۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

کارگران ایران در تدارک جشن اول ماه مه

روز یکشنبه‌ی هفته آینده، اول ماه مه، ۱۱ اردیبهشت، روز جهانی کارگر است. در این روز کارگران در کشورهای جهان دست از کار می‌کشند و با راه‌پیمایی و تظاهرات در خیابان‌ها، برگزاری اجتماعات، سخنرانی، اتحاد و همبستگی جهانی خود را به نمایش می‌گذارند و مطالبات خود را اعلام می‌دارند.

به رغم این که رژیم دیکتاتوری حاکم بر ایران، همواره کوشیده است، مانع از برگزاری این روز بزرگ تاریخی گردد، اما کارگران حتا در دشوارترین شرایط، کوشیده‌اند، ولو با تشکیل جمع‌های کوچک‌تر اول ماه مه را جشن بگیرند.

در هفته‌ای که گذشت، کارگران در تدارک چگونگی برگزاری مراسم اول ماه بودند. اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های متعددی از سوی تشکل‌های صنفی مستقل کارگران و سازمان‌های کمونیست و چپ، انتشار یافت که ضمن دعوت از توده‌های کارگر برای برگزاری جشن اول ماه مه، به طرح خواست‌های سوسیالیستی کارگران و مطالبات فوری آن‌ها پرداختند.

۷ تشکل مستقل صنفی کارگران، قطعنامه‌ی مشترکی انتشار دادند. این قطعنامه با تأکید بر خصلت ضد سرمایه‌داری روز اول ماه مه می‌گوید: “اول ماه مه، روز جهانی کارگر، روز اتحاد و اعتراض جهانی کارگران به ستم و نابرابری نظام سرمایه‌داری است. این روز، یادآور مبارزات کارگران جهان برای دستیابی به حقوق انسانی‌شان است. کارگران ایران، همراه با کارگران جهان، این روز را گرامی می‌دارند و هر ساله در اعتراض به شرایط غیر انسانی خود در این روز گرد هم آمده و به هر طریق برای به دست آوردن حقوق حقه‌ی خود فریاد برمی‌آورند.”

۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

روزی به قامت عصر طبقه ی کارگر (و پاسخی کوتاه به سوسیال دموکرات های لیبرال ­وطنی)

محمد قراگوزلو

Mohammad.QhQ@Gmail.com


اول. نیازی نیست که انسان اهل سیاست و رسانه باشد تا بداند که سرمایه­داری طی دو سه قرن گذشته چه بلایی بر سر بشریت آورده و چگونه جهان را به آستانه­ی نابودی کشیده است. بحران پشت سر بحران، جنگ در پی جنگ، بی­کاری به دنبال بی­کاری، فقر به دنبال فقر…

فحشا و کار کودکان و تخریب محیط زیست و بمب و هیروشیما و حلبچه و چرنوبیل و فوکوشیما و تروریسم و استبداد و استثمار و کارمزدوری و برده­گی و تبعیض جنسی و نابرابری و استبداد و سرکوب آزادی­های فردی و اجتماعی و روزولت و هیتلر و فرانکو و تاچر و ریگان و یلتسین و بوش و بن­لادن و سارکوزی و برلوسکونی و صدام و اسد و مبارک و علی­اف و قذافی و چند دوجین دیگر از همین پدیده­ها و عناوین و اسامی… دست آورد شوم کم و بیش سه قرن حاکمیت صور مختلف سرمایه­داری است. تاریخ این روزگار تار و پر ادبار در یک کلمه تاریخ استثمار انسان و تاریخ مبارزه­ی طبقاتی است. و چنین خواهد بود تا زمانی که شیوه­ی تولید سرمایه­داری حاکم باشد. واضح است که ماهیت ایده­ئولوژی سرمایه­داری شیب این مبارزه را تند یا کُند کرده است. شیفت سرمایه­داری از دولت­های لیبرال کلاسیک آدام اسمیتی به دولت­های رفاه سوسیال دموکراتیک لیبرال کینزی و رجعت مجدد به همان شیوه­ی بازار آزادی با قالب توحش هایکی ـ میسزی ـ فریدمنی، تنها صور و جلوه­های مبارزه­ی طبقاتی را تغییر داده است. چنان­که این مبارزه یا مقاومت علیه دولت­های بازار + برنامه­یی (سرمایه­داری دولتی موسوم به” سوسیالیسم واقعاً موجود” اردوگاهی یا کمونیسم بورژوایی) اگر چندان عریان نبوده باری صورت­مندی استثمارش نیز پنهان نبوده است. تلاش سرمایه­داری برای ترمیم خود هر بار زائیده­ی بحران تازه­یی بوده است. تلاشی عبث که از ریکاردو و آدام اسمیت تا کینز و این اواخر هم تئوری­های تکراری” راه سوم “گیدنز کم­ترین ره­یافتی را برای بحران گریزی آینده ی این نظام نیافته است. بدین سبب حالا دیگر – و راستش از همان بحران­های دهه­ی ۱۸۵۰ نیز – می­توان گفت و پذیرفت که سرمایه­داری در تمام قالب­هایش اعم از سوسیال دموکراتیک، لیبرال تا نئولیبرال به دلیل تناقض­های ذاتی­اش، نظامی بحران­زاست و تا زمانی که جای خود را به یک نظام سوسیالیستی کارگری متکی به ابزار اجتماعی تولید، الغای کار مزدوری و انحلال تمام و کمال هر گونه بازار (اعم از آزاد یا کنترل شده) ندهد، نه فقط درهای جهان بر همین پاشنه خواهد چرخید، بل­که هیچ معلوم نیست که ادامه­ی چنین وضعی امکان استمرار حیات انسانی را در آینده­یی قابل پیش­بینی مقدور سازد. فوکوشیما را بنگرید و تصور کنید که این حادثه هر آینه ممکن است در فرانسه یا اسرائیل، هند، پاکستان یا ایران اتمی تکرار شود…

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

سرکشی احمدی‌نژاد، به یک رسوایی جدید برای خامنه‌ای و جمهوری اسلامی انجامید

وقتی که یک نظم اقتصادی – اجتماعی و سیاسی به دوران زوال و گندیدگی خود می‌رسد، بحران‌های متعدد و علاج ناپذیر رخ می‌دهند. تمام تلاش طبقه‌ی حاکم، برای علاج این بحران‌ها با ناکامی روبرو می‌گردد. این شکست‌ها، در درون طبقه‌ی حاکم شکاف می‌اندازد و پی در پی آن‌ها را به اجزایی تجزیه می‌کند که مدام درگیر نزاع‌های درونی می‌شوند. اوضاع آشفته‌ی طبقه‌ی حاکم بر ایران، آیینه‌ی تمام‌نمای یک نظم پوسیده است.

ظاهراً عجیب می‌رسید که روزی احمدی‌نژاد، کسی که رفتارش در برابر خامنه‌ای، هم‌چون یک نوکر در مقابل ارباب بود و اربابی که توجهی ویژه به این نوکر داشت، رو در روی یکدیگر قرار گیرند. اما بحران‌های طبقه حاکم، از جمله بحران در درون حکومت و دستگاه دولتی، به درجه‌ای‌ست که مدام باید تجزیه و شکاف را بازتولید کند و امکان استثنائات را نیز به حداقل برساند. بنابراین، تعجب‌آور نبود که از روز یک‌شنبه‌ی این هفته، نزاع جدیدی در درون هیئت حاکمه رخ داد که این بار، دو طرف اصلی درگیری، احمدی‌نژاد و خامنه‌ای بودند که مستقیماً در مقابل یکدیگر قرار گرفتند.

این نزاع که مدتی در خفا جریان داشت، از روز یک‌شنبه با برکناری وزیر اطلاعات، آشکار و علنی شد. علت این برکناری چه بود؟ اصل ماجرا به تلاش احمدی‌نژاد برای تمرکز تمام قدرت در دستگاه اجرایی و قدرت‌گیری روزافزون او در درون دستگاه دولتی بازمی‌گردد که خامنه‌ای را نیز که از پشتیبانان و تقویت‌کنندگان وی بود، هراسناک کرد. از این رو تضعیف موقعیت احمدی‌نژاد را که حالا دیگر برای عزل و نصب‌های خود، افسارگسیخته بود و توجهی به نظرات خامنه‌ای نداشت، آغاز کرد. با اشاره‌ی خامنه‌ای بود که وزیر اطلاعات، تصفیه‌ی طرفداران احمدی‌نژاد را از پست‌های بالای وزارت اطلاعات آغاز نمود.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲, جمعه

نبردهای طبقاتی کارگران در مقیاس جهانی

جنبش کارگری جهان، در پی یک سال نبردهای طبقاتی پردامنه، بار دیگر در آستانه‌ی اول ماه مه، روز جهانی همبستگی کارگران قرار گرفته است.

در فاصله یک سالی که از اول ماه مه پیشین می‌گذرد، اتفاقات بس مهمی در جنبش کارگری جهان رخ داد که در چند دهه‌ی گذشته بی سابقه بود. کارگران کشورهای جهان در نبرد با طبقه‌ی سرمایه‌دار، هزاران مورد اعتصاب و تظاهرات برپا کردند. اما برجسته‌ترین آن‌ها، اعتصابات عمومی و تظاهرات توده‌ای کارگران اروپایی بود که ده‌ها میلیون کارگر و زحمتکش در آن‌ها حضور یافتند.

این تشدید مبارزه طبقاتی، پیامد بحران اقتصادی ژرف و همه جانبه‌ای‌ست که از سال ۲۰۰۷، سراسر جهان سرمایه‌داری را فرا گرفته است و عواقب بسیار وخیمی برای طبقه کارگر در پی داشته است. بیکارسازی گسترده و تنزل سطح معیشت کارگران شاغل، نتیجه فوری این بحران بود. اما مسئله به همین جا ختم نشد. از نخستین ماه‌های سال گذشته، سرمایه‌داران، به ویژه در کشورهای اروپایی تعرض وسیعی را به سطح معیشت کارگران آغاز نمودند.

دولت‌های سرمایه‌داری اروپایی که پیش از این، برای نجات سیستم بانکی از ورشکستگی و فروپاشی، چند هزار میلیارد یورو به جیب سرمایه‌داران مالی سرازیر کرده بودند، اکنون که با کاهش درآمدهای دولت در نتیجه‌ی رکود، بی ارزش شدن اوراق بهادار دولتی، افزایش بدهی‌ها، با خزانه‌ای تهی و برخی با ورشکستگی مالی رو به رو شده بودند، تلاش نمودند بار مالی این ورشکستگی را نیز بر دوش کارگران بیاندازند. کاهش‌های بزرگ در بودجه‌های دولتی و سیاست به اصطلاح ریاضت سخت در دستور کار قرار گرفت.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱, پنجشنبه

نمایی کلی از وضعیت طبقه کارگر ایران در سال ١٣٨٩

با نگاهی اجمالی به وضعیت طبقه کارگر ایران طی یک سال گذشته، به روشنی می توان دریافت که شرایط زندگی کارگران باز هم وخیم تر، شرایط کاری شان دشوارتر و وضعیت شغلی شان، نا امن تر از سال های گذشته بوده است.

تعویق پرداخت دستمزدھا در بسیاری از کارخانه ھا، تعطیلی مراکز کار و تولید، اخراج و بیکار سازی ھای دسته جمعی کارگران، قراردادھای موقت و در پی آن عدم امنیت شغلی، سرکوب اعترا ض ھا و اعتصابات کارگری، بازداشت و زندانی کردن کارگران و فعالان جنبش کارگری و نیز تشدید فشار بر تشکل ھای کارگری از جمله پیامدهای سیاست های ارتجاعی دولت سرمایه داری جمهوری اسلامی بر زندگی کارگران ایران طی سال ٨٩ نیز بوده است.

با توجه به رشد سرسام آور تورم و وجود خط فقر بالای یک میلیون تومان در جامعه، تعیین میزان ٣٠٣ هزار تومان به عنوان حداقل دریافتی حقوق کارگران ایران در سال ٨٩، از جمله نخستین مشخصه های بارز پیشبرد سیاست ضد کارگری جمهوری اسلامی در این سال بوده است. سیاستی که زندگی کارگران ایران را به طور جدی در معرض خطر قرار داده است.


لازم به یاد آوری ست مجموعه تنگناها، تضییقات و ستمی که بر کل کارگران ایران اعمال شده است، مسلما روی زندگی زنان کارگر ایران تاثیرات مخرب و ویران کننده تری بر جای گذاشته است. چرا که در پیشبرد سیاست تعدیل نیروی کار و اخراج سازی های مداوم، نه تنها کارگران زن نخستین قربانیان سیاست اخراج سازی هستند، بلکه رژیم ضد کارگر و زن ستیز جمهوری اسلامی به بهانه های گوناگون از جمله تاکید روی نقش زنان در درون خانه، همواره کارگران زن را به عنوان نخستین خاکریز سیاست کاهش نیرو و اخراج سازی های خود قرار داده اند. مضافا اینکه، کارگران زن، خصوصا در کارگاه های تولیدی کوچک همواره مورد استثمار شدیدتر کارفرمایان قرار دارند. از این رو علاوه بر بیان شرایط مشقت بار کل طبقه کارگر ایران، تاکید روی تنگنا های زنان کارگر و دفاع از برابری حقوق آنان، همواره می بایست به صورت جدی تر در جنبش کارگری ایران طرح و مورد نظر قرار گیرد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۶, جمعه

نهضت پرداخت نکردن قبوض گاز و برق

بخش بزرگی از مردم ایران در اعتراض به چپاول‌گری دولت و افزایش چندین برابری بهای کالاهای حامل انرژی از پرداخت قبض‌های گاز خودداری کرده‌اند. بر طبق گزارش مقامات دولتی متجاوز از ۳۰ درصد از مردم ایران از پرداخت مبالغ کلانی که در قبوض ارسالی برای آن‌ها آمده است، سر باز زده‌اند. این اقدام برحق مردم، موجب نگرانی سران رژیم و مقامات دولتی شده است. در این هفته ارگان‌ها و مقامات دولتی جلسات متعددی برای بررسی این مسئله برگزار نمودند و اظهار نظرهای متعددی داشتند.

کمیسیون انرژی مجلس با حضور مدیران شرکت ملی گاز و سخنگوی طرح تحول اقتصادی، جلسه‌ای تشکیل داد، تا چاره‌ای برای پرداخت نشدن قبوض بیاندیشند. اما نتوانستند راه حلی برای وادار کردن مردم به پرداخت قبوض پیدا کنند. مخبر کمیسیون انرژی در گفتگو با خبرگزاری مهر، تنها به این تصمیم اشاره کرد که از این پس پرداخت یارانه‌ی نقدی ماهیانه می‌شود و قبوض جدید گاز هم ماهیانه می‌گردد. معضل اکثریت بزرگ مردم ایران، اما ناتوانی در پرداخت چندین برابر شدن بهای گاز است و نه در پرداخت دو ماه و یک ماهه. پیرزنی که در تهران، پیش از این در هر ماه هزار تومان بابت مصرف گاز می‌پرداخت، اکنون قبض ۱۲ هزار تومانی دریافت کرده است. روشن است که این انسان فقیر و تنها، نمی‌تواند این مبلغ را بپردازد. وضعیت خانواده‌های زحمتکش با چندین فرزند که قبض صدها هزار تومانی دریافت کرده‌اند از این هم وخیم‌تر است.

خبرگزاری دولتی ایسنا در گزارشی از اعتراضات مردم کرمانشاه در مقابل شرکت گاز می‌نویسد: یکی از مشترکان کرمانشاهی به ایسنا گفته است: “تاکنون بیش از ۲۰ هزار تومان بابت قبض گاز پرداخت نکرده‌ام. اما با دیدن قبض این دوره در دو روز، با مبلغ ۶۶۴ هزار تومان شوکه شدم.” معلوم است که یک انسان زحمتکش نمی‌تواند حقوق ماهیانه‌اش را دربست، بابت هزینه گاز بدهد.

۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

از اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز و ماهشهر چه می‌توان آموخت

در سال ٨٩ اعتراضات پُرشماری از سوی کارگران صورت گرفت، اما در هر سال محدود اعتصاباتی هستند که به دلایلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شوند. اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز در ٧ اسفند و اعتصاب کارگران پتروشیمی ماهشهر در ٢٨ اسفند از این‌گونه‌اند. اعتصاباتی که می‌تواند هرآینه بار دیگر از سر گرفته ‌شده و یا در سایر کارخانه‌های پتروشیمی – و با همان خواست‌ها – آغاز گردند.

از روز شنبه هفتم اسفندماه، ١۴٠٠ کارگر قراردادی پتروشیمی تبریز دست به اعتصاب زده و خواستار حذف پیمان‌کار و انعقاد قرارداد دسته‌جمعی و مستقیم با کارفرما شدند. آن‌ها در این اعتصاب خواستار حقوق و مزایایی شدند که کارگران رسمی از آن برخوردار می‌باشند.

در جریان اعتصاب، کارگران در تجمعات خود شعارهایی هم‌چون: “بیز پیمانکار ایسته می‌ریک، والسلام!” (ما پیمانکار نمی‌خواهیم)، ”وعده وعید ایسته می‌ریک، والسلام!” (ما وعده وعید نمی‌خواهیم) و “قرارداد مستقیم حق مسلم ماست!”، سر دادند.

در پی اعتصاب کارگران، مقامات دولتی چندین‌بار با کارگران وارد مذاکره شدند، اما هر بار این مذاکرات به دلیل عدم توافق کارفرما با خواست‌های کارگران با شکست روبرو شد. در طول مذاکرات، مقامات دولتی تلاش کردند تا با فریفتن کارگران از طریق وعده‌ و به موازات آن اعمال فشار از سوی مقامات امنیتی و دستگاه سرکوب، کارگران را وادار به عقب‌نشینی کنند، اما کارگران با تکیه بر تجارب خود و با پایدار نگاه‌داشتن اتحادشان، توانستند در نهایت، کارفرما را که همان دولت احمدی‌نژاد می‌باشد، وادار به عقب‌نشینی نمایند.