گرداب بحران اقتصادی فقط تودهها را در خود غرق نمیسازد، این بار دیگران نیز در وحشت فرو رفتهاند. صدای پای غول بحران، حاکمیتی را که تا دیروز با لبخند بیاعتنایی به آن مینگریست به وحشت انداخته و رویاهایاش را به خوابهای پریشان بدل ساخته است. بیکاری، فقر و گرسنگی که با بحران اقتصادی جهانی تشدید شده بودند، امواج سهمگینی ساختند که سدهای بنعلی و مبارک را درهم شکست و جمهوری اسلامی از همین میترسد.
از سالهای ۵٣ – ۵۴ ایران با معضل بحران اقتصادی روبرو شد. اما در پی قیام بهمن ۵٧ و به دلایلی از جمله جابجایی مدام قدرت در طیفهای گوناگون بورژوازی، ساختار اقتصادی و وابستگی آن به نفت، بحرانهای سیاسی و اجتماعی، جنگ هشت ساله، این بحران به یک رکود مزمن و ساختاری تبدیل گردید و سیاستهای اقتصادی دولتهای حاکم که گاه به دلایلی چند (غیر اقتصادی) اتخاذ شد بر شدت آن افزود.
ویژگی بحران مزمنی که اقتصاد ایران با آن روبروست رکود همراه با تورم است. تورمی که براساس “آمارهای دولتی” در سال ٧٣ به ٢/ ٣۵ و در سال ٧۴ حتا به ۴/ ۴٩ درصد رسید، از بزرگترین آثار این تورم کاهش قدرت خرید کارگران و زحمتکشان است.