۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

٢۵ بهمن، درس هایی که می توان از آن آموخت


از ۶ دیماه ٨٨ تا ٢۵ بهمن ٨٩، بیش از سیزده ماه زمان لازم بود تا جوانان و توده های مردم ایران مجددا در اعتراضات خیابانی حضور یابند. از یکشنبه خونین ٨٨ تا ٢۵ بهمن ٨٩، سران حکومت اسلامی تا آنجا که برایشان مقدور بود بیش از پیش فضای سرکوب و اختناق را در جامعه گسترش دادند، هزاران تن از فعالان جنبش های اجتماعی را دستگیر و شکنجه کردند، دادگاه های فرمایشی را به نمایش گداشتند و زندانیان شکنجه شده را به اعترافات دروغین تلویریونی وا داشتند. در همین مدت، صدها تن از زندانیان سیاسی و جرائم عادی را به جوخه های مرگ سپردند، تا شاید بتوانند گریبان خود را از موج اعتراضات مردم خشمگین و جان به لب رسیده ایران رها سازند.

ضربه وارد شده بر پیکر نحیف جمهوری اسلامی در روز عاشورای ٨٨ (یکشنبه خونین)، به رغم اینکه تمام صلابت رژیم را در هم شکست، بحران سیاسی رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران را عمیق تر و خامنه ای را بیش از هرزمان دیگر بی اعتبار ساخت، اما وسعت سرکوب و خشونت اعمال شده بر توده های معترض، همراه با فقدان حضور مستقل ومتشکل کارگران در اعتراضات سال ٨٨، زمینه های فروکش کردن موقت اعتراضات خیابانی را رقم زد.

جوانان و توده های زحمتکش ایران، پس از چند ماه اعتراضات خیابانی، پس از چند ماه کشتار، تجاوز و سرکوب بی امان مزدوران جمهوری اسلامی، نیازمند تجدید قوا بودند. می بایست خود را برای وضعیت جدید بوجود آمده، دوباره سازماندهی می کردند، ضعف ها و جنبه های قوت حرکت های اعتراضی خود را بازبینی می کردند و مهمتر از همه، به اتخاذ تاکتیک های جدید و تکامل یافته تر از اعتراضات ٨٨ دست می یافتند.

بیش از یک سال زمان لازم بود تا بحران سیاسی و پوسیدگی درون نظام بیشتر آشکار گردد، ناتوانی هیئت حاکمه جمهوری اسلامی در مهار بحرانهای سیاسی–اقتصادی، نزد عموم توده های مردم ایران عریان تر شود و مهمتر اینکه، توده ها در تجربه مبارزاتی شان، از سد سرکوب بگذرند و به عینه دریابند که وضعیت درونی رژیم، بحرانی تر از آن است که با بگیر و ببند، زندان، تجاوز، شکنجه و گسترش اعدام های پی در پی، قادر به ادامه حیات باشد.

توده های مردم ایران پس از یک سال عقب نشینی موقت، با تاثیز پذیری از جنبش هایی که هم اکنون کشورهای شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه را فرا گرفته است در روز ٢۵ بهمن به خیابان آمدند. دامنه اعتراضات جوانان و توده های وسیع مردم ایران اینبار از محدوده تهران فراتر رفت. علاوه بر تهران، تعدادی از شهرهای بزرگ از جمله اصفهان، شیراز، رشت و زاهدان نیز به صحنه نبرد قهرمانانه توده های مردم با نیروهای سرکوبگر رژیم تبدیل گردید. طرح شعارهای کوبنده علیه خامنه ای و کلیت نظام جمهوری اسلامی و نیز گسست صدها هزار معترض خیابانی از شعارهای اصلاح طلبانه و متمرکز شدن شان روی شعارهایی از قبیل مبارک، بن علی، نوبت سید علی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد و مرگ بر دیکتاتور، نه تنها اراده مبارزاتی و آزادی خواهانه توده های معترض را به نمایش گذاشت، بلکه جمهوری اسلامی و سران آدم کش آن را در شرایط به مراتب وخیم تری نسبت به یکشنبه خونین ٨٨ قرار داد.

حرکت خیابانی و اعتراضی توده های مردم ایران در روز ٢۵ بهمن، در مقایسه با اعتراضات سال ٨٨ حرکتی متفاوت از گذشته بود. جنبش اعراضی مردم، اگرچه تا رسیدن به وضعیت مطلوب و طرح مطالبات معین اکثریت قریب به اتفاق جامعه یعنی کارگران، زحمتکشان و تهی دستان کشور از قبیل کار، نان، آزادی فاصله دارد اما، نسبت به اعتراضات سال گذشته حرکتی رادیکال و کاملا رو به جلو بود. در این نوشتار، ما به سهم خود تلاش خواهیم کرد ضمن برجسته کردن جنبه های قوت حرکت اعتراضی مردم در روز ٢۵ بهمن، اشاره ای هم به برخی نکات که جنبش اعتراضی مردم ایران را تهدید می کند، داشته باشیم.

١- نخستین و برجسته ترین ویژگی حرکت اعتراضی ٢۵ بهمن، انتخاب روز اعتراض و به خیابان آمدن جوانان و توده های وسیع مردم، در زمانی غیر از روزهای منتسب به جمهوری اسلامی بود. اگر توجه کرده باشیم، در اعتراضات سال ٨٨، اقشار مختلف مردم، روزهایی را جهت نمایش قدرت و اعتراضات خیابانی شان انتخاب می کردند که روزهای مختص به جمهوری اسلامی بود. از اعتراضات میلیونی مردم در نخستین روزهای پس از انتخابات ٢٢ خرداد ٨٨ که بگذریم، به تدریج جوانان و توده های معترض عمدتا تحت پوشش روزهای سیزده آبان، روز قدس، عاشورا و دیگر روزهایی که مختص به برگزاری مراسم از طرف جمهوری اسلامی بود، اعتراضات خیابانی خود را به نمایش گذاشتند. در آن مقطع تاریخی، جوانان، زنان، دانشجویان و انبوه توده های میلیونی مردم معترض با انتخاب چنین روزهایی و سود بردن از محمل تجمع های قانونی رژیم جمهوری اسلامی، از خانه بیرون می آمدند، در کوچه و خیابان های فرعی به هم می پیوستند و آنگاه در خیابان های اصلی و میادین شهر با طرح شعار مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای رو در روی رژیم و نیروهای سرکوبگرش قرار می گرفتند. لذا، به رغم همه جانفشانی های صورت گرفته در آن مقطع تاریخی و به رغم نتایج ارزنده به دست آمده از حضور مبارزاتی و علنی مردم در اعتراضات خیابانی سال ٨٨، باید اذعان کرد که جنبش اعتراضی جوانان و توده های زحمتکش در آن مقطع تاریخی به لحاظ انتخاب روز های اعتراضات خیابانی، قائم به ذات نبود.

حرکت اعتراضی ٢۵ بهمن ٨٩، این مانع را در هم شکست. اینبار، توده ها با اقتدار و با اتکا به نیروی مبارزاتی شان به خیابان آمدند، کلیت جمهوری اسلامی را به مصاف طلبیدند، سد سرکوب و ارعاب رژیم را درهم شکستند و در تداوم حرکت مبارزاتی شان، تمام قدرت پلیسی و هیمنه جمهوری اسلامی را به سخره گرفتند. لذا، از این منظر، می بایست روز ٢۵ بهمن ٨٩ را به عنوان نقطه مهمی در مبارزات آزادی خواهانه مردم ایران به حساب آورد.

فراموش نکنیم که از یک حکومت اسلامی آدم کش صحبت می کنیم، نه از یک رژیم متعارف. از نظامی صحبت می کنیم که طی بیش از سه دهه، خشن ترین و بی رحمانه ترین شکل کشتار و سرکوب عریان را بر مردم تحمیل کرده است. رژیمی که اعمال خشونت، زندان، شکنجه، تجاوز و کشتار علنی مردم، جزء ابزارهای رسمی آن بوده و هست. حکومتی که به لحاظ جنایت و اعمال شیوه های سرکوب عریان، قابل مقایسه با هیچ یک از حکومت های دیکتاتوری معاصر نیست. در حاکمیت چنین نظامی، حضور گسترده و همزمان جوانان و توده های جان به لب رسیده در خیابان های تهران و دیگر شهرهای بزرگ ایران، آنهم در روزی مجزا از روز های برگزاری مراسم رسمی رژیم جمهوری اسلامی شجاعت و جسارت فوق العاده ای می خواهد. چرا که در چنین روزی، از همان بدو بیرون آمدن از خانه و لحظه ورود به کوچه و خیابان، خطر ضرب و شتم، دستگیری، تجاوز و کشتار مستقیم توده های معترض، ده ها برابر بیشتر از روزهای منسوب به جمهوری اسلامی است.



٢- دومین نقطه قوت حرکت اعتراضی توده های مردم در روز ٢۵ بهمن، فاصله گرفتن معترضان خیابانی از طرح شعارهای مذهبی و اصلاح طلبانه بود. اگرچه میرحسین موسوی و مهدی کروبی از وزارت کشور درخواست مجوز راهپیمایی را کرده بودند، اما توده های وسیع مردم ایران با تاکید بر اینکه بدون مجوز نیز به خیابان ها خواهند آمد، اراده مصمم خود را جهت مبارزه علیه جمهوری اسلامی در ابعاد بی سابقه ای به نمایش گذاشتند. جنبش اعتراضی توده ها، در روز ٢۵ بهمن، از همان آغاز با طرح شعارهای مبارک، بن علی، نوبت سید علی، زندانی سیاسی آزاد باید گردد و مرگ بر دیکتاتور به مقابله با کلیت نظام جمهوری اسلامی برخاستند. صدها هزار جوان و توده های معترضی که به خیابان ها آمدند اگر طرفدار موسوی و کروبی بودند، چرا در جهت مطامع و اهداف سیاسی این آقایان که همان اصلاح نظام و استمرار “جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” است، کمترین وقعی نگذاشتند. مگر نه این است، وقتی نیرو یا نیروهایی در چهارچوب یک برنامه معین و در اینجا به عنوان نیروهای مدافع اصلاحات و طرفدار موسوی و کروبی به خیابان می آیند، الزاما می بایست بر اهداف و شعارهای رهبران خود وفادار بمانند. پس چرا چنین نشد. چرا شعارهای مذهبی و شعارهای اصلاح طلبانه معترضین در روز ٢۵ بهمن، دیگر جایی در کلیت اعتراضات خیابانی جوانان و توده های وسیع مردم نداشت. آنهایی که همچنان به دنبال این ادعا هستند تا وانمود کنند که توده های جان به لب رسیده و منزجر از جمهوری اسلامی، به تبعیت از موسوی و کروبی کماکان جهت اصلاح نظام و استمرار “جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر” به خیابان آمدند، دیگر نه فقط عناصری ساده لوح و متوهم نیستند بلکه، سیاست بازان مکاره ای هستند که منافع معینی را در استمرار حاکمیت جمهوری اسلامی دنبال می کنند و چه بسا، بند نافشان با هزاران رشته مرئی و نا مرئی به جمهوری اسلامی بسته است. آنچه که مسلم است، توده ها به سلاخی نمی روند تا آنچه را که بیش از سه دهه با پوست و گوشت خود تجربه کرده اند، دوباره به دنبال اشکال بزک کرده اش باشند. توده ها به خیابان آمده اند تا خشم فرو خورده سی ساله شان را فریاد کنند، به اعتراضات خیابانی برخاسته اند تا سرانجام جمهوری اسلامی را با یک انقلاب اجتماعی ساقط کنند و این نظام فاسد دینی را با همه کثافاتش به زباله دان تاریخ بفرستند.

٣- سومین عنصر قوت حرکت اعتراضی مردم در روز ٢۵ بهمن، روحیه بالا و تعرضی آنان در مقابله با نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی بود. جوانان و توده های مردم با جمعبندی از اعتراضات سال ٨٨ و نیز به تاسی از تاکتیک های تهاجمی توده های بپا خاسته مصر و تونس به عینه دریافتند که در مواجهه با خشونت عریان سرکوبگران، نمی توان تسلیم محض بود. عدم دفاع از خود و فقدان روحیه تعرضی در مقابل نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، این مزدوران آدمکش را بر آن می دارد تا بدون نگرانی از مقابله به مثل جوانان و توده ها خشمگین، خود را عناصر پیروز میدان ببینند و دامنه اعمال خشونت شان را گسترش دهند. در حالی که روحیه جمعی و تهاجمی معترضین خیابانی در مقابله با سرکوبگران، علاوه بر دفاع از خود، ترس را در میان بخش وسیعی از نیروهای بدنه سرکوب رسوخ داده و باعث تزلزل لایه های میانی آنها خواهد شد.

باید اذعان کرد حرکت اعتراضی جوانان و توده های مردم در روز٢۵ بهمن، از چنان عظمتی برخوردار بود که سران جمهوری اسلامی را به شدت غافلگیر کرد. جنایتکاران حاکم بر ایران، هرگز تصور نمی کردند پس از آنهمه بگیر و ببند، آنهمه کشتار، شکنجه، تجاوز و صدور احکام مرگ و مجازات اعدام، جوانان و توده های جان به لب رسیده در چنین ابعاد وسیعی به خیابان ها بیایند و مجددا شعار مرگ بر دیکتاتور را سردهند.

اعتراضات وسیع مردم در روز ٢۵ بهمن، آنچنان دست اندرکاران رژیم جنایتکار حاکم بر ایران را به وحشت انداخت که طی یک هفته، همه عوامل ریز و درشت هیئت حاکمه و عناصر میانی و حتا منتقدان احمدی نژاد از جمله ناطق نوری، حسن روحانی، رفسنجانی و نمایندگان مجلس ارتجاع را موقتا به اتخاذ موضع مشترک و یکپارچه علیه “سران فتنه” وا داشت. نمایندگان مجلس، با صدور بیانیه و تظاهرات در صحن درونی و بیرونی مجلس، خواهان اعدام کروبی و میرحسین موسوی شدند.

خامنه ای و مجموعه هیئت حاکمه رژیم نیز در نهایت امر، جهت جبران ضربه وارده بر خود و سرپوش گذاشتن بر عدم کارآیی سیاست ارعاب و سرکوبگری تا کنونی شان، چاره را در آن دیدند تا با نرده کشی بر اطراف خانه موسوی و کروبی تکلیف خود را با “سران فتنه” یکسره کنند. نیروهای امنیتی رژیم با قطع تلفن، اینترنت و تعویض قفل و کلید خانه، ابتدا کروبی و میرحسین موسوی را در خانه هایشان در وضعیت زندان انفرادی نگه داشتند و سپس آنطور که طرفدارانشان اعلام نموده اند، آنان را به زندان های امنیتی انتقال دادند.

تظاهرات خیابانی روز ٢۵ بهمن، بحران سیاسی رژیم را عمیق تر و چشم انداز فروپاشی ارتجاع حاکم بر ایران را روشن تر ساخت. با این همه، جنبش اعتراضی مردم ایران هنوز با کمبودها و ضعف های اساسی روبرو است. ضعف هایی که در صورت تداوم و عدم پاسخگویی به آنها، مسلما جنبش اجتماعی ایران را با خطرات و تهدیدات جدی روبرو خواهد کرد. عدم حضور مستقل جنبش های اجتماعی و به طور اخص عدم ورود مستقل و پر قدرت طبقه کارگر ایران در روند اعتراضات توده ای، از جمله نقیصه های برجسته جنبش اعتراضی مردم ایران در مرحله کنونی است.

از طرف دیگر، اگر جنبش اعتراضی جوانان و توده های وسیع مردم ایران، نتواند با طرح شعارهای روشن مطالباتی و طرح آلترناتیو معین انقلابی، ماهیت اعتراضی این جنبش را فراتر از شعارهای کلی مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه ای بکشاند، یقینا خطراتی که هم اکنون گریبان انقلابات مردم مصر و تونس را گرفته، گریبان جنبش مردم ایران را نیز خواهد گرفت. در پی انقلاب و حرکت اعتراضی مردم مصر و تونس، مبارک از قدرت ساقط شد، بن علی از تونس گریخت اما، کلیت نظام های دیکتاتوری حاکم بر مصر و تونس نه تنها تغییر نکرد بلکه در مصر، ارتش و اصلی ترین عناصر وفادار به مبارک، رسالت حفظ کلیت سیستم ضد مردمی حاکم بر مصر را به عهده گرفته اند.

همه این حوادث در شرایطی رخ داده اند که همان جوانان و مردمی که طی هفته ها به صورت شبانه روز در میدان التحریر مصر اعتراضات خود را تداوم دادند، با ساده انگاری سیاسی، سقوط مبارک را پایان کار دانسته و پس از جشن و پایکوبی به خانه هایشان باز گشتند. اگر چه مبارزات مردم مصر پایان نیافته و کماکان در بطن جامعه جاری ست، اما به دلیل متوقف شدن روی همان شعارهای کلی، لحظه های تاریخ سازی را از دست داده و چه بسا برای رسیدن به آن روزهای سرنوشت ساز، دوباره می بایست هزینه های گزافی بپردازند.

قدرت های امپریالیستی و سرمایه داری جهانی اگرچه ممکن است در هر کشوری با توجه به موقعیت جنبش های اجتماعی و با توجه به توازن قوا میان نیروهای انقلاب و طبقه حاکمه، تاکتیک های به ظاهر متفاوتی را به کار گیرند اما، همواره استراتژی ثابتی را دنبال می کنند و آنهم حفط کلیت نظام های فاسد سرمایه داری حاکم بر این کشورهاست. جنبش اعتراضی و انقلاب اجتماعی توده های مردم ایران نیز نمی تواند از این قاعده مستثنا باشد. اگرچه خامنه ای سمبل نظام حاکم بر ایران است و شعار مرگ بر خامنه ای در این مرحله از جنبش اعتراضی مردم ایران بی هیچ شبهه ای به معنای نفی کامل حکومت اسلامی است. شعاری که از عمق وجود اکثریت قریب به اتفاق جوانان و توده های سرکوب شده ایران بر می خیزد و میلیون ها انسان دردمند و زخم خورده را به هم پیوند می دهد، با این همه، در کنار شعار مرگ بر خامنه ای و نیاز عاجل سرنگونی جمهوری اسلامی، غفلت از طرح مطالبات سیاسی- طبقاتی مشخص و عدم وجود آلترناتیو معین انقلابی می تواند تمامی تلاش مبارزاتی و جانفشانی های بیش از سه دهه آزادی خواهان، مبارزان و توده های سرکوب شده را بار دیگر در مسیر ناکجا آباد دیگری بکشاند.

در کنار شعارهایی چون مرگ بر خامنه ای، زندانی سیاسی آزاد باید گردد، طرح مطالباتی از قبیل کار، نان، آزادی و متمرکز شدن روی آلترناتیوهای انقلابی از جمله حکومت شورایی که قدرت گیری واقعی شوراها را از هم اکنون در همه لایه های اجتماعی جامعه تبیین و مورد نظر داشته باشد، مسلما خطرات و تهدیدات احتمالی جنبش اجتماعی توده های مردم ایران را به حداقل ممکن خواهد رساند.

بنقل از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر