۱۳۹۲ فروردین ۲۹, پنجشنبه

گام‌های بزرگ طبقه کارگر جهانی در مبارزه طبقاتی


مبارزه طبقاتی پرولتاریا در مقیاس جهانی، پیوسته دامنه و ژرفای بیش‌تری به خود می گیرد. در حالی که بحران اقتصادی جهانی هم‌چنان ادامه دارد و بورژوازی بین‌المللی می‌کوشد بار این بحران را هر چه بیش‌تر بر گرده‌ی کارگران قرار دهد، طبقه کارگر در ابعادی وسیع‌تر و اشکالی تعرضی‌تر از مبارزه به مقابله با بورژوازی و سیاست‌های آن برخاسته است.
تمام تلاش بورژوازی برای غلبه بر بحران و مهار مبارزه طبقاتی تاکنون به شکست انجامیده است. این واقعیت که مبارزه طبقاتی تمام نظم موجود را از هم اکنون مورد تهدید قرار داده، چنان آشکار و انکارناپذیر است که سخنگویان و نظریه‌پردازان نظم سرمایه‌داری نسبت به عواقب وضع موجود هشدار می‌دهند.
مجله آمریکایی تایم در ۲۵ مارس مقاله‌ای تحت عنوان “انتقام مارکس: چگونه مبارزه طبقاتی به جهان شکل می‌دهد” انتشار داد و مایکل شومان نویسنده این مقاله از جمله نوشت: “تصور بر این بود که کارل مارکس مرده و مدفون است. با فروپاشی اتحاد شوروی و جهش بزرگ چین به سوی سرمایه‌داری، کمونیسم در پس‌زمینه شگفت‌انگیز فیلم‌های جیمز بوند و وردهای منحرف کیم یونگ اون، فرو رفت. چنین به نظر می‌رسید، ستیز طبقاتی که به باور مارکس تعیین‌کننده مسیر تاریخ است، در عصر شکوفایی تجارت آزاد و تصدی آزاد ناپدید گردد. قدرت فراگیر جهانی‌سازی که دوردست‌ترین نقاط کره زمین را در حلقه‌های سودآور سرمایه مالی، برون‌سپاری و تولید صنعتی بی‌مرز مرتبط ساخته است، برای همگان از معلمان فنی دره سیلی‌کون گرفته تا دختران مزارع چینی، فرصت‌های گسترده‌ای را برای ثروتمند شدن فراهم می‌آورد.” چنین به نظر می‌رسید که سرمایه‌داری به وعده‌ی خود – ارتقای همگان به بلندی‌های ثروت و رفاه – عمل می‌کند. چنین می‌اندیشیدیم. اما با گرفتار شدن اقتصاد جهانی در بحرانی درازمدت و کارگران سراسر جهان زیر فشار بیکاری، قرض و درآمدهای راکد، نقد گزنده‌ی مارکس از سرمایه‌داری را مبنی بر این که سیستم ذاتاً ناعادلانه و خودتخریب‌گر است، به سادگی نمی‌توان کنار نهاد. مارکس این نظریه را پرداخت نمود که با تمرکز ثروت جهانی در دست گروهی آزمند، نظام سرمایه‌داری جبراً توده‌ها را فقیر می‌کند و باعث بحران‌های اقتصادی و تشدید ستیز میان طبقات ثروتمند و کارگران می‌گردد.
پرونده‌ای قطور از اتفاقات نشان می‌دهد که احتمالاً او حق داشت. تأسف‌آور است که به راحتی آمارهایی را می‌توان یافت که نشان می‌دهد، ثروتمندان، ثروتمندتر، اما طبقه متوسط و فقرا، نه!

۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

حقیقت، دشمن جمهوری اسلامی‌ست



گوبلز، وزیر تبلیغات رژیم فاشیست هیتلری میگفت که یک دروغ بزرگ، ولو رسوا، چنان‌چه پیوسته تکرار گردد، مردم، سرانجام آن را به عنوان حقیقت باور می‌کنند. حقیقت، دشمن ابدی دروغ است و از این‌رو بزرگ‌ترین دشمن دولت.
شیوه عمل جمهوری اسلامی ایران از جهات متعدد شبیه رژیم‌های فاشیستی‌ست. در تبلیغات نیز طابق النعل بالنعل همان هدف و روش‌هایی متداول است که در رژیم هیتلری، تاکتیک دستگاه تبلیغاتی گوبلز را تشکیل می‌داد.
هر چه بحران‌های نظم اقتصادی – اجتماعی و سیاسی حاکم بر ایران عمیق‌تر و وسیع‌تر شده است و هر چه وضعیت مادی و معنوی توده‌های مردم ایران وخیم‌تر، سران رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه‌های تبلیغاتی آن‌، دروغ‌های بزرگ‌تر و شاخدارتر، از پیشرفت، پیروزی، رفاه و شادکامی مردم و دستاوردهای عظیم، تحویل مردم می‌دهند. تازه‌ترین نمونه‌ی این دروغ‌های بزرگ گوبلزی نیز با وضوح هر چه تمام‌تر در سخنرانی‌ها و پیام‌های نوروزی سران رژیم انعکاس یافته است.
در حالی که اکنون حتا ناآگاه‌ترین بخش مردم، زیر فشار بحران‌های موجود دریافته‌اند که در سال ۹۱ اوضاع از جمیع جهات وخیم‌تر شد، آن‌ها در پیام‌های نوروزی خود که به ارزیابی وضعیت اقتصادی – اجتماعی و سیاسی جامعه ایران و سیاست‌های رژیم اختصاص یافته بود، تماماً از پیشرفت و بهبود اوضاع، از جمیع جهات سخن گفتند.

۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

لحظه شماری رقبای احمدی نژاد برای پایان دوره ریاست جمهوری وی


ساختار سیاسی دولت دینی جمهوری اسلامی و انبوه تضادهای حادی که نظم اقتصادی – اجتماعی سرمایه‌داری ایران گرفتار آن است، طبقه حاکم را در چنان مخمصه‌ای قرار داده که هر رخداد داخلی و حتا اتفاقات بین‌المللی که ظاهراً ارتباط مستقیمی هم با مسایل جامعه ایران ندارند، به یک کشمکش و بحران جدید در درون هیئت حاکمه تبدیل می‌گردند.
مرگ هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا، نیر بر همین منوال به نزاعی جدید در درون حکومت و حملات سران دستگاه دینی به رئیس دستگاه اجرایی جمهوری اسلامی مبدل شد.
در پی مرگ چاوز، احمدی‌نژاد یک روز عزای عمومی در ایران اعلام کرد و در پیامی که انتشار داد، بر اساس دیدگاه‌های خرافاتی اسلامی‌اش، از بازگشت او به همراه امام زمان شیعیان و عیسی مسیح برای ادامه کار و برقراری عدالت سخن گفت.
این اقدامات خشم و اعتراض سران دستگاه دینی را از دو جهت برانگیخت. نخست این که چرا برای یک فرد خارجی و آن هم مسیحی عزای عمومی اعلام کرده است و مهم‌تر این که در پیام خود او را شهید و هم‌تراز شخصیت‌های بالای دینی و اسلامی قرار داده است.
شدیدترین حمله را آخوند محمد یزدی از وابستگاه باند خامنه‌ای داشت که در یک گفتگوی مفصل، اقدامات احمدی‌نژاد را محکوم کرد و او را به فرمان‌برداری از خامنه‌ای فرا خواند.
وی گفت: ایشان سخنان اختلاف‌انگیزی را مطرح نموده، چاوز را در ردیف شخصیت‌های بالای دینی قرار داده و تعبیراتی داشته مبنی بر این که وی به همراه حضرت عیسی و حضرت ولی عصر بازمی‌گردد و کارهای خود را انجام می‌دهد که باعث نگرانی حوزه‌های علمیه و جامعه مدرسین شده است. چون سفارش مؤکد ولی امر این است که در شرایط کنونی کشور را آرام نگه داریم، به ایشان نصیحت داریم که در مدت باقی‌مانده آرامش را حفظ کرده و از بیان مسایل اختلافی خودداری کند. بپذیرد که اطلاعات دینی لازم را ندارد.

۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

بن‌بست در سیاست خارجی، چرا و چگونه؟


“سیاست خارجی هر دولتی، پیوندی ناگسستنی با سیاست داخلی آن دارد. به بیانی دقیق‌تر، سیاست خارجی، ادامه و بسط سیاست داخلی یک دولت به ورای مرزهای آن کشور و مناسبات با دولت‌ها و کشورهای دیگر است. لذا این سیاست داخلی‌ست که خصلت سیاست خارجی و اهداف آن را تعیین می‌کند” (نشریه کار شماره ۶١٨ وظایف فوری انقلاب اجتماعی- سیاست خارجی حکومت شورایی).
در تعیین سیاست‌ خارجی حکومت اسلامی، مانند دیگر دولت‌های سرمایه‌داری، منافع بورژوازی حاکم نقشی اساسی ایفا می‌کند. منافع طبقه‌ای که قدرت سیاسی را در دست خود گرفته و برای حفظ این قدرت و حراست از نظم کنونی، آماده است تا دست به هر جنایتی بزند.
از همین زاویه است که اختلافات و یا اتحادهای جمهوری اسلامی با دولت‌های گوناگون نیز قابل درک می‌‌گردند. جنگ ایران و عراق یک نمونه‌ی روشن برای کارگران و زحمتکشان ایران است، جنگی که بر سر جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای طبقات حاکم بر دو کشور و یا به عبارت دقیق‌تر منافعی که این جاه‌طلبی‌های منطقه‌ای برای هر کدام از آن‌ها داشت، به راه افتاد و نتایج آن جنگ نیز بر همگان آشکار است. حکومت اسلامی اگرچه نتوانست از جنگ پیروز بیرون بیاید، اما در عوض توانست در عرصه‌ی سیاست داخلی و در پناه جنگ با دشمن خارجی، انقلاب را با شکست کامل روبرو سازد. جمهوری اسلامی با نابودی دستاوردهای انقلاب و از بین بردن تمامی آزادی‌هایی که در نتیجه‌ی قیام توده‌ای بوجود آمده بود، دست به قتل‌عام وحشیانه‌ی مخالفین، از جمله کمونیست‌ها زد و این همه از جمله “برکات” جنگ برای خمینی جلاد بود.

۱۳۹۱ بهمن ۲۷, جمعه

بحران ذاتی ساختار جمهوری اسلامی


۳۴ سال پس از استقرار جمهوری اسلامی در ایران، طبقه حاکم هم‌چنان درگیر حادترین تضادها و اختلافاتی‌ست که در سراسر این دوران، لحظه‌ای آن را آرام نگذاشته‌اند.
در آخرین روزهایی که به پایان دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد باقی مانده است، نزاع درونی گروه‌های رقیب در هیئت حاکمه به نهایت خود رسیده است. باندهای رقیب، حمله به یکدیگر را تشدید کرده‌اند. کم‌تر روزی بدون کشمکش و نزاع میان آن‌ها می‌گذرد. بحران حکومتی به درجه‌ای رشد یافته که هر اختلاف کوچک نیز سریعاً به نزاعی بزرگ تبدیل می‌گردد. اختلافات، عرصه سیاسی را پشت سر نهاده و به افشاگری سوء استفاده‌ها و فساد مالی کشیده است. از هم گسیختگی درونی دستگاه دولتی به نقطه‌ای رسیده است که ارگان‌ها و نهادهای رژیم به تقابل و رودررویی آشکار علیه یکدیگر برخاسته‌اند. تحت یک چنین شرایطی، اتوریته و اقتداری نیز برای رأس هرم رژیم استبدادی باقی نمانده است. خامنه‌ای، درمانده و ناتوان از مهار این اختلافات، پی در پی نفرین، نصیحت و تهدید می‌کند، اما چاره‌ساز نیست. حتا تهدید به خیانت هم نتوانست مانع از تشدید اختلافات و بروز علنی آن‌ها گردد. علت آن نیز اکنون دیگر نباید بر کسی پوشیده باشد.
بازتولید مداوم این تضادها و اختلافات ریشه در بحران‌های عمیق و لاینحل جامعه ایران دارد. وقتی که یک طبقه، یک رژیم سیاسی نتواند بحران‌های جامعه را حل و یا تعدیل کند، از درون نیز با بحران روبرو می‌گردد. اختلاف بر سر سیاست‌ها و شکست‌ها به یک امر دائمی تبدیل می‌گردد. هر گروه و دسته‌ای از هیئت حاکمه می‌کوشد دیگری را باعث و بانی شکست و نابسامانی اوضاع معرفی نماید. لذا هر چه بحران‌های جامعه ژرف‌تر و همه جانبه‌تر شده‌اند، انعکاس وسیع‌تری در درون طبقه حاکم و تشدید اختلافات آن‌ها یافته‌اند. نظمی که تمام ارکان آن را بحران، فساد و گندیدگی فرا گرفته است، الزاماَ درگیر حادترین تضادها و اختلافات در درون هیئت حاکمه نیز خواهد بود.

۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

درس‌هائی از گذشته برای پيروزی آينده – به مناسبت سی و چهارمين سالگرد قيام ۲۲ بهمن


۳۴ سال پيش توده‌های زحمتکش مردم ايران که از استبداد و ديکتاتوری عريان رژيم شاهنشاهی و شرايط وخيم اقتصادی به ستوه آمده بودند، برای رهائی خود به انقلاب روی آوردند. گرچه شاه يک سال پيش از سقوط خود به ويژه در شش ماه آخر سلطنت‌اش با اتخاذ تاکتيک‌های متفاوتی اعم از تشديد سرکوب و کشتار مردم در اعتراضات خيابانی، يا دادن برخی امتيازات و عقب‌نشينی‌ها سعی کرد سلطنت خود را نجات دهد، اما توده‌های مردم به جان آمده‌ای که به انقلاب روی آورده بودند، به کمتر از سرنگونی قهرآميز شاه ورژیم سلطنتی راضی نبودند. از اين‌رو به رغم توصيه‌ها و رهنمودهای خمينی که در رأس جنبش انقلابی قرار گرفته بود و در اساس خواستار يک جابجائی ساده قدرت، و انقلابی بود که امروز به آن “انقلاب مخملی” گفته می‌شود، دست به اسلحه بردند، پادگان‌ها و ساير مراکز ستم و سرکوب را قهرمانانه مورد حمله قرار دادند و با قيام شکوهمند خود در ۲۲ بهمن ۵۷، دودمان پهلوی را درهم پيچيدند و نظام سلطنت را برای هميشه به گورستان تاريخ سپردند. شاه سرنگون و رژيم سلطنتی برچيده شد. به رغم سرنگونی رژيم سلطنتی و به رغم تمام قهرمانی‌ها و از خود گذشتگی کارگران و زحمتکشان و نيروهای انقلابی که برای پايان دادن به جور و ستم و استثمار و رسيدن به آزادی و برابری به پا خاسته و دست به انقلاب زده بودند، اما اهداف انقلاب برآورده نشد و خواست‌ها و انتظارات توده‌های مردم از انقلاب نيز تحقق نيافت. بورژوازی به ياری دستگاه روحانيت به رهبری خمينی، به سرعت به بازسازی دستگاه سرکوب روی آوردند، ارگان‌های سرکوب جديدی را نيز سازمان دادند، راه را برای پيشرفت انقلاب مسدود ساختند و با يورش وحشيانه به انقلاب، سرانجام آن را از پای درآوردند. ضد انقلاب، ازدرون انقلاب سربرآورد و رژيمی ارتجاعی‌تر و مستبدتر، جای رژيم شاه را گرفت. آنگاه شرايطی به مراتب وخيم‌تر و اختناقی دهشتناک‌تر از پيش، بر کارگران و زحمتکشان ايران تحميل گرديد.

۱۳۹۱ دی ۲۸, پنجشنبه

ارتجاع، نگران فوران خشم و نارضایتی از درون شکاف در بالا

بحران از همه سو جمهوری اسلامی را فرا گرفته است. رسوخ این بحران به درون طبقه حاکم و دستگاه دولتی، روند از هم گسیختگی رژیم را سرعت بخشیده است. شکاف‌های درونی هیئت حاکمه پیوسته عمیق‌تر شده است. در حالی که هنوز پنج ماهی به پایان دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد باقی‌ست، جمهوری اسلامی بار دیگر با چالشی جدی از درون روبه‌روست.
نزاع گروه‌های رقیب بر سر علت شکست‌های سیاست‌های اقتصادی و تشدید بحران‌ها به کشمکشی حاد میان مجلس و دستگاه اجرایی انجامیده است. روزی نمی‌گذرد که سران این دو ارگان دولتی، یکدیگر را به کارشکنی متهم نکنند و شکست را به گردن یکدیگر نیاندازند. جدال‌های چند روز اخیر بر سر به اصطلاح انتخابات خرداد ماه نیز به عرصه جدیدی برای افشاگری و درگیری باندهای درون جمهوری اسلامی تبدیل شده است.
مرتجعین پاسدار استبداد که متجاوز از سه دهه مشترکاً سازمانده تقلب‌های رسوای خیمه‌شب‌بازی‌های انتخاباتی در رژیم دیکتاتوری عریان طبقه حاکم بوده‌اند، اکنون هر یک از تلاش دیگری برای مهندسی کردن آراء و “انتخابات” سخن می‌گویند.
اتفاق بی‌سابقه‌ای در جمهوری اسلامی نیست. معمولاً وقتی که تضادهای درونی هیئت حاکمه به درجه‌ای حاد می‌شود که رژیم برای بقای خود چاره دیگری جز حذف این یا آن جناح را از گردونه‌ی قدرت سیاسی ندارد، آن‌هایی که موقعیت خود را در خطر می‌بینند، آن‌گاه یادشان می‌آید که انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد نیست. از تقلب‌های انتخاباتی سخن می‌گویند و خواستار “انتخابات آزاد” می‌شوند. یادمان هست که یکی از بنیان‌گذاران رژیم استبدادی موجود، هاشمی رفسنجانی، وقتی از تقلب‌های انتخاباتی به خدا شکایت کرد، که گروه‌های رقیب و در رأس آن‌ها خامنه‌ای، تصمیم گرفتند احمدی‌نژاد را بر مسند ریاست قدرت اجرایی قرار دهند. کروبی این سردسته گروه خط امامی‌ها که سال‌ها با همین تقلب‌ها بر کرسی مجلس و حتا ریاست آن تکیه زده بود، وقتی که قرار شد از گردونه قدرت حذف شود، یادش آمد که در فاصله‌ی کوتاهی که خواب‌اش برد، چند میلیون رأی را به حساب رقیب‌اش گذاشتند و سرانجام نیز رسوایی بزرگ تقلب انتخاباتی سال ۸۸ پیش آمد و اکنون همان ماجرا از نو تکرار می‌شود.
از تمام شواهد موجود چنین برمی‌آید که نه تنها قرار است، در خرداد ماه دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد به پایان برسد، بلکه جناح و گروه احمدی‌نژاد نیز که اکنون عمدتاً در دستگاه اجرایی متشکل شده‌اند، یک‌سره تصفیه شوند. این در حالی‌ست که این گروه از مدت‌ها پیش در تلاش بود، در پایان دوره‌ی احمدی‌نژاد، فرد دیگری را از میان خود بر کرسی ریاست جمهوری بنشاند.
احمدی‌نژاد که می‌داند همان ماجرایی که در سال ۸۸ به نفع او و به زیان موسوی وجریان موسوم به سبز خاتمه یافت، اکنون همان ماجرا علیه خود وی و جناح‌اش در حال تکرار شدن است، به افشاگری روی آورده تا اقدامات گروه‌های رقیب را از طریق برملا کردن تقلب‌های انتخاباتی، خنثا سازد. از همین‌روست که با نزدیک شدن به پایان دوره ریاست جمهوری‌اش، بر دامنه تبلیغات و افشاگری‌های خود افزوده است.