمریکا به ریاست جرج بوش (پسر) در پی استراتژی خاورمیانه بزرگ، از نخستین ماه های سال ۲۰۰۲ علیه رژیم صدام حسین موضع گیری و آن را “خطری برای نظم جهانی” معرفی می نمود. حمله به عراق زمانی برنامه ریزی می شد که این کشور هنوز از مصائب جنگ هشت ساله ارتجاعی با جمهوری اسلامی ایران، سپس “جنگ خلیج” که در پی حمله ی رژیم صدام حسین به خاک کویت صورت گرفت و ۱۲ سال تحریم اقتصادی رهائی نیافته بود.
امپریالیسم آمریکا در زمینه چینی تجاوز نظامی به عراق احتمال دستیابی رژیم این کشور به “سلاح های کشتار جمعی” که معلوم نبود چه هستند و به خصوص چگونه تولید شده اند را مستمسک قرار می داد و مدام با استفاده از رسانه های بزرگ که در خدمت اهدافش بوده و هستند بر طبل جنگ می کوبید. اگر هیچکس نمی دانست، امپریالیسم آمریکا خوب می دانست که رژیم صدام حسین قادر به تولید سلاح کشتار جمعی نیست. چرا که بمب های شیمیایی که رژیم ارتجاعی بعثی در جریان جنگ با جمهوری اسلامی و به ویژه علیه مردم کردستان عراق استفاده کرد، همگی ساخت آمریکا، فرانسه و انگلستان بودند و در زمانی که از آن ها استفاده شد صدایی از امپریالیست ها درنیامد.
هر انسان اندک آگاهی می داند که جنگ ادامه ی سیاست است. امپریالیسم آمریکا و دولت جرج بوش خوب می دانستند که رژیم صدام حسین می تواند دست به هر ماجراجویی بزند اما توانایی آن را ندارد که “سلاح کشتار جمعی” تولید کند. با این حال امپریالیسم از تجاوز رژیم صدام حسین به کویت سوء استفاده کرد و با توجه به بحران جهان سرمایه داری و مسئله ی مهم نفت و انرژی و کوتاه کردن دست رقیبانش از آن ها و با نیت استقرار یک حاکمیت گوش به فرمان مانند حکومت های مصر و عربستان سعودی، زمینه های حمله به عراق را مهیا نمود.

 انسان های آگاه همچنین خوب می دانند که نفت جای مهمی در اقتصاد جهانی دارد. کشورهای خاورمیانه ۶۶ % ذخیره های قطعی نفت جهان را در خود جای داده اند. این در حالی ست که کشورهای آمریکای مرکزی و لاتین ٩ % و کشورهای آمریکای شمالی و تمام اروپای غربی فقط ۲ % آن را دارند. نفت به عنوان نخستین کالای استراتژیک دارای چنان اهمیتی ست که امپریالیست ها حاضرند برای نگاه داشتن کنترل آن دست به هر جنایتی بزنند و اگر لازم دیدند شعله ی یک کشمکش و جنگ جهانی دیگر را روشن کنند. امپریالیسم آمریکا مطلقاً نگران این نبود که رژیم ماجراجوی صدام حسین بتواند سلاح کشتار جمعی بسازد و امنیت مردم خود یا منطقه را به خطر بیاندازد بلکه نگران آینده ی حیات خود و نیازش به نفت بود. امپریالیسم آمریکا می دانست که نیاز به نفت در جهان تا سال ٢٠٢۵ تا ۵٠ % تولید کنونی افزایش خواهد داشت، این در حالی بود که تولید داخلی و ذخایر خودش از ۱۹۹۰ تا ٢٠٠٠ نزدیک به ۱۵ % کاهش یافته بود. امپریالیسم آمریکا نمی خواست برای تأمین نیازهای نفتی خود فقط به برخی کشورها مانند عربستان سعودی متکی باشد و برای کنترل منابع نفتی و درآوردن آن ها از چنگ رقبایش به خصوص چین به منابع نفتی عراق چشم دوخت که در سال ٢۰۰۰ بالغ بر ۱۱٢ میلیارد بشکه یا تقریباً ۱۱ % کل ذخایر جهانی برآورد شده بودند. در ثانی استخراج نفت عراق یکی از ارزان ترین ها در سطح جهان است.
امپریالیسم آمریکا در مقدمه چینی برای حمله به عراق فقط به بسیج رسانه ای نپرداخت و از دیگر ابزار مانند “بازرسان بین المللی” نیز استفاده کرد. وقتی هم برخی از این بازرسان آهنگی دیگر سر دادند، یا به تحقیقاتشان بی توجهی شد یا آنان را با ظرافت کنار گذاشتند. همگان به خاطر دارند که وقتی هانس بلیکس، بازرس ویژه ی سازمان ملل متحد در چارچوب قطعنامه ی ۱۴۴۱ به عدم وجود سلاح کشتار جمعی در عراق رسید، چگونه نتایج کار وی و گروه بازرسانی را که او ریاست می کرد به کناری نهادند. این ها در حالی صورت می گرفت که از اواسط سال ۲۰۰۲ هزاران سرباز آمریکایی به پایگاه های نظامی نزدیک به عراق به ویژه درقطرفرستاده شدند یا بمب افکن های مهیب ب ۵۲ به جزیره ی دیه گو گارسیا در اقیانوس هند گسیل شدند. نخستین حملات هوایی در ماه اوت ۲۰۰۲ آغاز شدند و در شب ۵ سپتامبر ۲۰۰۲ نزدیک به صد هواپیمای جنگنده ی آمریکایی و انگلیسی پایگاه های نظامی عراق را در چهارصد کیلومتری شرق بغداد بمباران نمودند.
امپریالیست های آمریکایی و انگلیسی در بخشی دیگر از مقدمه چینی های خود برای توجیه تجاوز به عراق مدعی شدند که قصد دارند مردم عراق را از “دیکتاتوری” صدام حسین نجات دهند، این در حالی ست که در همان منطقه، از دیکتاتوری های دیگری همچون رژیم عربستان سعودی با تمام توان حمایت و پشتیبانی کرده و می کنند. آن ها در این زمینه ناگهان مدافع حقوق مردم کردستان عراق شدند و گفتند که می خواهند آنان را نیز از یوغ رژیم صدام حسین نجات دهند. امپریالیست ها در حالی این سخنان را سر می‌دادند که خود سلاح های شیمیایی یا مواد تولید آن همچون anthrax را در دهه ی هشتاد میلادی در اختیار صدام حسین قرار دادند و وقتی او نزدیک به پنج هزار تن از مردم کردستان را با استفاده از سلاح شیمیایی قتل عام کرد هیچ کدام از امپریالیست ها اعتراضی نکردند. امپریالیست های آمریکایی برای توجیه دفاع ناگهانی شان از حقوق مردم کردستان عراق حتا توانستند برخی از سازمان های سیاسی اقلیم کردستان را به خدمت خود درآورند و آنان را به نوکران گوش به فرمان خود تبدیل کنند. البته پس از اشغال از افراد آنان به عنوان مهره های اعمال سیاست خود استفاده کردند و حتا تا ریاست جمهوری عراق ارتقائشان دادند!
امپریالیسم آمریکا و متحدانش در تجاوز نظامی به عراق نشان دادند که نهادهای بین المللی و به ویژه سازمان ملل متحد را نیز تا جایی قبول دارند که در خدمت منافعشان باشد و وقتی نتوانند از ارگان های آن همچون شورای امنیت و غیره استفاده کنند به تصمیمات آنها نیز توجه نمی کنند و آشکارا این نهادها را بی اعتبارتر از آن چه هست می نمایند. امپریالیسم آمریکا در تجاوز به عراق، سازمان ملل متحد و قطعنامه های آن را – به ویژه قطعنامه ۱۴۴۱ – کاملاً بی اعتبار کرد. هر چند قعطنامه ی مذکور حمله ی نظامی به عراق را ممنوع نکرده بود، اما راه عملی را “بازرسی” و “خلع سلاح” عراق تعریف کرده بود. به هر حال تاریخچه ی تاکنونی سازمان ملل متحد و قطعنامه های مختلف‌اش نشان داده است که این نهاد بین المللی نیز کارآیی خاصی در جلوگیری از تجاوز نظامی و جنگ ندارد. این مهم بار دیگر در رابطه با عراق بر همگان ثابت و مسجل شد.
سرانجام پس از تمام مقدمه چینی های سیاسی و نظامی، یورش نظامی به عراق روز ٢۰ مارس ٢۰۰٣ با نام بی مسمای “عملیات آزادی عراق” آغاز شد. رژیم پوشالی صدام حسین به سرعت سرنگون شد. هیئت حاکمه ی آمریکا به رهبری جرج بوش دوم، روز اول ماه مه ٢۰۰٣ را روز “پایان نبرد” اعلام کرد. با این حال خشونت ناشی از تجاوز نظامی تا خروج اخیر نیروهای نظامی آمریکا تقریباً همه روزه در عراق با انفجار بمب و کشتار و اختلافات قومی و مذهبی ادامه یافت و همچنان ادامه دارد. عده ای علیه اشغال گری به پا خاستند، نیروهای وفادار به رژیم بعثی در نقاط مختلف عراق دست به نبرد زدند، گروهای افراطی اسلامگرا همچون القاعده با انفجار در معابر عمومی کشته های فراوانی بر جای گذاردند و اختلافات قومی و ملی بین کردها و دیگران یا دیگر اقلیت های ساکن عراق همچون ترکمن ها دامن زده شدند. نتایج تمام این خشونت ها از مارس ٢۰۰٣ تا دسامبر ٢۰۱۱ بر اساس آمارهای نسبتاً مستقل بیش از یک صد هزار کشته و دست کم دویست و پنجاه هزار زخمی برآورد شده است. آمریکا و متحدانش نیز با بیش از ۴۸٠٠ کشته و ٣۶۰۰۰ زخمی عراق را ترک کردند. این در حالی ست که صدها هزار تن از نظامیان آمریکایی که در هشت سال تجاوز به عراق فرستاده شدند با مشکلات روانی فراوانی رو به رو هستند و تعدادی از آنان همه روزه دست به خودکشی می زنند . تجاوز نظامی به عراق همچنین موحب شد که نزدیک به دو میلیون نفر عراق را به مقصد کشورهای دیگر و به ویژه سوریه و اردن و کشورهای اروپایی و آمریکایی ترک کنند. بسیاری از زیرساخت های عراق که هنوز در جنگ با ایران یا با جنگ اول و دوم خلیج دست نخورده باقی مانده بود با تجاوز بزرگ سال ٢٠٠٣ نابود شد و این کشور از آن چه بود ویران تر گردید.
یورش نظامی امپریالیسم آمریکا و متحدانش به عراق نه فقط دمکراسی ادعائی را به این کشور به ارمغان نیاورد، بلکه عرصه را برای پیشبرد سیاست‌‌های ارتجاعی نیروهای مرتجع داخلی و خارجی هموار ساخت. هنوز آخرین نیروهای نظامی آمریکایی در عراق بودند که اختلافات در درون هیئت حاکمه ی دست نشانده چنان شدت گرفت که نخست وزیر در پی دستگیری معاون رئیس جمهور برآمد! این دومی به کردستان گریخت و قصد دارد از آن جا اقداماتی را علیه دولت مرکزی انجام دهد. در روزهای اخیر همچنین بغداد و دیگر نقاط عراق بار دیگر شاهد انفجارات متعددی بود که در آن تعداد زیادی از مردم جان خود را از دست دادند یا مجروح و مصدوم شدند. در میان نیروهای خارجی این جمهوری اسلامی ایران است که بیش ترین توطئه ها را علیه مردم عراق می کند و قصد دارد با اعمال نفوذ سیاسی بیش از گذشته نیروهای سرسپرده به خود را در عراق حاکم کند و در صورت امکان یک حکومت از نوع خود را مستقر نماید. از هم اکنون تحرکات گروه های اسلام‌گرای وابسته به جمهوری اسلامی از قبیل مجلس اعلای اسلامی و دیگر نیروهای عراقی که در سال های پیش از تجاوز نظامی امپریالیستی در پناه جمهوری اسلامی بودند، دوچندان شده است. جمهوری اسلامی می تواند آتش بیار اختلافاتی باشد که در درون باندهای حاکم بر عراق از قبیل اتحاد ملی و بلوک العراقیه درگرفته است. از همین اختلافات بود که طارق الهاشمی سنی تحت پیگرد نوری المالکی شیعه قرار گرفت.
بحران سیاسی در بالا، تنها مشکل فعلی در عراق نیست. حتا رئیس پارلمان عراق در روزهای اخیر اعتراف می کند که حقوق ابتدائی مردم هر روز لگد مال می شود. زنان در عراق بیش از گذشته در معرض تعدی و دست درازی نیروهای مذهبی افراطی به خصوص گروه های شیعه وابسته به جمهوری اسلامی هستند و تعداد زیادی از آنان در کوچه و خیابان یا در خانه و مراکز تحصیلی مورد خشونت قرار می گیرند. از سوی دیگر جمهوری اسلامی که در سال ٢٠٠٣ با سکوت از حمله ی نظامی آمریکا و متحدانش به عراق حمایت نمود، اکنون ریاکارانه از خروج نیروهای نظامی آن ابراز خوشحالی می کند و برای نشان دادن نفوذ خود در عراق، دولت این کشور را وادار به اخراج مجاهدین خلق از قرارگاه اشرف کرده است.
هشت سال و چند ماه تجاوز نظامی امپریالیستی به عراق صدها هزار نفر را به کشتن داد، صدها هزار نفر دیگر را زخمی و معلول کرد، میلیون ها نفر را به آوارگی و مهاجرت وادار نمود، عراق را ویران تر از آن چه بود کرد، بی ثباتی سیاسی عراق را تشدید نمود، حقوق و دست آوردهای مردم عراق به خصوص زنان را محدودتر کرد، صدها میلیارد دلار هزینه به جای گذاشت و معلوم نیست که تا چند دهه ی دیگر وضعیت مردم ستم دیده ی عراق لااقل اندکی بهبود یابد. این است نتایج جنگ و تجاوز نظامی در عراق و جز این نیز در هر جای دیگری نمی تواند باشد.

برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر