۱۳۹۴ خرداد ۱۳, چهارشنبه

تشدید جنگ‌های داخلی در سوریه و عراق و عواقب منطقه‌ای آن



جنگ‌های داخلی در سوریه و عراق پیوسته دامنه وسیع‌تری به خود می‌گیرد. گروه‌های اسلام‌گرای سنی مذهب، پی‌درپی مناطق و شهرهای جدیدی را به تصرف در‌می‌آورند.
در ۲۷ اردیبهشت‌ماه، نیروهای نظامی دولت اسلامی عراق و شام، موسوم به داعش، شهر رمادی مرکز استان انبار را به تصرف درآوردند. ارتش عراق در اینجا نیز همانند موصل با برجای نهادن سلاح و تجهیزات نظامی خود، عقب‌نشینی کرد، یا دقیق‌تر فرار کرد.
اهمیت استراتژیک شهر رمادی برای داعش نه‌ فقط ازآن‌رو است که یورش به بغداد و کربلا را تسهیل می‌کند، بلکه می‌تواند از طریق آن راه ارتباطی به فلوجه در ۵۰ کیلومتری بغداد ایجاد نماید که هم‌اکنون در دست این گروه است.
از همین روست که دولت عراق تمام امکانات خود را برای گسیل یک نیروی نظامی گسترده، متشکل از ارتش و واحدهای شبه‌نظامی شیعه وابسته به جمهوری اسلامی ایران، بسیج کرده است، تا این نیرو با پشتیبانی نیروی هوائی آمریکا بتواند این شهر را باز پس گیرد. در همین حال، نیروهای نظامی داعش در سوریه نیز توانسته‌اند شهر پالمیرا را به تصرف خود درآورند و نیز با تصرف آخرین پاسگاه دولت سوریه در مرز با عراق به نام الولید، تمام این مرز را تحت کنترل بگیرند.



اما، در سوریه، علاوه بر داعش که بیش از نیمی از این کشور را تحت سلطه خود درآورده است، ده‌ها گروه اسلام‌گرای دیگر هم وجود دارند که هر یک، گوشه‌ای از این کشور را تصرف کرده‌اند. مهم‌ترین آن‌ها، ائتلاف جیش‌الفتح متشکل از ۶ گروه است که در رأس آن جبهه نصرت وابسته به جریان القاعده قرارگرفته است. این ائتلاف توانست در ۸ خرداد، ارتش سوریه را در اریحا شکست دهد و آخرین شهر ایالت ادلیب را که هنوز در دست دولت سوریه بود، به تصرف خود درآورد. ائتلاف جیش‌الفتح، هدف بعدی خود را تصرف دمشق اعلام نمود. با پیش روی گروه‌های اسلام‌گرای سوری، اکنون بخش کوچکی از سوریه در دست دولت بعثی بشار اسد باقی مانده است که با حمایت مالی و نظامی جمهوری اسلامی ایران و حضور واحد‌های نظامی حزب‌الله لبنان از موجودیت خود دفاع می‌کند. بر طبق ارزیابی انستیتوی مطالعات جنگ، اکنون دولت سوریه بر ۲۰ تا ۳۰ درصد این کشور کنترل دارد.
با این اوصاف آشکار است که دولت سوریه حتی با مداخله و حمایت همه‌جانبه مالی، نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی ایران، مداخله مستقیم گروه اسلام‌گرای حزب‌الله لبنان و حمایت تسلیحاتی و سیاسی روسیه، نتوانسته است بر بحران موجود غلبه کند، بلکه بالعکس در آستانه فروپاشی قرارگرفته است. از همین رو است که قدرت‌های امپریالیست به تکاپو افتاده‌اند، تا پیش از فروپاشی دولت سوریه و هرج‌ومرج ناشی از سلطه ده‌ها گروه اسلام‌گرا، از طریق ایجاد تحولاتی در ساختار دولت سوریه و سهیم ساختن برخی گروه‌های اپوزسیون، مانع از پدید آمدن چنین وضعیتی گردند. نخست‌وزیر انگلیس اعلام کرد که گفتگو با روسیه را برای یافتن راهی به‌منظور غلبه بر این اوضاع آغاز کرده است. رئیس‌جمهور فرانسه نیز، اخیراً در مجلس این کشور گفت که در تدارک شکل‌دهی به دولتی جدید در سوریه است.
تا چه حد امکان تحقق یک چنین راه‌حلی وجود دارد؟ گرچه غلبه بر این ازهم‌گسیختگی و جنگ داخلی به‌آسانی ممکن نیست، اما چنانچه روسیه حمایت از رژیم بعثی سوریه را متوقف سازد، احتمال شکل‌دهی به یک دولت جدید با ائتلافی از جریانات حامی دولت و برخی گروه‌های اپوزسیون وجود دارد. روسیه نه‌فقط تاکنون از جهت سیاسی و تسلیحاتی از رژیم بشار اسد حمایت نموده و بنابراین قطع این حمایت بسیار حائز اهمیت است، بلکه در درون طبقه حاکم و دستگاه دولتی این کشور نیز نفوذ دارد. بنابراین، هر تلاشی برای شکل‌دهی به یک قدرت سیاسی جدید به موافقت روسیه مشروط می‌گردد. از همین روست که قدرت‌های اروپایی گفتگو با روسیه را بر سر این مسئله آغاز کرده‌اند. لذا قدرت‌های امپریالیست غربی مقدم بر هر چیز نیاز به موافقت روسیه دارند. آن‌ها سوای نفوذ مستقیم خود، از طریق قدرت‌های منطقه‌ای که حامی و پشتیبان مستقیم گروه‌های رنگارنگ اسلام‌گرا هستند، نیز در جهت پیشبرد این طرح تلاش می‌کنند. حتی رهبر گروه نصرت وابسته به القاعده نیز پس از تصرف اریحا، غیرمستقیم هم که شده، همراهی خود را با قدرت‌های امپریالیست غربی اعلام کرده است.
وی اخیراً در گفتگویی با تلویزیون الجزیره اعلام نمود که به دستور ایمن‌الظواهری قصد ندارد سوریه را به پایگاهی برای حمله به غرب تبدیل کند. آنچه باقی می‌ماند، جمهوری اسلامی ایران است که پس از آن‌همه سرمایه‌گذاری برای بقای رژیم اسد و برباد دادن میلیاردها دلار از حاصل دسترنج کارگران ایران، نه‌فقط سوریه را به‌کلی از دست می‌دهد، بلکه تضعیف حزب‌الله و تمرکز فشارها بر عراق را در چشم‌انداز دارد. اما جمهوری اسلامی بدون حمایت روسیه قادر نخواهد بود نقش و نفوذ خود را در سوریه حفظ کند و ناگزیر به عقب‌نشینی خواهد بود.
معضل جدی‌تر اما در این است که چگونه می‌خواهند ده‌ها گروه مسلح رقیب را که هر یک چندین هزار نیروی مسلح در اختیاردارند با گروه‌هایی از هیئت حاکم سوریه که به رژیم بعثی اسد وابسته بوده و یا از آن حمایت کرده‌اند، در یک ساختار جدید قدرت سیاسی، متحد سازند؟ این کار زمانی عملی است که منافع قدرت‌های منطقه‌ای حامی گروه‌های اسلام‌گرا، در این ساختار قدرت تأمین گردد. چون سوای جبهه نصرت و ائتلاف جیش‌الفتح که پیش‌ازاین به آن اشاره شد، ده‌ها گروه دیگر وجود دارند که مستقیماً موردحمایت مالی و تسلیحاتی این دولت‌ها قرار دارند. چندین گروه که به‌ویژه در حلب، قدرت و پایگاه دارند، وابسته به قطر هستند. چند گروه مستقیماً از عربستان تبعیت می‌کنند. ترکیه به‌طور ویژه از گروه‌های ترکمان حمایت مالی و تسلیحاتی دارد. تعداد دیگری از گروه‌ها، وابستگی چندجانبه دارند. گروه‌هایی هم تحت حمایت و اتوریته مستقیم دولت آمریکا قرار دارند که ارتش آزاد سوریه و گروه‌های محلی وابسته به آن در تعدادی از شهرهای سوریه، یک نمونه است. کردهای سوریه هم یک بخش دیگر قضیه‌اند. بنابراین، توافق قدرت‌های منطقه‌ای هم، مشروط خواهد بود به تأمین منافع آن‌ها، به‌ویژه برچیده شدن کامل نفوذ و نقش جمهوری اسلامی در سوریه. اینجاست که وزیر خارجه جمهوری اسلامی در مصاحبه با شبکه تلویزیونی المیادین لبنان با نگرانی اظهار می‌دارد که ایران هیچ زمانی نخواسته است که عربستان را از تحولات منطقه دور نگهدارد، اما سعودی با همکاری و هم‌پیمانی برخی قدرت‌ها در توهم به حاشیه راندن جمهوری اسلامی ایران است. وی در شرایطی که دولت سوریه در وضعیت وخیمی قرارگرفته است، خواستار آتش بس می‌شود.
اما مانعی بزرگ‌تر از تمام موانع موجود، دولت اسلامی داعش است که متجاوز از نیمی از خاک سوریه را در اختیار گرفته و عجالتاً حاضر نیست حتی با گروه‌های اسلام‌گرای دیگر کنار بیاید و هدف خود را سلطه بر سراسر عراق و سوریه قرار داده است. بنابراین اگر کار تا مرحله‌ای پیش رود که رژیم اسد هم به‌کلی برافتد، دور بعدی درگیری‌ها در سوریه میان گروه‌های اسلام‌گرا خواهد بود که یک‌طرف قطعی آن داعش است.
اما تا همین لحظه نیز این جنگ داخلی ارتجاعی در سوریه، فجایعی عظیم به بار آورده است. ۲۲۰ هزار تن کشته‌شده‌اند. صدها هزار تن معلول شده‌اند. ۲ میلیون سوری آواره‌اند. خانه‌های مسکونی و شهرها به ویرانه تبدیل‌شده‌اند. بخش بزرگی از زیرساخت‌ها، تأسیسات صنعتی و کشاورزی از بین رفته‌اند. مسئول این فجایع هم مقدم بر همه، رژیم بعثی اسد است که با تشویق و حمایت جمهوری اسلامی ایران، قیام و انقلاب مردم سوریه را بی‌رحمانه سرکوب کرد. این وحشی‌گری به گروه‌های اسلام‌گرا امکان داد که با حمایت مالی و تسلیحاتی قدرت‌های منطقه‌ای رقیب رژیم اسد و قدرت‌های امپریالیست رشد کنند، ابتکار عمل را به دست بگیرند و با به راه انداختن جنگ داخلی، بخش بزرگی از سوریه را به تصرف خود درآورند. توده‌های کارگر و زحمتکش سوریه، از جهت آگاهی، تشکل و فرهنگ، چیزی کم‌تر از مردم مصر و تونس نداشتند. آن‌ها هم می‌توانستند در بدترین حالت وضعیتی شبیه تونس و مصر امروز را داشته باشند. اما مقاومت رژیم ارتجاعی و بی‌رحم بعثی سوریه فجایعی برای مردم سوریه به بار آورد که هم‌اکنون شاهد آن هستیم. سرانجام هم رژیم بعثی اسد می‌رود و تمام بدبختی، سال‌ها برای مردم سوریه باقی خواهد ماند.
بااین‌همه اگر بتوان چشم‌انداز کوتاه‌تری برای پایان جنگ داخلی در سوریه ترسیم نمود، در عراق به‌دشواری می‌توان چیزی جز ادامه یک جنگ دراز‌مدت تصور نمود. تفاوت در این است که در سوریه به‌رغم این‌که عمده گروه‌های مخالف رژیم اسد، اسلام‌گرای سنی مذهب هستند، جنگ داخلی به یک جنگ فرقه‌ای میان مردم سوریه تبدیل نشد، در عراق بالعکس، جنگ داخلی به جنگ فرقه‌ای میان شیعه و سنی تبدیل‌شده است و شکافی عمیق میان خود مردم شکل‌گرفته است. در اینجا قدرت‌های امپریالیست و منطقه‌ای، بنام سنی و شیعه، مردم عراق را در برابر هم قرار داده‌اند. پایه‌گذار این جنگ فرقه‌ای نیز امپریالیسم آمریکا و جمهوری اسلامی بودند که شیعه را در برابر سنی علم کردند و دولت‌های منطقه‌ای رقیب جمهوری اسلامی نیز، سنی‌ها را علیه شیعه‌ها بسیج نمودند و نزاع خود را با جمهوری اسلامی از طریق دامن زدن به این فرقه‌گرائی ادامه دادند. اشغال نظامی عراق توسط امپریالیسم آمریکا مصیبتی بزرگ برای مردم این کشور بود.
دولت آمریکا پس از اشغال عراق، برای تحکیم موقعیت خود در این کشور و سرکوب هرگونه مقاومت و اعتراض، گروه‌های شیعه‌مذهب طرفدار جمهوری اسلامی ایران را در رأس قدرت قرارداد. این گروه‌ها با ادعای سرکوب طرفداران رژیم صدام، وظیفه اصلی خود را در ارگان‌های نظامی، پلیسی و امنیتی، سرکوب، کشتار و تسویه‌حساب با سنی‌ها قراردادند. دولت اسلام‌گرای شیعی عراق، با تشویق و حمایت جمهوری اسلامی ایران، فشار و تضییقات بر میلیون‌ها تن از مردم عراق را افزود. اعلام‌نشده، بخش بزرگی از این جمعیت را از حقوق اجتماعی محروم نمود و علاوه بر این، آن‌ها را به فقر، بیکاری و گرسنگی محکوم نمود. تمام این اقدامات، زیر چتر حمایتی ارتش اشغالگر آمریکا انجام گرفت. نتیجه این سیاست دولت آمریکا و رژیم دست‌نشانده شیعیه‌مذهب عراق، رشد نارضایتی در بخش وسیعی از عراق و شکل‌گیری گروه‌های مسلح بود. دولت آمریکا و همکاران شیعه‌مذهبش بر سرکوب و کشتار بی‌رحمانه مردم افزودند. اما حتی کاربرد بمب‌های فسفری و ناپالم در فلوجه هم نتوانست مقاومت مردم و گروه‌های مسلح را درهم شکند. تلفات ارتش آمریکا مدام افزایش یافت. هیئت حاکمه آمریکا سرانجام راهی جز بیرون کشیدن ارتش اشغالگر در برابر خود ندید.
با خروج نظامیان آمریکایی از عراق، ۱۰ گروه مسلحی که در این دوران شکل‌گرفته بودند، عملیات نظامی خود را توسعه دادند. در همین حال گردهم‌آئی‌ها و تظاهرات در تعدادی از استان‌های عراق در اعتراض به سیاست‌های رژیم شیعه‌مذهب مالکی گستردش یافت. یکی از گروه‌های مسلح مذهبی که در این زمان فعال بود، بازماندگان گروه توحید و جهاد زرقاوی وابسته به القاعده بود که هنوز در مقایسه با دیگر گروه‌های مسلح مخالف دولت عراق نقش و اهمیتی نداشت. این همان گروهی است که امروزه به دولت اسلامی عراق و شام تبدیل‌شده است. گسترش بحران در سوریه و مداخله امپریالیسم و قدرت‌های منطقه‌ای با ارسال اسلحه و پول برای گروه‌های اسلام‌گرا، به این گروه نیز که وارد سوریه شده بود، امکان داد با استفاده از این کمک‌های مالی و تسلیحاتی بر قدرت و نفوذ خود بیفزاید و بخشی از سوریه را به تصرف درآورد. این گروه ارتجاعی با شعار مبارزه با شیعه، دامنه فعالیت خود را در تعدادی از شهرهای عراق بسط داد. این شعار با توجه به ستمگری‌های دولت شیعی عراق، علیه مردم سنی مذهب، در میان بخش‌های وسیعی از توده‌های مردم این استان‌ها با استقبال روبرو شد. درنتیجه همین حمایت‌ها از سوی بخش هائی از مردم بوده است که وی از سال گذشته توانسته است نزدیک به نیمی از خاک عراق را به تصرف خود درآورد. برخی برآوردها حاکی است که این گروه اسلام‌گرای سنی ضد شیعه، هم‌اکنون یک ارتش صدهزارنفره در اختیار دارد و در متجاوز از ده جبهه در خاک سوریه و عراق در حال جنگ است. تمام تلاش‌های دولت عراق و ائتلاف تحت رهبری آمریکا نیز تاکنون نتوانسته جلوی پیشروی این گروه را سد کند.
بنابراین، ادعای دولت آمریکا و عراق مبنی بر این‌که داعش مرکب از چند هزارنفری تروریست هست که از سراسر جهان جمع‌شده‌اند، یک افسانه است تا نقش خود را در ساختن و پرداختن این گروه پنهان سازند. آن‌ها باسیاست‌های ارتجاعی خود، شرایط عراق را برای رشد این گروه فوق ارتجاعی ضد انسانی فراهم ساختند. از همین روست که شکست آن تا وقتی‌که مردم سنی مذهب عراق یا لااقل بخش قابل‌ملاحظه‌ای از آن‌ها، از این گروه حمایت می‌کنند، ممکن نیست.
آیا دولت آمریکا و عراق راهی برای منزوی کردن داعش در میان مردم مناطق و شهرهای سنی‌نشین عراق دارند؟ پاسخ منفی است. سوای این‌که دیگر برای اجرای یک چنین سیاستی دیر شده است، چنین سیاستی هم وجود ندارد. مادام که یک دولت شیعه‌مذهب در عراق، قدرت را در دست داشته باشد و مادام که جمهوری اسلامی ایران به مداخلات خود در عراق ادامه می‌دهد، ممکن نیست که حتی جنگ و نزاع فرقه‌ای از بین برود، تا چه رسد به تحقق مطالبات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مردم مخالف رژیم حاکم بر عراق. علاوه بر این، فراموش نباید کرد که تنها جمهوری اسلامی نیست که به این جنگ فرقه‌ای در خدمت منافع اقتصادی و سیاسی و اهداف توسعه‌طلبانه پان‌اسلامیستی خود در عراق دامن‌می‌زند، بلکه دولت‌های منطقه‌ای رقیب جمهوری اسلامی هم که خواهان پایان دادن به نفوذ جمهوری اسلامی در عراق و کسب هژمونی منطقه‌ای‌هستند، از این جنگ فرقه‌ای نفع می‌برند، به آن دامن می‌زنند و مستقیم و غیرمستقیم داعش را تقویت می‌کنند. پس اگر شکست نظامی داعش به‌سادگی ممکن نیست ، اگر دولت‌های عراق و آمریکا نمی‌توانند سیاستی برای منزوی کردن داعش در مناطق تحت نفوذش داشته باشند و درعین‌حال چشم‌انداز نزدیکی هم برای غلبه قطعی یکی بر دیگری وجود ندارد، سرنوشت عراق چه خواهد بود؟
هستند کسانی که از تجزیه عراق و حتی سوریه به چند کشور سخن می‌گویند و این را راه‌حل قطعی می‌دانند. اما چنین چیزی در اوضاع سیاسی کنونی جهان ناممکن است. این تجزیه یا باید بر مبنای توافق طرفین درگیر صورت گیرد که هیچ‌یک از طرف‌های اصلی درگیری خواهان آن نیستند. بالعکس آن‌ها خواهان پیروزی در جنگ و حفظ تمامیت ارضی کشورشان هستند. تنها کردهای عراق‌اند که از یک چنین تجزیه‌ای دفاع می‌کنند.
شق دیگر این است که قدرت‌های امپریالیست برای اجرای چنین نقشه‌ای اقدام کنند. اما در اوضاع سیاسی کنونی جهان حتی قدرت‌های امپریالیست نیز قادر به چنین تجزیه‌ای نیستند. چراکه در داخل این کشورها نمی‌توانند نیروی حامی تجزیه داشته باشند، بگذریم از این‌که نیروهای فعال درگیر در این کشورها تابع و گوش‌به‌فرمان قدرت‌های امپریالیست، نظیر گروه‌های شبه‌جزیره بالکان نیستند. مسئله مهم‌تر این است که این تجزیه بر تمام کشورهای پیرامونی عراق و به‌ویژه منافع سیاسی دولت‌های آن‌ها تأثیر می‌گذارد و اساساً یک نقشه جغرافیای جدیدی را پدید می‌آورد که تقریباً عموم این دولت‌ها حتا با منافع متضاد، با آن مخالف‌اند. بنابراین به دلایل ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی، امکان عملی تجزیه و تشکیل چند کشور مستقل، لااقل در اوضاع سیاسی کنونی وجود ندارد. آنچه باقی می‌ماند ادامه جنگ داخلی در عراق است که می‌تواند سال‌ها به درازا بکشد.
اما ادامه بحران و جنگ داخلی در عراق نمی‌تواند به چارچوب مرزهای این کشور محدود بماند. همان‌گونه که تاکنون نمانده است. آنچه در یمن در جریان است، بدون حضور داعش و دولت عراق، ادامه جنگ داخلی عراق وسوریه است، اما با حضور مستقیم جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی، حامیان منطقه‌ای جنگ فرقه‌ای شیعه و سنی، برای کسب هژمونی در منطقه خاورمیانه. این جنگ، هم‌اکنون به درون خود عربستان سعودی هم کشیده شده است. بمب‌گذاری‌ها و کشتار شیعیان این کشور توسط داعش، مقدمه کشیده شدن جنگ فرقه‌ای به درون عربستان است. اما کشورهای دیگر منطقه نیز به گرداب همین جنگ فرقه‌ای کشیده خواهند شد.
جمهوری اسلامی ایران که یک پای اصلی تشدید نزاع‌ها و جنگ‌های فرقه‌ای‌است، برای حفظ نقش و موقعیت سیاسی خود در عراق، راه دیگری جز حضور مستقیم‌تر و علنی‌تر در این کشور ندارد. بقاء دولت شیعه‌مذهب عراق در برابر حملات پی‌درپی داعش، حضور نظامی مستقیم جمهوری اسلامی ایران را اجتناب‌ناپذیر ساخته است.
این حضور هم‌اکنون با تأیید ضمنی امپریالیسم آمریکا، قطعی و علنی شده است. اما این حضور هنگامی شکلی گسترده و همه‌جانبه به خود خواهد گرفت که داعش بخواهد با حمله به بغداد، دولت شیعی را سرنگون کند و یا برای تصرف شهرهای مذهبی شیعیان از نمونه کربلا اقدام نماید. جمهوری اسلامی با این اقدام، دیگر نمی‌تواند جنگ را به عراق محدود کند، بلکه الزاماً آن را به درون ایران خواهد کشاند.
این‌یک خطر جدی برای مردم ایران است، نه صرفاً ازآن‌رو که جمهوری اسلامی به اسم دفاع از شیعیان و اماکن مذهبی، مردم را وارد یک جنگ فرقه‌ای کند، بلکه می‌تواند تا مرحله‌ای پیش رود که کشور را به سرنوشت سوریه و عراق دچار سازد. فقط هوشیاری کارگران و زحمتکشان ایران و تشدید مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی می‌تواند، مردم ایران را از فاجعه‌ای که در کمین آن‌هاست، نجات دهد.
آنچه از هم‌اکنون روشن است، پیشروی گروه‌های اسلام‌گرای سنی مذهب در سوریه و عراق و تشدید جنگ‌های داخلی، عواقب وخیمی برای مردم تمام کشورهای منطقه در پی خواهد داشت و می‌تواند همه کشورهای منطقه خاورمیانه و حتی شمال آفریقا را به گرداب جنگ‌های داخلی ارتجاعی فرقه‌ای بکشاند.

برگرفته از سایت سازمان فدائیان (اقلیت) 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر