۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

ويدئو کليپ و دکلمۀ شعر با صدای رفيق فدائی ، سعيد سلطانپور - با کشورم چه رفته است





با کشورم چه رفته است , با کشورم چه رفته است

که زندان‌ها , از شبنم و شقایق , سرشاراند

وبازماندگان شهیدان

انبوه ابرهای پریشان وسوگوار , درسوگ لاله‌های سوخته , می‌بارند


با کشورم چه رفته است , که گل‌ها هنوز , سوگوارند

با شور گردباد آنک منم , که تفته‌تر از گردبادها

در خارزار بادیه می‌چرخم , تا آتش نهفته به خاکستر

آشفته‌تر ز نعره‌ی خورشید‌های تیر , از قلب خاک‌های فراموش , سرکشد

تا از قنات حنجره‌ها , موج خشم و خون , روی غروب سوخته‌ی مرگ پرکشد

این نعره‌ی من است , این نعره‌ی من است , که روی فلات می‌پیچد

وخاک‌های سکوت زمانه‌ی تاریک را , می‌آشوبد , و با هزار مشت گران

بر آب‌های عمان می‌کوبد , این نعره‌ی من است که می‌روبد خاکستر زمان را

از خشم روزگار , بعد از تو ای , ای گلشن ستاره دنباله داراعدام

ای خسرو بزرگ , که برق و لرزه در ارکان خسروان بودی

ای آخرین ستاره , خونین ترین سرور , در باغ ارغوان

در ازدحام خلق , در دور دست و نزدیک

من هیچ نیستم جز آن مسلسلی که در , زمینه‌ی یک انقلاب می‌گذرد

وخالی و برهنه و خون آلود, سهم و سترگ وسنگین, در خون توده‌های جوان, می‌غلتد

تا مثل خار سهمناک و درشتی , روییده بر گریوهای گل سرخ ,آینده را بماند در چشم روزگار

یاد آور شهادت شوریدگان خلق , در ارتش مهاجم این نازی، این تزار

ای خشم ماندگار , ای خشم , خورشید انفجار , ای خشم , تا جوخه‌های مخفی اعدام

در جامه‌های رسمی , آنک , آنک هزار لاش خوارای خشم , مثل هزار توسن یال افشان

خون شهید بسته است , بر این ویران , دیگر ببار , ببار ای خشم , ای خشم

چون گدازی آتشفشان ببار , روی شب شکسته استعمار , اما دریغ و درد

که جبریل‌های اوت , با شهپر سپید , از هر طرف فرود می‌آیند

و قلب عاشقان زمان را , با چشم و چنگ و دندان , می‌خایند

و پنجه‌های وحشت پنهان را , با خون این قبیله , می‌آلایند

با این همه شجاع , با این همه شهید

با کشورم چه رفته است , که از خاک میهن گلگون

از کوچه‌های دهکده , از کوچه‌های شهر , از کوچه‌های آتش , از کوچه‌های خون

با قلب سربداران , با قامت سیام , انبوه پاره پوشان , انبوه ناگهان

انبوه انتقام , نمی‌آیند , چشم صبور مردان , دیری‌ست

در پرده‌های اشک نشسته است , دیری‌ست

قلب عشق در گوشه‌های بند , شکسته است , چندان ز تنگنای قفس , خواندیم

که از پاره‌های زخم , گلو بسته است , ای دست انقلاب

مشت درشت مردم , گل مشت آفتاب

با کشورم چه رفته است

۱ نظر:

  1. با کشورم چه رفته است , با کشورم چه رفته است

    که زندان‌ها , از شبنم و شقایق , سرشاراند

    پاسخحذف