۱۳۸۹ اسفند ۲۶, پنجشنبه

تضادهای درونی طبقه‌ی حاکم پس از ٢۵ بهمن

با تشدید بحران و تضاد بین پایینی‌ها و بالایی‌ها، تضاد در میان بالایی‌ها نیز شدت می‌یاید. به همین دلیل یکی از نتایج تحولات سیاسی پس از ٢۵ بهمن، عمیق‌ترشدن بحران در میان بالایی‌هاست. تنها نگاهی به لیست بلند درگیری‌های درونی حاکمیت و علت بروز آن‌ها که مربوط به روزهای اخیر است، هم چون برکناری رفسنجانی از ریاست خبرگان، بودجه سال ٩٠، استضیاح وزیر نیرو، نامه لاریجانی به احمدی‌نژاد در مورد مغایرت ٣۶ مورد از مصوبات دولت با قوانین جاری، کافی‌ست تا دریابیم چرا این اختلافات پایانی نداشته و هیچ موعظه و نصیحتی نمی‌تواند کارساز باشد.

در این میان اما سخنان فرمانده سپاه قزوین آشکارترین بیان عمق و حدت این تضادها بود. “سالار آبنوش” فرمانده سپاه “صاحب‌الامر قزوین” در همایش ناظران شورای نگهبان، با تشبیه موسوی و کروبی به “گوساله سامری” و خامنه‌ای به “موسای زمان” که “فتنه را خاموش کرد” گفت: “همان فتنه در حال ائتلاف با جریان دیگری به نام انحراف است و ریشه هر دو دارد یکی می‌شود و در انتخابات آینده پیچیدگی و سختی از انتخابات قبلی بیشتر است… امروز چیزی وسط به نام انحراف درست شده که باید با چشمان تیز و ارتباط صاف با خدا از پروردگار مدد بخواهیم زیرا پیچیدگی آنقدر بالاست که تشخیص دادن بسیار سخت است”. وی ادامه داد: “اگر نتیجه انتخابات مجلس نتیجه‌ای نباشد که در راستای ارزش‌های ما باشد سال ٩۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است به طوری‌که صاحب‌نظرانی که قدرت تحلیل دارند و تاکنون مسائل را به درستی پیش‌بینی کردند، بیان داشتند که اگر مجلسِ بعد، مجلس سالمی نباشد سال ٩۱ فتنه خونین است زیرا با هم می‌جنگیم و جریان انحراف سردرمی‌آورد“. اما منظور این فرمانده سپاه از جریان “انحراف” چه کسانی هستند که اگر اکثریت مجلس را تصاحب کنند، تضادهای درونی تا این حد سرباز می‌کند؟
منظور وی مسلما نه جریان احمدی‌نژاد (پیروز نمایش انتخاباتی ریاست‌جمهوری) که جریان مقابل وی در میان “اصول‌گرایان” است. کسانی که در برابر تلاش جریان احمدی‌نژاد که در پشت آن خامنه‌ای و سپاه پاسداران قرار دارد برای قبضه و تسلط بر مجلس مقاومت می‌کنند. مجلس اگر چه در یک سال و نیم اخیر و پس از انتخابات ریاست‌جمهوری در تقابل با دولت عموما بازنده بوده است، اما در هر صورت مانعی در برابر دولت و گاه عامل ترمزکننده‌ ای دربرابر آن در اتخاذ برخی از سیاست‌ها بوده است، برکناری وزیر راه یکی از قدرت‌نمایی‌های مجلس بود. از همین روست که دولت می‌خواهد قدرت را هر چه بیشتر در دستان خود متمرکز کند. خواستی که نتیجه‌ی شرایط بحرانی حاکمیت است.

سالار آبنوش در ادامه سخنان خود روشن‌تر می‌سازد که منظور وی از جریان انحراف چه کسانی هستند. وی می‌گوید: “این اهانت به ملت ماست که پول دارد انتخابات را رقم می‌زند و هدایت‌های این‌چنینی دارد می‌شود” وی ادامه می‌دهد: “امروز جریان انحراف دارد افراد کم‌ظرفیت و دارای دو چهره را جذب می‌کند، آنها که از پست و مقام تنزل یافتند و کم‌ظرفیت هستند، شناسایی می‌شوند و اینها اصحاب جریان انحراف هستند و بعضا نیز نشانه‌های جانبازی و سابقه جبهه دارند و یا از خانواده شهدا و ایثارگر هستند”. براستی چه کسانی هستند که از پست و مقام در دولت احمدی‌نژاد افتادند؟ احمدی‌نژادی که حتا متکی را تحمل نکرد و آن گونه تحقیرآمیز از کار برکنار نمود! و باز چه کسانی هستند که با اتهام خرج کردن پول برای انتخابات حتا از منابع دولتی روبرو هستند؟

عسگراولادی از رهبران موتلفه به این سوال “سربسته” پاسخ می‌دهد. به گزارش ایسنا وی در روز ١٩ اسفند در اجلاس سراسری دبیران استان‌های این حزب می‌گوید: “برخی از برادران و خواهران نگران هستند و می‌گویند که عده‌ای فعالیت‌هایشان را در شهرستان آغاز کرده‌اند و می‌گفتند این افراد پول به استان‌ها سرازیر کردند و نگران این موضوع بودند”. وی راه حل این موضوع را توسل به خامنه‌ای می‌داند و می‌گوید: “ما باید مجموعه‌ای از آنچه می‌گذرد را به وسیله علما و بزرگان خدمت مقام معظم رهبری برسانیم” وی با خاطرنشان کردن امکان حضور اصلاح‌طلبان ضرورت وحدت اصولگرایان را مطرح می‌کند و در این رابطه تلاش دارد از خامنه‌ای نیز مایه بگذارد. وی می‌گوید: “در جلسه‌ای که با جامعتین داشتیم یکی از برادران که به محضر مقام معظم رهبری رفته بودند گزارشی ارائه دادند و گفتند که آقا در آن جلسه فرمودند که ما نمی‌پسندیم اصولگرایان بیش از یک فهرست داشته باشند و معنای این سخن این است که هرکس خود را در خط ولایت و اصولگرایی می‌داند باید بداند که وظیفه‌اش این است که اصولگرایان یک لیست بدهند و یک فهرست داشته باشند”. مخاطب عسگراولادی کسی نیست جز احمدی‌نژاد. او می‌خواهد تا همه وارد ائتلاف شوند تا هر کس سهم خود را از مجلس داشته باشد. سخنان عسگراولادی و عجز او نشان می‌دهد که جریان احمدی‌نژاد از چه موقعیت برتری برای قبضه‌ی مجلس در انتخابات آینده برخوردار است.

فردای آن روز مجتبا ثمره هاشمی یکی از نزدیک‌ترین افراد به احمدی‌نژاد که رییس ستاد انتخاباتی وی در انتخابات ریاست جمهوری نیز بود و اکنون دستیار ارشد وی می‌باشد، در مصاحبه با خبرگزاری ایرنا این موضوع را روشن می‌سازد که چه کسانی از هم اکنون فعالیت‌های انتخاباتی را آغاز کرده‌اند. وی در پاسخ به سوالی در مورد انتشار برخی اخبار در ارتباط با سفر برخی از افراد دولت برای فعال کردن ستادهای انتخاباتی در استان‌ها، می‌گوید: “دولت به معنای دولت وارد این مباحث نمی‌شود اما ممکن است طرفداران گفتمان دولت تحرکاتی در استانهای مختلف داشته باشند” وی ادامه داد: “برخی تحرکاتی را از همان ابتدای انتخاب احمدی‌نژاد به عنوان رییس جمهور دولت دهم آغاز کرده اند و در همه جا مشغول سازماندهی هستند”. وی با حمله به اصول‌گرایانی که به این اقدام دولت (به قول معروف تک خوری) انتقاد می‌کنند، گفت: “این عده تلاش می‌کنند با شایعات اقدامات دولت را زیر سوال برده و دولت را مشغول به اموری کنند”. بدین‌ترتیب او فعال شدن جریان احمدی‌نژاد را برای انتخابات آینده از هم اکنون و بدون در نظرگرفتن دیگر اصول‌گرایان نه تنها تکذیب که تایید نیز می‌نماید.

اما آیا این کار احمدی‌نژاد خودسرانه است و آیا براستی او چنین قدرتی دارد که به تنهایی این اقدامات را سازمان‌دهد؟ واقعیت این است که او نه قدرت واقعی که نماینده‌ی قدرت حاکم است. ساختار حکومت دینی در ایران و دیکتاتوری حاکم به گونه‌ای است که تمام قدرت در دستان دیکتاتوری به نام خامنه‌ای قرار دارد و نیروهای نظامی نیز حواریون گوش به فرمان او هستند که به پاس این فرمان‌بری توشه‌ی خود را می‌برند. بیهوده نیست که سپاه به عنوان نیروی اصلی وفادار به خامنه‌ای امروز بر تمامی ارکان اصلی اقتصاد دست گذاشته و دولت نیز به عنوان رابط این قضیه عمل می‌کند. هاشمی ثمره با رد شایعاتی در مورد کم‌اعتنایی احمدی‌نژاد به خامنه‌ای، در مورد گوش به فرمان بودن احمدی‌نژاد می‌گوید: “احمدی‌نژاد در سخنان خود دائم مطرح می کند که اساس نظام اسلامی مبتنی بر ولایت است لذا همه نظام اسلامی مشروعیت دینی خود را از مقام ولایت می‌گیرد و هر اقدامی که ما انجام می‌دهیم اگر تنفیذ رهبر معظم انقلاب را به دنبال نداشته باشد و هر قانونی که قانونگذار طراحی می‌کند یا هر حکمی که قاضی صادر می‌کند اگر منتهی به تنفیذ نباشد، مردود و باطل است”.

بنابر این تا این‌جای قضیه مشخص است که سخنان فرمانده سپاه قزوین تنها بیان واقعیت‌ است. اگر در قم علیه علی لاریجانی شعار داده می‌شود، موضوعی اتفاقی نیست. اگر یک آخوندی که نام “مرجع تقلید” را نیز یدک می‌کشد تا حرفی می‌زند که بوی انتقاد از آن می‌آید، فردای آن روز لباس شخصی‌ها در برابر خانه‌ی او جمع شده و شعار “بصیرت بصیرت” سر می‌دهند یا بر سر درس او سروصدا راه می‌اندازند، این‌ها اتفاقی نیستند.

اگرچه “رمضان شریف” مسوول روابط عمومی سپاه در پی انتشار سخنان فرمانده سپاه قزوین که از سوی بسیاری از خبرگزاری‌ها – از جمله خبرگزاری فارس وابسته به سپاه – انتشار یافت، با مصاحبه‌ای به نوعی تلاش در جهت تعدیل آن داشت، اما در حقیقت موضوع این بود که چرا وی مسایل پشت پرده را این گونه عیان بر زبان آورده است. رمضان شریف ضمن ادعای تحریف سخنان فرمانده سپاه قزوین از سوی رسانه‌ها، این که سخنان وی بیان دیدگاه‌ها، نظرات و تحلیل‌های صاحب‌نظران است تایید کرد. اما او تلاش داشت بگوید که این موضع رسمی سپاه نیست. او می‌گوید: “مواضع و دیدگاه‌های سپاه صرفاً توسط فرماندهی کل، نماینده ولی فقیه و روابط عمومی سپاه منتشر و در اختیار افکار عمومی قرار می گیرد”. سخنان رمضان شریف چیزی نبود جز تلاش برای کاستن از شدت تندی اظهارات فرمانده سپاه قزوین و نه تکذیب آن.

خامنه‌ای به عنوان دیکتاتوری که تمام قدرت در او جمع شده، نیاز به شریک ندارد. در حول او نیروهای نظامی، امنیتی، قضایی و دولت قرار دارند که برای تحکیم قدرت او لازم هستند و از آن‌جا که خامنه‌ای به این نیروها نیاز دارد، به‌نوبه‌ی خود امتیازات بسیاری نیز به آن‌ها می‌دهد. اما در کنار این قدرت اصلی، دستگاه بوروکراسی و زوایدی از جمله مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان، مجمع تشخیص مصلحت و دستگاه دینی وجود دارند که این‌ها نیز باید سرسپردگی خود را نزد دیکتاتور بزرگ اعلام کنند. تنبیه رفسنجانی توسط خامنه‌ای از همین روست. عدم تمکین خالصانه‌ی رفسنجانی در برابر خامنه‌ای نتیجه‌ای جز تحلیل‌رفتن نقش وی نداشته و نخواهد داشت. وقتی که رفسنجانی درباره‌ی دانشگاه آزاد گفت: “چهار مجتهد که در هیأت موسس حضور داریم، تصمیم به وقف این دانشگاه گرفته ایم. صیغۀ آن نیز خوانده شده و فکر نمی‌کنم کسی بتواند آن را به هم بزند و اگر کسی توانست این کار را انجام دهد، از خداوند قوی‌تر است”. خامنه‌ای با برهم زدن صیغه به رفسنجانی نشان داد که از “خداوند” نیز قوی‌تر است! این که چابلوسان و آدم‌کشانی چون رفسنجانی، ناطق‌نوری، رضایی و روحانی بعد از ٢۵ بهمن به یکباره و هم زمان به موضع‌گیری علیه “سران فتنه” می‌پردازند، بیان‌گر تکلیف دیکتاتور به آن‌هاست که باید اطاعت می‌کردند. این در واقع خامنه‌ای است که این قدرت را دارد تا با یک دستور آن‌ها را وادار به موضع‌گیری کند. این‌ خامنه‌ای‌ست که در مورد کروبی و موسوی و دستگیری و یا حصرخانگی آن‌ها تصمیم می‌گیرد و صادق لاریجانی بارها پیش از این بر آن تاکید کرده بود.

یکدست‌بودن قدرت، خواستی‌ست که دیکتاتور دارد. خواستی که برخاسته از شرایط کنونی جامعه و بحران حاکم است. خامنه‌ای از مدت ها قبل مشت آهنین را در دستور کار قرار داده و معتقد است تنها این مشت آهنین است که می‌تواند حیات جمهوری اسلامی را تضمین کند. او از سایر اصول‌گرایان می‌خواهد که به آن تن دهند و جایگاه خود را به عنوان مقربان درگاه او در مقام‌های تشریفاتی حفظ کنند، اما در این میان آن‌ها از سویی سهم خود را طلب می‌کنند و از سوی دیگر فشار بحران آن‌ها را رودرروی یکدیگر قرار می‌دهد. اختلافات احمدی نژاد و لاریجانی اختلافاتی شخصی نیستند. این اختلافات بیش از هر چیز ریشه در تلاش برای کنترل ارگان های سیاسی و منابع مالی در میان محافظه‌کاران دارد. آن‌ها با کشتار و سرکوب مشکلی ندارند، آن‌ها با نحوه‌ی پیش‌برد آن با یکدیگر مشکل دارند. فشارهایی که از هر سو به حاکمیت می‌آید منجر به سردرگمی و تشدید اختلاف در نوع برخورد به بحران در حاکمیت شده و هر کدام دیگری را مقصر اوج گرفتن بحران معرفی می‌نماید. آن‌ها که در حاشیه قدرت هستند، می‌خواهند با رسیدن به حلقه‌ی اصلی یاران دیکتاتور، نقش اصلی را در ارگان‌های سیاسی و منابع مالی داشته باشند و آن ها که این نقش را هم اکنون دارند می‌خواهند با تضعیف هر چه بیشتر دیگران، امکان به دست گیری ارگان‌های سیاسی و منابع مالی توسط آن‌ها را هر چه کوچک‌تر سازند.

سخنان علی اکبر جوانفکر مدیرعامل خبرگزاری ایرنا و مشاور احمدی‌نژاد در مصاحبه با ماهنامه “نسیم بیداری” بیانگر واضح این موضوع است که خواست امروز دولت احمدی‌نژاد تمرکز قدرت برای غلبه بر بحران است و هیچ محدودیتی را تحمل نمی‌کند. او ضمن غیرقابل تحمل خواندن روال کار در مجمع تشخیص مصلحت برای دولت، می‌گوید: “همواره وظیفه دولت اطاعت نیست. به شرطی که مجلس در چارچوب قانون عمل کند دولت باید از مجلس تبعیت کند اما اگر قانون رعایت نشد، ریاست جمهوری باید تذکر دهد”.
وی ادامه می‌دهد: “ریاست‌جمهوری در صورتی‌که قانون را منطبق بر قانون اساسی ندانست، می‌تواند آن را اجرا نکند. چون مجری قانون اساسی است. اگر روند قانونی طی شده و قانون مورد تایید شورای نگهبان نیز قرار گرفته اما اجرای آن در توان دولت نبود، دولت می‌تواند از حکم حکومتی بهره بگیرد.” و این یعنی مجلس، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت همه کشک هستند و دولت هر چه را که بخواهد خودش اجرا می‌کند.

از زمانی که دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد کلید خورد، طرح تمرکز قدرت برای مقابله با بحران نیز کلید خورد. در مرحله‌ی اول این اصلاح‌طلبان بودند که باید به طور کلی از قدرت کنار زده می‌شدند. بعد از آن‌ها نوبت به رفسنجانی رسید که تا کنون به برکناری وی از مجلس خبرگان انجامیده است. هک وبسایت خبرگان توسط “ارتش سایبری” سپاه و نوشتن “انالله و انالیه راجعون” برای رفسنجانی پیامی جز این نداشت.

معنای سخنان خامنه‌ای در تایید انتخاب مهدوی کنی نیز جز این نبود که برکناری رفسنجانی خواست وی بوده است. موضوعی که قبل از اجلاس خبرگان، رفسنجانی شایعات” تندروها “خوانده بود و اکنون مشخص شده بود که این تندترین تندروها کسی جز خامنه‌ای نبوده و نیست. فحاشی به دختر رفسنجانی در حالی که این مرد “قدرت‌مند” حتا توان دفاع از دختر خود را ندارد، به او فهماند که جایگاه واقعی “رییس مجمع تشخیص مصلحت” در کجاست!

ادامه این روال است که از هم اکنون سایر اصول‌گرایان را نگران آینده‌ حضورشان در قدرت ساخته است. محمدرضا باهنر این موضوع را به وضوح بیان می‌کند. وی می‌گوید: ” یکی از تهدیدات موجود جبهه اصولگرایی بخش کوچکی از خود جریان اصولگراست که رفتار خود را برای حذف و بی‌تاثیر کردن دیگر بخش‌های اصولگرایی هر روز شفاف‌تر و صریح‌تر می‌کند”.

حذف اصلاح‌طلبان، تضادهای درونی حاکمیت را کاهش نبخشید، تضاد از جای دیگری سربرآورد. حذف رفسنجانی نیز نه نشان قدرت حاکمیت که نشان از تشدید تضاد در میان بالایی‌هاست. درگیری اصول‌گرایان نیز برای حذف یک‌دیگر پایان کار نخواهد بود. تضادهای درونی حاکمیت عمیق‌تر و ریشه‌دارتر از آن‌ست. تضادی که شدت خود را از بحران همه‌جانبه و روبه‌رشدی گرفته که موجودیت جمهوری اسلامی را تهدید می‌کند. هر آینه با رشد بحران، بر تضادهای درونی حاکمیت افزوده گشته و لحظه‌ی فروپاشی آن را نزدیک‌تر می‌سازد .

برگرفته از سایت سازمان فدائیان(اقلیت)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر