۱۳۹۰ شهریور ۵, شنبه

مردم ایران هنوز از عواقب کودتای ۲۸ مرداد رها نشده‌اند

در زندگی سیاسی هر ملتی، حوادث و رویدادهای کوچک و بزرگ وجود دارد که هر یک به عنوان عوامل محرک پیشرفت یا بازدارنده، در روند تکامل تاریخی ملت‌ها نقش ایفا می‌کنند. در این میان، رویدادهایی هستند که همواره در ذهن توده‌های زحمتکش مردم باقی می‌مانند و هیچ‌گاه فراموش نمی‌شوند. کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ در ایران، یکی از این اتفاقات سیاسی‌ست که پس از گذشت حدود ۶ دهه، در هفته‌ای که گذشت همچون رویدادی زنده مورد بحث و گفتگوی رسانه‌های رژیم و برخی سازمان‌های مخالف جمهوری اسلامی قرار داشت.

این واقعیتی‌ست که قدرت‌های امپریالیست استعمارگر، همواره نقشی مخرب در تاریخ متجاوز از یک‌صد سال اخیر ایران داشته‌اند. از کودتای رضا خانی و برقراری رژیم ترور و خفقان سرکرده‌ی خاندان پهلوی توسط انگلیس تا کودتادی آمریکایی – انگلیسی ۲۸ مرداد ۳۲ و بالاخره اقدام مشترک بزرگ‌ترین قدرت‌های امپریالیست جهان برای در هم شکستن انقلاب ایران در سال ۵۷، از طریق حمایت همه‌جانبه از خمینی و استقرار رژیم سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی.

توده‌های مردم ایران، در پی سرنگونی رژیم دیکتاتوری رضا خان در شهریور ۱۳۲۰، فرصتی یافتند تا زندگی سیاسی نوینی را با کسب آزادی‌های سیاسی و استقرار یک رژیم دمکراتیک آغاز کنند. به رغم موانعی که ارتجاع داخلی بر سر راه توده‌های مردم ایران ایجاد نمود، کارگران و زحمتکشان تلاش نمودند از طریق متشکل ساختن خود در تشکل‌های صنفی و سیاسی و ارتقای آگاهی سیاسی خود، بر این موانع غلبه کنند و توطئه‌های ارتجاع داخلی و بین‌المللی را خنثا سازند. با شرایط نوینی که رشد مبارزه طبقاتی ایجاد کرده بود، این امکان برای بورژوازی لیبرال ایران به رهبری دکتر محمد مصدق نیز فراهم گردید که به عنوان نخست‌وزیر در مسند قدرت قرار گیرد. نیازهای مبرم جامعه ایران در آن مقطع که در مطالبات فوری کارگران، دهقانان و عموم توده‌های زحمتکش و روشنفکران بیان می‌شد، برانداختن و جاروب کردن تمام بقایای مناسبات فئودالی و ماقبل سرمایه‌داری از زندگی اقتصادی جامعه و روبنای سیاسی آن بود. بورژوازی لیبرال ایران، اما قدرت و جسارت انجام این اقدامات انقلابی را نداشت. اقدامات مصدق برای برچیدن مناسبات فئودالی و تحقق مطالبات دهقانان، آن‌قدر ناچیز بود که کم‌ترین ضربه‌ای به این مناسبات وارد نیاورد. بقایای این مناسبات در روبنای سیاسی، به ویژه نقش سلطنت و مذهب قرون وسطایی به جای خود باقی ماند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

مجلس ارتجاع و تلاش‌های عبث رژیم برای کشاندن مردم به پای صندوق رأی

با نزدیک‌تر شدن زمان “انتخابات” دوره نهم مجلس ارتجاع، رژیم جمهوری اسلامی ، جناحها‌ وگروه بندیهای سیاسی مدافع آن، آشکارا بر تلاش‌ها و تحرکات خود برای کشاندن مردم به پای صندوق رأی افزوده‌اند. آن ها خوب می دانند که اکثریت توده های زحمتکش مردم ایران، برتمامیت نظم ارتجاعی حاکم دست رد زده اند و خواستارسرنگونی آنند. با انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تتمه ی توهم آن اقشاری که هنوز دل به انتخابات بسته بودند نیز فروریخت.آن ها نیز نمی خواهند باردیگر شاهد بی احترامی و بی اعتنائیِ آشکار حکومت به آرای خویش و سوءاستفاده از آن وبازیچه حکومت شوند. بنابراین هیچگونه اعتقادی به انتخابات، ازنوع انتخابات جمهوری اسلامی وجود ندارد و هیچ تمایلی برای شرکت درآن دیده نمی شود. این ها نکاتی هستند که در اشکال و الحان گوناگون توسط افراد وابسته به حکومت نیزمکرر برزبان آورده می شود. به عبارت دیگر سوت وکور بودن نمایش انتخاباتی و تحریم گسترده آن، موجبات نگرانی شدید رژیم را فراهم ساخته است.
همین واقعیت است که تمام دارودسته‌های حکومتی وگروه‌ها و جناح‌های سیاسی مدافع رژیم را سخت به تکاپو انداخته است و با وجود آن که هنوز بیش از هفت ماه به زمان برگزاری این مضحکه باقی مانده است، اما آن ها از هم اکنون تمام توش و توان خود را به کار گرفته اند تا به هر قیمت ، تنور انتخابات را به خیال خود گرم کنند و بار دیگر اقشاری از مردم را به پای صندوق رأی بکشانند.
آرایش سیاسی نیروهائی که عموماً در این بازی تکراری مشارکت می‌کنند تا به کمک یکدیگر، به هدف اصلی رژیم جامه عمل به پوشانند و برای رژیمی که مردم خواستار برچیده شدن آن هستند، به زعم خویش “مشروعیت” به تراشند، در مقایسه با دوره قبل تا حدود زیادی برهم خورده است. برخلاف دوره گذشته که دو صف بندی متمایز و مشخص موسوم به اصلاح طلبان و اصول گریان وجود داشت، به رغم وجود خرده اختلاف درون هر یک از این صف بندی‌ها، اما اختلاف میان این دو صف‌بندی و رقابت و کشمکش بر سر سهم میان این دو بود که از آن به مثابه ابزاری برای بسیج اقشاری از مردم و کشاندن آن‌ها به پای صندوق رأی استفاده می‌شد. اکنون اما اختلاف و کشمکش بر سر سهم و بر سر کسب کرسی‌های مجلس، اساساً به درون اصول گرایان منتقل شده است. آن‌ها اگرچه در مورد گرم کردن تنور انتخابات و کشاندن مردم به پای صندوق رأی، همگی اتفاق نظر دارند و بر وحدت میان گروه‌های اصول‌گرا تأکید می‌ورزند، اما بر سر نحوۀ گرم کردن این تنور یکدست نیستند و بر سر سهم بردن از کرسی‌های مجلس، با هم اختلاف و کشمکش دارند. از این روست که علی‌رغم تأکید اصول‌گرایان بر وحدت و اتحاد، ما شاهد اعلام موجودیت گروه‌های جدید اصول‌گرا هستیم.

۱۳۹۰ تیر ۸, چهارشنبه

سال ۶٠؛ حلقه پایانی شکست انقلاب

توکل

عضو وقت کمیته مرکزی سازمان چریک‌های فدایی خلق اقلیت



آنچه که در سال ۶٠ در ایران رخ داد “همچون رعد و برقی ناگهانی در آسمانی صاف” نبود؛ رویدادهای سال ۶٠ نتیجه و برآیند اتفاقات و تحولاتی بود که مقدمات آن از پیش فراهم شده بود.

سرمنشاء رویدادهای سال ۶٠ در سال ۵٧ قرار داشت و از آن پس، آنچه که رخ داد، همچون حلقه های زنجیری به هم پیوسته بود که در سال ۶٠ به نتیجه نهائی خود انجامید. بنابراین هرگز نمی توان چگونگی و چرائی رویدادهای سال ۶٠، کشتار هزاران عضو و هوادار سازمان های سیاسی و به بند کشیدن ده‌ها هزار تن از مردم ایران را در نیمه اول دهه شصت دریافت، بدون این که رابطه آن را با حوادث و تحولات سیاسی پیش از آن بررسی کرد.

بنابراین راهی نیست جز این که، در آغاز ولو مختصر، به این رویدادها اشاره کنیم.

تا سال ۶۰

مردم ایران در شرایطی به انقلاب روی آوردند که از هر گونه تشکل و رهبری انقلابی قدرتمند، محروم بودند. رژیم شاه با اختناق و استبداد هولناکی که بر ایران حاکم کرده بود، توده‌های مردم را در ناآگاهی و اسارت نگاه داشته بود. در همان حال که فعالیت تمام سازمان‌های سیاسی را از چپ و راست ممنوع کرده بود، برای حفظ موجودیت رژیم خود و در ناآگاهی نگاه داشتن مردم، دستگاه مذهبی را تقویت می‌کرد. در درون این نهاد، گروهی از طرفداران خمینی قرار داشتند که با رفرم‌های حکومت در نیمه اول دهه چهل از موضعی ارتجاعی به مخالفت برخاسته بودند.

فعالیت‌های مذهبی آنها پوشش مناسبی برای فعالیت سیاسی بود. آنها در دوران رژیم استبدادی شاه از امکانات مالی و تشکیلاتی قابل ملاحظه‌ای برای سازماندهی و تبلیغات برخوردار بودند. از این رو وقتی که انقلاب رخ داد، به رغم این که بار اصلی جنبش بر دوش کارگران و زحمتکشان، به ویژه کارگران صنعت نفت بود، آنها در شرایط خلاء رهبری انقلابی توانستند سریعا خود را به عنوان تنها آلترناتیو، به جنبش تحمیل کنند.

سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران که در واقع، تنها جریان انقلابی و چپ بود که در میان بخشی از مردم ایران نفوذ و اعتبار داشت، زیر ضربات مداوم رژیم پلیسی شاه، بیش از آن تضعیف شده بود که بتواند رهبری این جنبش را در دست بگیرد. طرفداران خمینی، ستادهای حاضر و آماده‌ای در سراسر ایران به نام مساجد در اختیار داشتند. آنها علاوه بر امکان بسیج توده‌ای، شروع به سازماندهی گروه‌های شبه نظامی در گرد مساجد کردند که وظیفه آنها سرکوب و جلوگیری از شکل‌گیری هر گونه حرکتی مستقل از آلترناتیو پیروان خمینی بود.

۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

۲۵ خرداد، فراخوان‌های بی‌پشتوانه و درس‌هایی که مردم آموخته‌اند و باید بیاموزند

در تمام دورانی که جمهوری اسلامی بر ایران حاکم است، مبارزات مردم ایران همواره علیه این رژیم ستم‌گر ادامه داشته و اشکال بس متعددی به خود گرفته است. اما در این سیر بی‌پایان مبارزه و قهرمانی توده‌های مردم، لحظات برجسته‌ای وجود دارد که هیچگاه از حافظه‌ی تاریخی یک ملت محو نمی‌شوند. یکی از این نقاط برجسته تاریخچه‌ی مبارزاتی مردم ایران در دوران جمهوری اسلامی، اعتراضات میلیونی مردم بود که با راه‌پیمایی و تظاهرات ۲۵ خرداد ۸۸ آغازگردید و چندین ماه ادامه یافت.

این هفته، دومین سالگرد ۲۵ خرداد بود. رژیم جمهوری اسلامی که هنوز از هیبت انفجار خشم توده مردم در این روز و تداوم آن بر خود می‌لرزد، از هفته پیش اعلام کرده بود که از ۲۵ خرداد طرح تشدید مبارزه با بدپوششی را در تهران و دو استان شمالی آغاز خواهد کرد. اما چرا درست ۲۵ خرداد و نه مثلا ۲۰ خرداد و یا اول تیر؟ روشن بود که این صرفاً بهانه‌ای برای ریختن گله‌های نیروی سرکوب به خیابان‌ها در ۲۵ خرداد از ترس بروز اعتراضات و شکل‌گیری تظاهرات است. بنابراین از صبح روز چهارشنبه‌ی این هفته به ویژه در مناطق معینی از تهران، نیروهای سرکوب خود را به خیابان‌ها و میادین ریخته بود. اتفاق خاصی هم رخ نداد، چون مردم فعلاً در این روز قصدی برای برپایی اقدامی اعتراضی را نداشتند. در همین حال، گروه‌های موسوم به اصلاح طلب سبز که گویا پس از تمام شکست‌های‌شان هنوز نمی‌خواهند بپذیرند که اعتباری در میان میلیون‌ها تن از مردم ایران ندارند که خواهان برافتادن جمهوری اسلامی از بیخ و بن هستند و به وعده‌های پوشالی برای اصلاح جمهوری اسلامی باور ندارند، مردم را دعوت به راه‌پیمایی و تجمعات در ۲۲ خرداد، ۲۵ خرداد و ۲۶ خرداد کردند. پاسخ مردم منفی بود. این، اما مانع از آن نشد که گزارش‌های جعلی انتشار دهند و اعلام کنند که در راهپیمایی سکوت در پیاده‌روهای خیابان‌های تهران، ده‌ها هزار تن از مردم شرکت کرده‌اند. فراخوان بعدی‌شان برای تجمع مردم در میادین شهرها در ۲۵ خرداد بود.

“شورای هماهنگی راه سبز امید” که حالا رهبری اصلاح‌طلبان سبز را در دست دارد، در این هفته، با صدور بیانیه‌ای اعلام کرد: “شورای هماهنگی راه سبز امید ضمن سپاسگزاری از یکایک شما، از همه مردم حق‌طلب ایران دعوت می‌کند به یاد ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ و روز تولد جنبش سبز، از ساعت ۶ تا ۸ بعد از ظهر چهارشنبه ۲۵ خرداد در میادین شهرها، در قالب تجمعات مسالمت‌آمیز حضور به هم رسانید.” اما از آنجایی که در میادین هم کسی حضور نیافت و مردمی هم که به طور معمول عصرها در میادین شهرها هستند، تعدادشان اندک است، این بار سران جریان موسوم به سبز، خجالت کشیدند که از حضور ده‌ها هزار تن از مردم خبر بدهند و سکوت پیشه کردند. حالا به نظر می‌رسد که حتا گروه محدود طرفداران آن‌ها در شمال شهر تهران هم واکنشی به این فراخوان‌های بی‌پشتوانه نشان نمی‌دهند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

اهمیت مبارزه برای لغو قراردادهای پیمانی و موقت

سه ماه از اعتصاب شکوهمند کارگران پتروشیمی تبریز می‌گذرد. در پی این اعتصاب که از ٧ اسفند آغاز و یازده روز به طول انجامید، مقامات دولتی (کارفرمایی و استانی) ضمن پذیرش خواست‌های کارگران، ٣ ماه برای تحقق خواست اصلی آن‌ها که حذف شرکت‌های پیمانکار و انعقاد قرارداد دسته‌جمعی بود از کارگران وقت گرفتند.

کارگران پتروشیمی کارخانه‌های واقع در منطقه ویژه ماهشهر از جمله مجتمع پتروشیمی بندر امام نیز در ٢٨ اسفند و به دنبال آن از روز ٢٠ فروردین ماه سال جاری، با خواست‌هایی مشابه که نتایجی همانند اعتصاب کارگران پتروشیمی تبریز نیز داشت دست به اعتصاب زدند. اعتصابی که به دلیل فراگیر شدن آن در میان تمامی کارخانه‌های پتروشیمی واقع در منطقه ویژه ماهشهر و حمایت کارگران از یکدیگر در جریان این اعتصاب، از اهمیتی دوچندان برخوردار گردید.

اکنون با گذشت ٣ ماه کارگران در انتظار تحقق خواست‌های‌شان هستند، آیا حکومت اسلامی که در عین حال کارفرمای اصلی در بخش نفت (از جمله پتروشیمی) می‌باشد، به وعده خود عمل خواهد کرد؟ خواستی که در صورت عدم تحقق ممکن است موجب دور جدیدی از اعتصابات کارگری شود. اما در این مقاله، قبل از هر چیز هدف ما بررسی اهمیت مبارزه برای برچیده شدن شرکت‌های پیمانی و فراتر از آن لغو قراردادهای موقت است. برای روشن شدن این موضوع لازم است درک روشن و درستی از سیاست‌های دولت (که یک‌طرف دعوا می‌باشد) در این رابطه داشته باشیم.

در مقطع اعتصاب کارگران، این موضوع مطرح شد که هیات وزیران طی مصوبه‌ای به وزارتخانه‌ها و موسسات و شرکت‌های تابعه، آن‌ها را موظف به حذف شرکت‌های پیمانی و بستن قرارداد مستقیم با کارگران کرده است. اما این موضوع تا چه حد واقعیت دارد؟

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

پدیده کودکان کار و ضرورت دگرگونی نظم موجود

اول ماه ژوئن (١١ خرداد) به عنوان روز جهانی کودک و ١٢ ژوئن (٢٢ خرداد) به عنوان روز جهانی مبارزه علیه کار کودک نام گذاری شده است. هر ساله در کشورهای جهان، سازمان ها و نهادهای اجتماعی مدافع حقوق کودک، با تشدید مبارزه علیه پدیده های سلب حقوق کودکان از قبیل کودک آزاری و کار کودکان، به استقبال روز جهانی کودک و روز جهانی مبارزه علیه کار کودکان می روند و این روزها را گرامی می دارند.

نام گذاری و اختصاص دادن چنین روزهایی به صدها میلیون کودک جهان وحتا تلاش نهادهای مدافع حقوق کودک، به معنای حل معضل کودکان کار و خیابانی نبوده است چرا که درعمل، بخش وسیعی از کودکان جهان، نه تنها همچنان در بی حقوقی محض زندگی می کنند، بلکه با گذشت هر سال، بر تعداد آمار کودکانی که در معرض انواع خطرهای اجتماعی قرار دارند، افزوده نیز می گردد.

هم اکنون، میلیون ها کودک در شهرهای کوچک و بزرگ کشورهای جهان، با انواع مشکلات اجتماعی، از فقر و بیماری گرفته تا کودک آزاری، از محرومیت از تحصیل گرفته تا بردگی کار کودکان، از خطر افتادن در دام باندهای مواد مخدر گرفته تا گرفتار شدن در دست تبهکاران قاچاق کودک، دست و پنجه نرم می کنند.

بر اساس آمارهای جهانی، هر سال نزدیک به ١٠ میلیون کودک زیر پنج سال، به دلیل ابتلا به انواع بیماری های کاملا قابل پیشگیری و یا به علت عدم دسترسی به امکانات ساده بهداشتی و سوء تغذیه، جان خود را از دست می دهند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

احمدی نژاد می‌گوید: الان وقت تقسیم غنائم نیست، کنار نمی‌روم

داستان دنباله‌دار کشمکش‌های درونی رژیم، همچنان ادامه دارد. در این هفته سالروز مرگ خمینی بود و حضور سران مقامات رژیم بر سر قبر وی. با تشدید اختلافات و درگیری‌های رژیم، اکنون چند سالی‌ست که این مراسم نیز عرصه دیگری برای تسویه حساب‌های درونی شده است. دفتر خامنه‌ای که سرنخِ اُمت حزب الله را در دست خود دارد، وظیفه جدیدی در این مراسم بر عهده این گروه قرار داده است. وظیفه آن‌ها شعار دادن و بر هم زدن و متوقف کردن سخنرانی فرد یا افرادی‌ست که به حسب اوضاع سیاسی هدف قرار گرفته‌اند. امسال قرعه به نام احمدی‌نژاد اصابت کرده بود و این اُمت همیشه در صحنه‌ی حزب‌الله وظیفه داشت با شعار و داد و بیداد، مانع از سخنرانی وی گردد. احمدی‌نژاد که سال گذشته از اجرای این نقش حزب‌الله علیه حسن خمینی بسیار شاد و خرسند بود، امسال شدیدا ناراحت و عصبانی به نظر می‌رسید. او به محض این که خواست سخنرانی کند، دریافت که نوبت او هم رسیده است. بنابراین با هر زحمتی بود، سخنرانی خود را در میان هیاهوی امت حزب‌الله به پایان رساند و نکته قابل ذکر سخنرانی‌اش هم همین بود که او در ظاهر خطاب به رئیس حزب‌اللهِ حاضر در صحنه، اما در واقع خطاب به رقبای خود گفت: نوبت شما هم خواهد رسید.

در ادامه‌ی این درگیری‌ها، احمدی‌نژاد که بر سر تعیین سرپرست برای وزارت نفت مجبور به عقب‌‌نشینی شده بود، فردی را از در‌ون باند خود به عنوان سرپرست این وزارتخانه تعیین نمود. اما این تغییر، آن چیزی نبود که بتواند باندهای رقیب را بر سر وزارتخانه مهمی چون نفت آرام کند.

لاریجانی با ارسال نامه‌ای رسمی به احمدی‌نژاد، اقدام هیئت وزیران در مورد واگذاری حق تصمیم‌گیری در امور نفت به کارگروهی متشکل از نمایندگان ویژه رئیس جمهور را بر خلاف قانون اعلام نمود. در این نامه آمده است به موجب قانون برنامه پنجم عواید حاصل از صادرات نفت به حساب ذخیره ارزی واریز می‌شود، بنابراین مفاد تصمیم‌نامه از حیث عدم تصریح به ضرورت واریز وجوه حاصله به حساب مذکور، مغایر قانون است.